۱۳۸۸ آبان ۸, جمعه

من خودم رفتنی ام (قسمت سوم)

جوانان دوشنبه 9 تیر 1354


جوانان 17 خرداد 1355

هفته نامه سپید و سیاه چهارشنبه 26 دی 1352

دوشنبه 30 تیر 1354 جوانان

جوانان 20 اردیبهشت 1355


اطلاعات هفتگی 26 خرداد 1357



جوانان دوشنبه 17 شهریور 1354
هفته نامه جوانان دوشنبه 12 خرداد 1354

جوانان اول دی 1354
هفته نامه سپید وسیاه چهارشنبه 5 دی 1352
هفته نامه سپید و سیاه چهارشنبه 11 مهر 1352
جوانان دوشنبه 10 خرداد 1355

هفته نامه سپید و سیاه چهارشنبه 9 آبان 1352


جوانان دوشنبه 19 خرداد 1354
جوانان دوشنبه 5 آبان 1354

جوانان دوشنبه 21 تیر 1355
هفته نامه سپید و سیاه 23 آبان 1352

هفته نامه اطلاعات هفتگی اسفند 1354
اما روایت هایده از دریچه نشریات پیش از انقلاب
در این بخش تلاش نمودم تا مطالبی را که نشریات سابق با محوریت هایده منتشر نموده اند ذکر کنم. اگر از دریچه و نگاه حرفه ای و ژورنالیستی به موضوع بنگریم بیگمان امروزه روز این گونه مطالب ، نوشته هایی نه چندان قابل تامل محسوب می گردند اما ازآنجا که حتی نوشته های حاشیه ای از زندگی خصوصی این گونه چهره ها آنگاه که غبار زمان به خود گیرند نیز می تواند خواندنی باشد لذا آنها را باشما قسمت می کنم. به هر روی تمرکز موضوع پیرامون هنرمندی به نام هایده است و برای تداعی خاطرات گذشته نیز که شده خواندن این مطالب می تواند جذاب باشد.


هفته نامه زن روز 5 مهر 1350 شماره 338
هایده و دکتر جراح
از مدتی پیش جسته و گریخته شنیده می شد که خانم هایده خواننده رادیو ایران قرار است با یک پزشک جراح ازدواج کند.هایده خواهر بزرگتر مهستی که فعالیت هنری خود را در رادیو پس از وی آغاز کرده است پس از درگذشت شوهرش، مجرد زندگی می کند. چون دامنه شایعات در این زمینه بالا گرفت مطلب را تلفنی با خانم هایده در میان گذاشتیم. وی صحت شایعه را تایید کردولی خیلی مختصر گفت : بله دیگر حوصله ام از تجرد سر رفته است و می خواهم با مرد ایده الم که یک دکتر جراح است ازدواج کنم بقیه توضیحات باشد برای بعد از عروسی.

هفته نامه سپید وسیاه چهارشنبه 11 مهر 1352
مرد عصبانی دستور داد یک بطر شامپانی روی پاهای هایده بریزند.
به هایده خواننده معروف و خوش صدا و سنگین وزن ایران این روزها لقب ماریا کالاس ایران داده اند. فقط هایده نیست که نام یک هنرمند خارجی به عنوان لقب به نامش اضافه شده است زیرا در سال های اخیر بیشتر هنرمندان از چنین لقب هایی برخوردار شده اند. باید توجه داشت که این لقب ها را غالبا کسانی به هنرمندان داده اند که خودشان از قبال آن هنرمند نفعی می برند .مثلا یک روز کارگردانان به پوری بنایی آوانگارد ایران لقب داده اند یک روز کتایون را الیزابت تیلور ایران خواندند و روز دیگر به ژاله سام گفتند بریژیت باردوی ایران و حالا هم مدیر کاباره ای که هایده در آن برنامه اجرا می کند به او لقب ماریا کالاس ایران داده است تا بر وجهه او بیفزاید و در نتیجه مشتریان بیشتری برای شنیدن آواز او به کاباره مزبور بروند و درآمد مدیر کاباره از این طریق بیشتر شود. هایده که یکی از مرفه ترین خوانندگان ایران به شمار می رود و بعد از گوگوش برای خوانندگی بزرگترین رقم دستمزد ( شبی هشت هزار تومان ) را می گیرد در هفته گذشته روی سن کاباره ای که در آن برنامه اجرا می کند از بوسه های فریدون فرخزاد در امان نماند . فرخزاد در یکی از شب های هفته گذشته با یک دسته گل به کاباره مزبور رفت ، خود را روی سن رساند و جلو چشم مشتریان کاباره گونه های او را بوسید. علت بوسه های فرخزاد قدردانی از هایده بود که در عروسی فرخزاد به طور رایگان شرکت کرده و آواز خوانده بود. اما همین عمل فرخزاد باعث ناراحتی مردی شد که هر شب یک شاخه گل و یک بطر شامپانی برای هایده روی سن کاباره می فرستد. این مرد آن شب به قدری ناراحت شد که از گارسون کاباره خواست گل و شامپانی را مثل هر شب روی سن کاباره ببرد ولی شامپانی را به جای دادن به هایده روی پاهای او بریزد . و گارسون کاباره نیز همین کار را کرد و جلو چشم ده ها مشتری یه بطر شامپانی را روی پاهای هایده خالی کرد.

