۱۳۸۸ آبان ۸, جمعه

من خودم رفتنی ام (قسمت سوم)

جوانان دوشنبه 9 تیر 1354


جوانان 17 خرداد 1355

هفته نامه سپید و سیاه چهارشنبه 26 دی 1352

دوشنبه 30 تیر 1354 جوانان

جوانان 20 اردیبهشت 1355


اطلاعات هفتگی 26 خرداد 1357



جوانان دوشنبه 17 شهریور 1354
هفته نامه جوانان دوشنبه 12 خرداد 1354

جوانان اول دی 1354
هفته نامه سپید وسیاه چهارشنبه 5 دی 1352
هفته نامه سپید و سیاه چهارشنبه 11 مهر 1352
جوانان دوشنبه 10 خرداد 1355

هفته نامه سپید و سیاه چهارشنبه 9 آبان 1352


جوانان دوشنبه 19 خرداد 1354
جوانان دوشنبه 5 آبان 1354

جوانان دوشنبه 21 تیر 1355
هفته نامه سپید و سیاه 23 آبان 1352

هفته نامه اطلاعات هفتگی اسفند 1354
اما روایت هایده از دریچه نشریات پیش از انقلاب
در این بخش تلاش نمودم تا مطالبی را که نشریات سابق با محوریت هایده منتشر نموده اند ذکر کنم. اگر از دریچه و نگاه حرفه ای و ژورنالیستی به موضوع بنگریم بیگمان امروزه روز این گونه مطالب ، نوشته هایی نه چندان قابل تامل محسوب می گردند اما ازآنجا که حتی نوشته های حاشیه ای از زندگی خصوصی این گونه چهره ها آنگاه که غبار زمان به خود گیرند نیز می تواند خواندنی باشد لذا آنها را باشما قسمت می کنم. به هر روی تمرکز موضوع پیرامون هنرمندی به نام هایده است و برای تداعی خاطرات گذشته نیز که شده خواندن این مطالب می تواند جذاب باشد.


هفته نامه زن روز 5 مهر 1350 شماره 338
هایده و دکتر جراح
از مدتی پیش جسته و گریخته شنیده می شد که خانم هایده خواننده رادیو ایران قرار است با یک پزشک جراح ازدواج کند.هایده خواهر بزرگتر مهستی که فعالیت هنری خود را در رادیو پس از وی آغاز کرده است پس از درگذشت شوهرش، مجرد زندگی می کند. چون دامنه شایعات در این زمینه بالا گرفت مطلب را تلفنی با خانم هایده در میان گذاشتیم. وی صحت شایعه را تایید کردولی خیلی مختصر گفت : بله دیگر حوصله ام از تجرد سر رفته است و می خواهم با مرد ایده الم که یک دکتر جراح است ازدواج کنم بقیه توضیحات باشد برای بعد از عروسی.

هفته نامه سپید وسیاه چهارشنبه 11 مهر 1352
مرد عصبانی دستور داد یک بطر شامپانی روی پاهای هایده بریزند.
به هایده خواننده معروف و خوش صدا و سنگین وزن ایران این روزها لقب ماریا کالاس ایران داده اند. فقط هایده نیست که نام یک هنرمند خارجی به عنوان لقب به نامش اضافه شده است زیرا در سال های اخیر بیشتر هنرمندان از چنین لقب هایی برخوردار شده اند. باید توجه داشت که این لقب ها را غالبا کسانی به هنرمندان داده اند که خودشان از قبال آن هنرمند نفعی می برند .مثلا یک روز کارگردانان به پوری بنایی آوانگارد ایران لقب داده اند یک روز کتایون را الیزابت تیلور ایران خواندند و روز دیگر به ژاله سام گفتند بریژیت باردوی ایران و حالا هم مدیر کاباره ای که هایده در آن برنامه اجرا می کند به او لقب ماریا کالاس ایران داده است تا بر وجهه او بیفزاید و در نتیجه مشتریان بیشتری برای شنیدن آواز او به کاباره مزبور بروند و درآمد مدیر کاباره از این طریق بیشتر شود. هایده که یکی از مرفه ترین خوانندگان ایران به شمار می رود و بعد از گوگوش برای خوانندگی بزرگترین رقم دستمزد ( شبی هشت هزار تومان ) را می گیرد در هفته گذشته روی سن کاباره ای که در آن برنامه اجرا می کند از بوسه های فریدون فرخزاد در امان نماند . فرخزاد در یکی از شب های هفته گذشته با یک دسته گل به کاباره مزبور رفت ، خود را روی سن رساند و جلو چشم مشتریان کاباره گونه های او را بوسید. علت بوسه های فرخزاد قدردانی از هایده بود که در عروسی فرخزاد به طور رایگان شرکت کرده و آواز خوانده بود. اما همین عمل فرخزاد باعث ناراحتی مردی شد که هر شب یک شاخه گل و یک بطر شامپانی برای هایده روی سن کاباره می فرستد. این مرد آن شب به قدری ناراحت شد که از گارسون کاباره خواست گل و شامپانی را مثل هر شب روی سن کاباره ببرد ولی شامپانی را به جای دادن به هایده روی پاهای او بریزد . و گارسون کاباره نیز همین کار را کرد و جلو چشم ده ها مشتری یه بطر شامپانی را روی پاهای هایده خالی کرد.