هفته نامه سپید و سیاه 5 دی 1352
این سه نفر یک دیگر را قبول ندارند.
در عکس بالا هایده و مهستی و فیروزه سه خواننده مشهور روز را می بینید که با مهر و دوستی و صمیمیت در کنار یکدیگر قرار گرفته اند و جلو دوربین عکاسی لبخند می زنند. یادش به خیر چون دیگر این صحنه هرگز تکرار نخواهد شد. این عکس مربوط به عروسی هایده است که سال قبل صورت گرفت و چند ماه بعد هم به متارکه انجامید. در آن زمان فیروزه هنوز رسما به جمع خوانندگان نپیوسته بود ، بلکه فقط در محافل و مجامع خوانندگان آواز می خواند و به همین جهت به او خواننده ی خوانندگان لقب داده بودند. خوب طبعا او در آن زمان ادعایی نداشت و در کنار هر خواننده یی عکس می گرفت. مهستی هم که آنروز به هر حال مجبور بود در عروسی خواهرش شرکت کند و در کنار او عکس بگیرد. اما حالا محال است بتوان این سه نفر را یک جا جمع کرد و از آنها یک عکس دسته جمعی گرفت . چون دیگر هیچ کدام از این سه نفر یکدیگر را قبول ندارند و به هیچ وجه حاضر نیستند در کنار هم قرار بگیرند . فقط این سه خواننده نیستند بلکه اصلا تازگی ها بین خوانندگان و هنرپیشگان مرسوم شده است که یکدیگر را قبول نداشته باشند و از عکس گرفتن در کنار یکدیگر به هزار و یک بهانه طفره روند.

جوانان 8 اردیبهشت 54
شایع است که هایده خواننده معروف بعد از سه سال زندگی مشترک از مرد مورد علاقه خود جدا شده است. دوستان نزدیک هایده می گویند خواننده معروف آهنگ قشنگه چنان به این مرد ( یداله لباف ) علاقه داشت که حتی به خاطرش به خواندن ترانه های کردی روی آورد چون یدی از ثروتمندان به نام کرمانشاه به حساب می آید . می گویند هایده در همه محافل و مجالس یدی را با خود می برد و او را شوهر واقعی خود معرفی می نمود و مرتب نیز آهنگ معروف شیرین شیرین را برایش اجرا می کرد. یکی از آشنایان هایده می گوید ازدواج رسمی بین این دو صورت نگرفته بود بلکه طی مراسمی آنها صیغه شده و بعد هم خیلی راحت جدا شدند. در این میان خود هایده راجع به جدائی از لباف و اینکه آیا زن و شوهر بوده اند یا نه جواب درستی نمی دهد.

هفته نامه جوانان 5 خرداد 1354
ماجرای اتهام هایده و شکایت خانم شیرین افشار از این خواننده معروف وارد مراحل تازه ای شد
منوچهر خانلری که از طرف همسرش متهم به داشتن روابط با هایده شده بود علیه همسرش شکایت کرد.

در آخرین روزهای هفته گذشته خبرنگاران ما که در تعقیب حادثه شکایت خانم شیرین افشار علیه خانم هایده خواننده معروف بودند اطلاع حاصل کردند که آقای منوچهر خانلری شوهر خانم شیرین افشار که متهم به داشتن روابطی با خانم هایده بود علیه ادعایی همسرش شکایتی تسلیم مقامات قضایی کرده است. خانم شیرین افشار همسر آقای منوچهر خانلری خانم هایده را متهم کرده است که با منوچهر روابطی عاشقانه به هم زده و زندگی خانوادگی او را به هم زده است. ما در شماره گذشته متن اظهارات و اتهامات خانم شیرین افشار را علیه خانم هایده و متن دفاعیات و نظریات خانم هایده را علیه خانم شیرین افشار چاپ کردیم و اینک متن نامه آقای منوچهر خانلری که عکس وی برای اولین بار هفته گذشته در مجله جوانان چاپ شد به نظر خوانندگان عزیز می رسانیم.
جریان ازدواج من با بانو شیرین افشار قاسملو صرفا اجباری و به اصرار مادر شیرین صورت گرفته است و امتناع من اساسا به خاطر وضعیت داخلی زندگیم و داشتن زن و اولاد بود. مادر بانو شیرین اصرار کرد که شما سه ماه با شیرین زندگی کن و بعد او را طلاق بده و در عقد نامه نیز تصریح شده است که اگر اختلافی بود از طریق داوری مظفر امیری و یا اسماعیل زاهد وکیل دادگستری حل شود. بدیهی است چنین شرطی در عقدنامه نشانه کامل و طبیعی نبودن این ازدواج و عدم تمایل من به قبول آن بوده است. بانو شیرین که طی شماره گذشته مجله جوانان به قول خودش علاقه مفرطی به اینجانب نشان داده است بدون توجه به موقعیت شغلی من و لزوم سفر به خارج از کشور و نیز بدون توجه به این که من باید به دیدار فرزندانم راهی انگلستان شوم در تاریخ 17 اسفند 1353 که تصمیم به خروج از کشور را داشتم از من شکایت کرد و نگذاشت من از کشور خارج شوم . وقتی به دادسرا رفتم دریافتم که شیرین علیه من شکایت چک بلامحل کرده است .بعد از رفع این شکایت روز بعد هنگام مراجعه مجدد دریافتم که شیرین شکایتی مبنی بر سرقت ، عدم پرداخت نفقه ، و روابط نامشروع را مطرح کرده است تا نگذارد من ازا یران خارج شوم و به دیدار فرزندانم در انگلستان بروم مگر چه چیزی از شیرین سرقت شده بود . مگر من جز انسانیت به خاطر مادرش چه کاری در حق او انجام داده بودم که او این تهمت های ناروا آن هم به صورت پرونده علیه من بکار گرفت. من منتظر تعیین تکلیف از طرف قانون بودم در حالی که شیرین مرتب به من تاکیید می کرد که به خاطر شکایتش یک مامور آگاهی مرا زیر نظر دارد من فقط سکوت کردم . روز 18 اردیبهشت بانو شیرین به در منزل پدرم آمد و با بی آبرویی علاوه بر ضربه جراحتی که به صورتم زده شد شیشه اتومبیل مرا هم شکست طوری که همسایه ها من را به خاطر سکوتم مورد ملامت قرار دادند . کارهای غیرعادی این خانم سرانجام باعث شد که من علیه او دادخواست طلاق به شعبه 49 تسلیم کنم و این دادخواست هم اکنون در این شعبه تحت رسیدگی است. بعد از تسلیم این دادخواست بود که شیرین زندگی مرا دچار نکبت کنونی کرده است و اکنون قضاوت را به هم وطنان عزیز واگذار می کنم

هفته نامه جوانان 12 خرداد 1354
هفته پیش سرانجان هایده خواننده معروف برای پاسخ دادن به اتهامی که خانم شیرین افشار علیه او طرح کرده بود به دادسرا رفت. خانم شیرین افشار همسر منوچهر خانلری طی شکایتی که تسلیم دادستان کرده است مدعی شده است که هایده با شوهر قانونی وی روابطی برقرار کرده و می خواهد زندگی خانوادگی او را به هم بریزد. این شکایت پس از آن که بوسیله مامورین آگاهی مورد تحقیق قرا گرفت به شعبه چهار دادیاری تحقیق اعاده شده بود . دلیلی بر این که هایده با منوچهر خانلری روابطی داشته با شد نیامده بود.
هایده چه گفت ؟
هایده در دادسرا به خبرنگار جوانان گفت قرار است در این جلسه شیرین و منوچهر نیز شرکت کنند و هر دو با گذشتن از شکایت خود به این جنجال پایان دهیم. هایده افزود در تمام هفته های گذشته شیرین مرتبا به من تلفن زده و می خواست که از شکایت خود صرف نظر کنم و با رضایت خود به شکلی از این ماجرای بزرگ و پرهیاهو بگذریم.هایده در این جابا ناراحتی گفت: من با همین نیت به دادسرا آمدم ولی می بینید که از شیرین خبری نیست . هایده بعد از دو ساعت انتظار به خبرنگار جوانان گفت فکر می کنم این جلسه بی نتیجه امروز ثابت کرد که من بی گناهم و ضمنا منوچهر شوهر شیرین نیز با مصاحبه و شکایت خود حرف های مرا تایید نمود و بنابراین من دیگر از این به بعد اهل رضایت و صرف نظر کردن نیستم بلکه شکایت خود را دنبال می کنم تا این خانم را سر جای خودش بنشانم. منوچهر خانلری نیز درباره این ماجرا گفت : ازدواج 5 ساله تحمیلی من و شیرین باید دیگر پایان گیرد ولی خوشحال بودم که بالاخره امروز در یک جلسه سه نفره همه چیز پایان می گیرد ولی مثل این که شیرین جنجال های بزرگتر را طلب می کند. هنوز علت عدم حضور شیرین در این جلسه معلوم نیست.
هفته نامه جوانان دوشنبه 19 خرداد 1354
چرا برای منوچهر خانلری به اتهام داشتن روابط با هایده خواننده معروف قرار صادر شد؟
ماجرای شکایت شیرین افشار از شوهرش منوچهر خانلری و خانم هایده خواننده معروف در هفته گذشته وارد مراحل تازه و بغرنج تری شده و در میان بهت و حیرت همه کسانی که این شکایت را تعقیب می کنند دادیار تحقیق در مرحله اول تحقیقات منوچهر خانلری شوهر خانم شیرین افشار را به اتهام داشتن ارتباط مخصوص با هایده در حالی که همسر دارد برایش قراری به مبلغ سیصد هزار ریال صادر کرد و منوچهر خانلری با سپردن قرار مزبور از دادسرا خارج شد تا در مراحل بعدی بازپرسی و دادگاه از خود رفع اتهام کند. خانم شیرین افشار که حدود پنج سال پیش با منوچهر خانلری مدیر یک شرکت خصوصی ازدواج کرده است از منوچهر و خانم هایده به اتهام ارتباط نامشروع شکایت کردو خانم هایده را متهم نمود که با شوهرش تبانی کرده و می خواهدزندگی خانوادگی او را به هم بریزد. این شکایت بخصوص به دلیل این که پای یک خواننده مشهور در میان است جلب توجه عموم را کرده و همه می خواهند بدانند این ماجرا به کجا خواهد کشید و به همین مناسبت خبرنگاران گروه فوق العاده مجله جوانان در تمام مراحل قانونی حضور دارند و خبرهای جالب و دست اولی را به اطلاع خوانندگان عزیز می رسانند.
گفتگو در روز یک شنبه
یک شنبه هفته گذشته ساعت چهار و نیم بعد از ظهر بود که منوچهر خانلری همسر شیرین افشار به دادسرای تهران آمد. منوچهر خانلری قبل از این که به شعبه 4 تحقیق برود با خبرنگار جوانان یک گفتگوی اختصاصی انجام داد و حقایق تازه ای را بیان نمود.
منوچهر در حالی که بر خلاف عکس هایش در مطبوعات قوی هیکل و بلند قامت و سبزه به نظر می رسید گفت زندگی راستش برای من هیچ گاه با خوشبختی و آرامش همراه نبوده است. من سالها پیش با یک دختر زیبای انگلیسی ازدواج کردم که بدبختانه با وجود یک پسر و یک دختر به خاطر اختلاف نظر ها و سلیقه ها به جدائی تن دردادیم. من حالا نه تنها از آن ازدواج و طلاق خاطره بدی دارم بلکه دوری از بچه هایم که در انگلستان نزد مادرشان به سر می برند مرا رنج می دهد.بعد از این ماجرا من نمی خواستم دیگر به ازدواج تن دردهم ولی انگار سرنوشت و تقدیر برایم نقشه هایی داشت و می بینیدکه اینگونه گرفتار و اسیرم ساخته است.وقتی من با شیرین آشنا شدم تنها به یک دوستی ساده و بدون هیچ گونه عشق و نقشه ازدواجی فکر می کردم و مدتی نیز اینچنین گذشت .ناگهان نمی دانم چه شد که ما تصمیم به ازدواج گرفتیم.شاید مهربانی و ادب خاص شیرین با آن ظاهر دلفریب مرا در اتخاذ تصمیم جلو راند و در این میان مادرش نیز دست بالا کرد در حالی که یکی از دوستان به عنوان داور در اختلافات خانوادگی تعیین شده بود با هم ازدواج کردیم.
متاسفانه این ازدواج نیز از همان روزهای نخست با ناکامی همراه شد چون اختلاف نظر ها ، حساسیت ها و خلاصه خیلی مسائل دیگر ناگهان ما را در این بن بست بزرگ قرار داد. همه آشنایان و دوستان پا به میان گذاشتند ولی فقط دوری و جدائی می توانست ما را آرام سازد و بدین جهت در حالی که شیرین و من با طلاق موافق نبودیم زندگی مستقل و جدا از هم را شروع کردیم.هر کدام به راه خود رفتیم اصلا ماه به ماه و سال به سال یکدیگر را نمی دیدیم و این زندگی به 5 سال طول کشید. من شغل و خانه جدائی داشتم شیرین چون یک زن مجرد و آزاد همه این اختیارات راداشت و ما اصلا کاری به هم نداشتیم گاه من و یا او به مسافرت خارج می رفتیم.
ناگهان این آرامش با یک شکایت و ادعای شیرین در هم ریخت در حالی که همه می دانستند که هایده دوست خانوادگی ماست. شیرین او را متهم ساخت که با من روابط عاشقانه دارد و حتی می خواهد مرا از چنگ شیرین درآورد . البته من به این جنجال ها در دو سه هفته گذشته کاری ندارم ولی می دانم که شیرین قلبا از این ماجرا ناراحت و پشیمان است البته من فکر می کنم از روزی که در مورد جدائی از شیرین اقدام کردم و تاریخ این طلاق برای خرداد ماه تعیین شد ناگهان به فکر انتقام افتاد و این جنجال را به راه انداخت.
هایده چه گفت:
هایده این بار نیز مانند دفعه قبل با همان چهره خندان در حالی که عینکی زده بود وارد دادسرا شد و در میان راه با دوستدارانش خوش و بش می کرد. وقتی وارد اتاق انتظار شد از منوچهر سراغ شیرین را گرفت وقتی فهمید که هنوز نیامده گفت عجب باز هم نیامده انگار با ما شوخی داره.
هایده به خبرناگار جوانان گفت شنیدم که شیرین به خاطر ناراحتی عصبی در بیمارستان بستری شده و علت نیامدنش نیز همین است که البته امیدوارم هر چه زودتر بهبود یافته و همگی در این مشکل همکاری کنیم.
لحظه ای بعد سرانجام هایده نزد دادیار شعبه 4 رفت و بعد از یک ساعت وقتی خارج می شد گفت امیدوارم توضیحات من تا حدی مساله را حل کند البته من از شکایت خود نمی گذرم من آنقدر این شکایت را دنبال می کنم تا بالاخره شیرین را به زانو در آورم.شیرین مرتب به من تلفن می زند و می خواهد حرف هائی بزند و مرا وادار کند جوابش را بدهم و یا اعصابم در هم و خرد شود ولی راستش من دست او را خوانده ام سکوت را ترجیح می دهم و دیگر اهل آشتی نیز نیستم و فکر می کنم علت روبرونشدن شیرین با من این است که می ترسد مچش باز شود و دروغهایش بر همه مسلم گردد.
در اتاق دادیار
به دنبال هایده ، منوچهر خانلری روانه اتاق دادیار می شود و بعد از یک ساعت و نیم او نیز خارج می شود . هنگامی که منوچهر خانلری از اتاق دادیار تحقیق خارج می شد با آقای علی اکبر آذربال وکیل شیرین روبرو شد و آذربال خطاب به منوچهر گفت: آقای خانلری مگر ما قرار نگذاشته بودیم شما و شیرین شش ماه با هم زندگی کنید و در صورت عدم سازش به دادگاه حمایت خانواده بروید؟ به هر حال فکر می کنم هنوز هم وقت دارید که این پیشنهاد را عملی کنید و به این ماجرا خاتمه دهید.منوچهر نگاهی به وکیل شیرین می اندازد و می گوید: ای بابا فکر می کنم دیگر بس است.
سیصد هزار ریال قرار
خبرنگاران ما بلافاصله تحقیق کردند ببینند در اتاق دادیار تحقیق چه گذشته است و اطلاع حاصل کردند که دادیار برای منوچهر خانلری به اتهام داشتن روابط خاص با هایده و گواهی شهود قراری به مبلغ سیصد هزار ریال صادر کرده است که البته خانلری با سپردن مبلغ مزبور آزاد شده است.از نکات پشت پرده این پرونده این بود که اولا سه نفر علیه خانلری به نفع شیرین رای داده اند و نکته دیگر این که یک بار خانم شیرین افشار، منوچهر و هایده را با هم دیده و حتی در آن لحظه قصد داشته است با سیخ کباب خودکشی کند و نکته دیگر استفاده از اتومبیل ب ام و هایده بوسیله منوچهر است.
شیرین هم آمد
بالاخره شیرین افشار نیز روز سه شنبه و چهارشنبه با یک عینک دودی بزرگ به دادسرا آمد . شیرین که زنی ظریف و بلند قامت می باشد بدون این که شناخته شود نظرها را به خود جلب می نمود. شیرین که هنوز به خاطر ماجرا های اخیر غمگین و عصبانی است به خبرنگار ما می گوید : من نمی خواستم خودم به دادسرا بیایم چون من بر خلاف خانم هایده و آقای منوچهر علاقه ای به هیاهو ندارم و دلم نمی خواهد مرتب جلوی خبرنگاران عکاس ژست بگیرم. فکر می کنم دیگر همه حرف مرا فهمیده و می دانند که من آدم راستگوئی هستم چون در غیر این صورت منوچهر با قراری به مبلغ 300 هزار ریال جلو دادیار سر خم نمی کرد. این قرار نشان می دهد که مدارک و شواهد من قانع کننده و حقیقی بوده اند و شوهرم باید همراه خانم هایده جوابگوی قانون باشند. البته من بعد از این جنجال های هفته اول می خواستم با منوچهر آشتی کرده و حتی زندگی زناشوئی خود را آغاز کنم ولی بعدا متوجه شدم که شوهرم هنوز طاقت دوری از هایده را ندارد و مرتب به دیدار او می رود و حتی با هم قرار گذاشته اند تا دو سه هفته دیگر راهی اروپا شوند. برای این منظور ما در منزل وکیل منوچهر اجتماع کردیم و من به همه شرایط آنها گردن نهادم چون دلم نمی خواست حیثیت کسی از بین برود یا خودم انگشت نما شوم و قرار شد باز با هم زندگی کنیم ولی متاسفانه همان طور که گفتم همه چیز را خود منوچهر در هم ریخت و حالا می فهمم که او اصلا مرد زندگی نیست و هم چنان در مقام شاکی خواهم ماند تا حقم را بگیرم و به همه مردان هوسران درسی بدهم.

هفته نامه جوانان دوشنبه 5 آبان 1354
هایده به محض بازگشت به وطن به شایعات جواب داد
هایده خواننده معروف پس از سه ماه مسافرت و دوری از کشور اواخر هفته گذشته به تهران مراجعت کرد و در اولین روز بازگشت در یک مصاحبه اختصاصی با خبرنگار مچله جوانان پیرامون جنجال ها و مطالبی که درباره سفرش با منوچهر خانلری بر سر زبان ها افتاده است سخن گفت. هایده به محض روبرو شدن با خبرنگار ما اتمام حجت کرد که حاضر نیست درباره شایعات مختلف صحبت کند اما به تدریج دربرابرسئوالات خبرنگار ما ناچار به پاسخ گوئی شد هایده در آغاز گفت : از قول من بنویسید که با اعصاب خوب و راحتی برگشته ام و تصمیم دارم فعالیت هایم را باجدیت دنبال کنم . هایده گفت در مدت دوری از وطنم چنان دلتنگ شده بود که شب ها نوار آهنگ هایم را می گذاشتم و بعد به یاد وطنم اشک می ریختم . من در بازگشت سه چهار ترانه بسیار خوب از آهنگسازانی مثل تجویدی ، فریدون خشنود ، مهوان و پازوکی دارم و اجرا خواهم کرد.
هایده در موردفعالیت در کاباره گفت : تا آنجا که امکان دارد به کاباره نخواهم رفت ولی برای حفظ ارتباط با مردم حتی حاضرم در استادیوم های بزرگ برای مردم آواز بخوانم.
خبرنگار: شنیدیم در خارج از ایران اتومبیل شما را دزدیده اند؟
هایده : این شایعه را حسودان برایم درست می کنند که مرا میلیونر جلوه دهند و از چشم مردم بیاندازند.
خبرنگار: می گویند مسافرت شما به اروپا صرفا به خاطر دیدار با منوچهر خانلری بوده ، مردی که از طرف همسرش شیرین افشار مورد اتهام قرار گرفته که با شما رابطه دارد؟
هایده: من هر سال به این مسافرت دست می زنم.
خبرنگار : ولی بعضی ها شما را در لندن با هم دیده اند؟
هایده: این دلیل نمی شود من در خارج خیلی از ایرانیها را دیدم . شاید آن شخص را هم به طور اتفاقی دیده باشم.
خبرنگار: حتی گفته می شد شما به اتفاق با کمپانی های معتبر وارد مذاکره شده و می خواسته اید نمایندگی محصولاتی ا عهده داردشوید؟
هایده : من نه تاجرم و نه مغز اقتصادی دارم . به عقیده من یک هنرمند نمی تواند تاجر باشد . من با هیچ کمپانی تجارتی وارد مذاکره نشدم و قصد خرید و فروش کالا یا جنسی را هم ندارم.
خبرنگار: مثل این که قدری لاغر شده اید؟ خدا نکرده بیماری داشتید.
هایده: بله من 5 کیلو لاغر شدم و تصمیم دارم 5 کیلوی دیگر هم خود را لاغر کنم هیچ گونه بیماری نداشتم و در بیمارستان هم نخوابیدم.
خبرنگار: ولی شایعه بود که شما دو ماهه حامله اید و برای کورتاژ در بیمارستان بستری ده اید؟
هایده: من سه بچه دارم که از خدا می خواهم آنها را برای من حفظ کند و از طرفی اگر چنین وضعی پیش بیاید هیچ وقت دست به چنین جنایتی مثل کورتاژ نمی زنم.
خبرنگار: شنیدیم خانم شیرین افشار اظهار داشته به خاطر شما خودش را از ماجرای دعوا کنار می کشد از شوهرش جدا می شود تا مانعی برای رسیدن شما به منوچهر وجود نداشته باشداگر چنین شود شما و منوچهر با یکدیگر ازدواج خواهید کرد؟
هایده: بنده هیچ گونه اطلاعی از تصمیم خانم افشار ندارم و اصولا این حرف ها و شایعات تاثیری در زندگی خصوصی و داخلی من نخواهد داشت و اما در مورد ازدواج باید بگویم آینده هر کسی نامعلوم است و کسی نمی داند فردای زندگیش چگونه خواهد بود . من فعلا جز دنبال کردن فعالیت های هنری کار دیگری نخواهم داشت.
هفته نامه جوانان دوشنبه 21 تیر 1355
هایده: من به عشق اعتراف می کنم و می خواهم با مردی که دوستش دارم ازدواج کنم.
هایده خواننده معروف ایرانی در یک مصاحبه جالب و مفصل برای اولین بار به عشق و وجود مرد زندگی خود اعتراف کرد و به ده ها سئوال جواب گفت.
این مصاحبه که در منزل هایده انجام گرفت به طور کامل در زیر نقل می کنیم.
خبرنگار: می گویند هایده تازگی ها شوخ و شنگ شده و حتی گاهی نیز زمان خواندن قر می دهد؟
هایده: دلیلش این است که وزن کم کرده و به سلامتی دست یافته ام. اعصابم تا حدی راحت تر شده و احساس سبکی می کنم . از طرفی بچه هایم خوب ، سربراه ، و سلامت هستند و من زندگی مرفه و آرامی دارم و همه این ها می تواند مرا شوخ و شنگ کند.در مورد قر دادن هم باید بگویم من معمولا هنگام خواندن حرکاتی به سرو گردن خود می دهم که به قول شما به قر تعبیر شده که البته ناراحت هم نیستم و اگر قر معنی می دهد بله قر هم می دهم
خبرنگار: می گویند هایده ضمن این که با پرداخت پول هنگفتی خود را شدیدا لاغر نموده برای زیباتر شدن به جراح پلاستیک مراجعه کرده است؟
هایده بله درست است که من خیلی لاغر شده ام یعنی از 94 کیلو به 80 کیلو رسیده ام و با این کسر وزن نه تنها چروکی در پوستم بوجود نیامده بلکه کلی شاداب تر و کم سن و سال تر شده ام اما باید توجه داشته باشید که من هنوز 34 سال بیشتر ندارم و به کلی از جراح پلاستیک گریزان بوده و خود را به طبیعت سپرده ام و شما می توانید برای اطمینان بیشتر صورت و گردن مرا معاینه کنید ببینید جای جراحی پلاستیک وجود ندارد؟
خبرنگار: خیلی از خانم دلشان می خواهد بدانند شما چگونه لاغر شده و محتاج به جراح پلاستیک نبوده اید و ضمنا توصیه شما به زنان چاق ایرانی چیست؟
هایده : رژیم من زیاد هم پیچیده و عجیب نیست و تنها با خوردن سبزیجات و گوشت پخته و یا کباب شده و پرهیز از مواد و غذاهای چربی دار و قند و نشاسته به ایده آل رسیده ام.
البته هر روز بعد از خواب به ورزش های مخصوص شکم نیز می پردازم و هفته ای سه روز هر بار یک ساعت خود را به خانم ماساژوری می سپارم و همین رژیم بدون خرج هنگفت و جراح پلاستیک می تواند زنان چاق را از دردسر برهاند.
خبرنگار: می گویند شما زن شب زنده داری هستید و به همین جهت سال هاست نه تنها سپیده دم بلکه ساعات آفتابی صبح را ندیده اید؟
هایده: من به خاطر برنامه کاباره و مراسم دیگر زودتر از ساعت 2 یا 3 نیمه شب نمی توانم بخوابم ولی به هر حال سعی فراوان می کنم همیشه اقلا تا ساعت 3 به رختخواب بروم و حداقل 8 ساعت بخوابم.خودتان حساب کنید می بینید که ساعت 2 بعداز ظهر معمولا بیدار می شوم و خود به خود نه سپیده دم را می بینم و نه صبح آفتابی را . البته به خاطر علاقه فراوان به سحرخیزی هنگام تعطیلات سالانه خود به کنار دریا رفته و حسابی آفتاب می خورم . سپیده دم ها پیاده راه می روم .
خبرنگار: عده ای می گویند هایده شدیدا به ثروت اندوزی علاقه دارد و چون می داند که کاباره داران و صاحبان جشن ها تا حد زیادی ناز او را می خرند قبل از اجرای برنامه پول خود را می گیرد و گرنه حاضر نمیشود روی صحنه بیاید و آواز بخواند؟
هایده: شایعات فراوان است ولی من قضاوت را به همه آنها که تا بحال با من سروکار داشته و یا برای جشن و مراسمی دعوتم نمودند واگذار می کنم و تنها اضافه می نمایم که پول برای من چندان ارزشی ندارد و گاه اتفاق افتاده که بدون دریافت کمترین پول برنامه ای اجرا نموده ام و البته گاهی نیز نگذاشته ام سرم کلاه برود.
خبرنگار: ما می دانیم که شما درآمد خوبی از راه خوانندگی بدست می آورید ولی خیلی دلمان می خواهد بدانیم این همه پول را چگونه خرج می کنید؟
هایده: شما که این سئوال را مطرح می کنید حتما به زندگی هنرمندان نیز آشنایی دارید و می دانید که واقعا خرج کمرشکنی بر دوش ماست و توقعات و مسئولیت ها و حفظ ظاهر خرج زیادی را همراه می آورد. بچه هایم در لندن به تحصیل مشغولند . کامران پسر بزرگم 19 ساله و سال اول دانشکده رشته برق ، کیوان 18 ساله آماده ورود به دانشگاه و کیانوش دخترم در مدرسه شبانه روزی تحصیل می کند. من فقط برای مکالمه تلفنی با این سه تا ماهی 7 هزار تومان می پردازم و به این خرج سنگین خرج خانه ام در تهران ، خرج لباس ، ارکستر ، آهنگ و شعر ، راضی کردن دوستان و آشنایان محتاج و خیلی خرج های دیگر که گاه از 50 هزار تومان به صد هزار تومان در ماه نیز می رسد.بچه هایم مرتب اتومبیل ، لباس های جورواجور ، خرج کارهای مختلف و معلم خصوصی و غیره می خواهند ، آنها هر سال دو سه بار به تهران آمده و برمی گردند و خودبه خود ماهی 30 هزار تومان حداقل خرج دارند البته من زیاد گوش به حرف ها و خواسته هایشان نمی دهم. این را هم اضافه کنم من بچه هایم را ننر بارنیاورده ام و همیشه به آنها می گویم زیاد به نام مشهور من و حرف اطرافیان توجه نکنید شما باید با زندگی معمولی نیز خو بگیرید چون همیشه زندگی بر وفق مراد نیست.
خبرنگار: می گویند هایده این روزها شدیدا عاشق و شیداست و حتی ترانه « دلم می خواد» را نیز به عشق بزرگ زندگیش با دل و جان می خواند و حتی قصد ازدواج دارد؟
هایده: برای اولین بار دلم می خواهد از زبان من بنویسید که عاشق مردی هستم ، دیوانه وار دوستش دارم، و ترانه دلم می خواد را نیز با همه وجود برای او می خوانم چون مشکلاتی بزرگ سر راه داریم البته نمی توانم درباره ازدواج حالا حرفی بزنم چون آینده ممکن است همه چیز را در هم بریزد ولی به هر حال بدم نمی آید که باز با ازدواج عاشقانه ای زندگی آرام و بدون جنجال را آغاز کنم و شاید روزی به خاطر همین عشق و ازدواج از خوانندگی دست بکشم چون من هم مثل هر زن ایرانی اصیل عاشق زندگی ارام هستم.امیدوارم این جواب من برای همه آنها که سئوالاتی درباره عشق و ازدواج از من دارند تا مدت ها و شاید تا روز ازدواج کافی باشد.
خبرنگار: شما تا به حال خیلی محافظه کار بوده اید ولی ممکن است برای اولین بار کمی رک گو باشید و راجع به همه چیز صریح حرف بزنید . مثلا بهترین آهنگسازان را نام ببرید؟
هایده: اول این که من همیشه آدم رک گوئی بوده ام ولی چون دلم نمی خواست کسی از من دلگیر شود کمتر اظهارنظری می کردم ولی حالا دل را به دریا می زنم و مثلا جواب می دهم که بین آهنگ سازان از نظر تکنیک و تحصیلات موسیقی «تجویدی» و سپس جهانبخش پازوکی ، انوشیروان روحانی و فریدون خشود و محمدحیدری را انتخاب می کنم .
خبرنگار: بین خواننده های جدید و تازه نفس ، صدای کدامیک را می پسندید و به آهنگ هایشان گوش می دهید؟ هایده: من به صدای ستار خیلی علاقه دارم و معتقدم «مازیار» خواننده جدید و جوان یک استثنا در میان تازه نفس هاست و او بزودی بر جای واقعی خود خواهد نشست در میان زن های جوان تنها «بتی» را با آهنگ خوشبختی تایید نموده و به صدایش علاقه دارم بقیه را راستش زیاد نمی پسندم گرچه ممکن است خیلی هم خوب بخوانند. خبرنگار: وقتی در خانه هستید چه آهنگ هائی گوش می دهید؟ چه آهنگی را زیر لب زمزمه می کنید ؟
هایده: اغلب نوار گل ها را بخصوص صدای محمودی خوانساری و بنان را گوش می دهم و اغلب زیر لب آهنگ های خودم را زمزمه می کنم ولی لازم به یادآوری است که آهنگ «آرزوی فردا» با صدای مازیار را هم یا مرتب گوش می دهم و یا خودم زیر لب می خوانم.
خبرنگار : می گویند شما با خواهرتان مهستی به خاطر روال مشابه کارتان رقابت دارید و حتی گاه با هم درگیری پیدا می کنید؟
هایده: من ومهستی روابط صمیمانه ای داریم و من سعی فراوان دارم نسبت به هیچ کس به خصوص مهستی رقابت توام با حسادت نداشته باشم امیدوارم مهستی نیز چنین باشد چون راستش عده ای سعی دارند بین ما را شکرآب کنند و به همین جهت مرتب می آیند حرف هائی را پیش می کشند ، بدگویی هایی می کنند که اگر صمیمیت و یک رنگی ما نباشد خیلی زود به دشمنی کینه دار تبدیل می شویم. من و مهستی اغلب روزهای تعطیل را با هم می گذرانیم و هر روز تماس تلفنی با هم داریم و خلاصه نمی گذاریم حسودان روابط خوب ما را از هم بپاشند.
خبرنگار: راستی چرا مادرتان همیشه با مهستی زندگی می کند و هیچ وقت به منزل شما نمی آید شاید با هم اختلاف ریشه داری دارید؟
هایده : بر عکس ما روابط خوبی داریم و مادرم به خاطر سحر دختر مهستی در منزل او ماندگار شده چون سحر دلبستگی عجیبی به مادرم پیدا کرده و حتی یک لحظه نمی تواند از او دور باشد.
خبرنگار: شما به سینما هم می روید ؟ اگر می روید ممکن است توضیح بدهید چه فیلم ها و چه هنرپیشگانی را دوست دارید؟
هایده: دو سه سالی است که کمتر به سینما می روم ولی بعضی دوستان سینمادار آخرین سکانس در محل خوبی از بالکن جائی برای ما می گذارند و من با خیال راحت به تماشای فیلم می نشینم البته آخرین فیلمی که دیدم پدرخوانده بود که در اکران های اول موفق بدیدنش نشدم .

۴ نظر:

  1. سلام حمید عزیز
    اول از همه تبریک می گم ولادت با سعادت امام رضا را و بعد یک خسته نباشید بخاطر زحماتی که برای این دو پست ارزنده کشیدی خیلی خیلی زیبا و....بود...دستت درد نکنه
    کارت تکه

    پاسخحذف
  2. آقا حمید سلام!

    مطلبی داشتید چند پُست پایین‌تر در مورد آلبوم «معجزه‌ی خاموش» و به همین بهانه از "صابر راستین" یاد کردید و نوشته بودید ایشان خدابیامرز بابک بیات هستند! نمی‌دانم منبع سخن شما کجاست اما آن‌چه من می‌دانم و در کتاب آقای جنتی‌عطایی هم نام ایشان به عنوان آهنگ‌ساز آمده است ایشان در ایالات متحده هستند و کارشان مجسمه‌سازی است! ایشان یک شخص حقیقی است و ربطی به زنده‌یاد و نام بیات ندارد. این توضیح را لازم دیدم خدمت شما و دیگر دوستان بدهم.

    باقی بقایت

    پاسخحذف
  3. محمود عزیز
    آهنگ پرنده ی مهاجر پیش از انقلاب توسط بابک بیات آهنگسازی و توسط عارف به شکل کامل تر اجرا شد. البته منبع صحبت تان در باب مجسمه ساز بودن صابر راستین را نیز ای کاش ذکر می فرمودید اما برای رفع شبهه موضوع را با خود داریوش در میان گذاشتم که در اولین فرصت پاسخ ایشان را با شما قسمت خواهم کرد.
    در ضمن طرفداران داریوش up آینده را از دست ندهند.
    ناگفته ها از داریوش در مصاحبه ی اختصاصی با...

    پاسخحذف
  4. با درود
    پاسخ داریوش به ایمیل من در باب ترانه ی پرنده مهاجر :
    « همان طور که می دانید بسیاری از آثار زیبا توسط دو یا چند آهنگساز ملودی گذاشته شده .
    اجرایی که من رو پرنده ی مهاجر داشتم را صابر راستین ساخته که اسم اصلیش همین است و در us زندگی می کند و این تنها کاری از اوست که پخش شده و کارش هنر مجسمه سازی می باشد.
    اسم مستعار را هم ما بعضی وقت ها به خاطر امنیت جانی بعضی عزیزان استفاده می کنیم.»

    من نیز با توجه به توضیحات داریوش و همم چنین تشکر فراوان از محمود عزیز مطلب پیرامون ترانه ی پرنده ی مهاجر را اصلاح نمودم و از ایشان صمیمانه تشکر می کنم.

    پاسخحذف