هفته نامه سپید و سیاه 5 دی 1352
این سه نفر یک دیگر را قبول ندارند.
در عکس بالا هایده و مهستی و فیروزه سه خواننده مشهور روز را می بینید که با مهر و دوستی و صمیمیت در کنار یکدیگر قرار گرفته اند و جلو دوربین عکاسی لبخند می زنند. یادش به خیر چون دیگر این صحنه هرگز تکرار نخواهد شد. این عکس مربوط به عروسی هایده است که سال قبل صورت گرفت و چند ماه بعد هم به متارکه انجامید. در آن زمان فیروزه هنوز رسما به جمع خوانندگان نپیوسته بود ، بلکه فقط در محافل و مجامع خوانندگان آواز می خواند و به همین جهت به او خواننده ی خوانندگان لقب داده بودند. خوب طبعا او در آن زمان ادعایی نداشت و در کنار هر خواننده یی عکس می گرفت. مهستی هم که آنروز به هر حال مجبور بود در عروسی خواهرش شرکت کند و در کنار او عکس بگیرد. اما حالا محال است بتوان این سه نفر را یک جا جمع کرد و از آنها یک عکس دسته جمعی گرفت . چون دیگر هیچ کدام از این سه نفر یکدیگر را قبول ندارند و به هیچ وجه حاضر نیستند در کنار هم قرار بگیرند . فقط این سه خواننده نیستند بلکه اصلا تازگی ها بین خوانندگان و هنرپیشگان مرسوم شده است که یکدیگر را قبول نداشته باشند و از عکس گرفتن در کنار یکدیگر به هزار و یک بهانه طفره روند.

جوانان 8 اردیبهشت 54
شایع است که هایده خواننده معروف بعد از سه سال زندگی مشترک از مرد مورد علاقه خود جدا شده است. دوستان نزدیک هایده می گویند خواننده معروف آهنگ قشنگه چنان به این مرد ( یداله لباف ) علاقه داشت که حتی به خاطرش به خواندن ترانه های کردی روی آورد چون یدی از ثروتمندان به نام کرمانشاه به حساب می آید . می گویند هایده در همه محافل و مجالس یدی را با خود می برد و او را شوهر واقعی خود معرفی می نمود و مرتب نیز آهنگ معروف شیرین شیرین را برایش اجرا می کرد. یکی از آشنایان هایده می گوید ازدواج رسمی بین این دو صورت نگرفته بود بلکه طی مراسمی آنها صیغه شده و بعد هم خیلی راحت جدا شدند. در این میان خود هایده راجع به جدائی از لباف و اینکه آیا زن و شوهر بوده اند یا نه جواب درستی نمی دهد.

هفته نامه جوانان 5 خرداد 1354
ماجرای اتهام هایده و شکایت خانم شیرین افشار از این خواننده معروف وارد مراحل تازه ای شد
منوچهر خانلری که از طرف همسرش متهم به داشتن روابط با هایده شده بود علیه همسرش شکایت کرد.

در آخرین روزهای هفته گذشته خبرنگاران ما که در تعقیب حادثه شکایت خانم شیرین افشار علیه خانم هایده خواننده معروف بودند اطلاع حاصل کردند که آقای منوچهر خانلری شوهر خانم شیرین افشار که متهم به داشتن روابطی با خانم هایده بود علیه ادعایی همسرش شکایتی تسلیم مقامات قضایی کرده است. خانم شیرین افشار همسر آقای منوچهر خانلری خانم هایده را متهم کرده است که با منوچهر روابطی عاشقانه به هم زده و زندگی خانوادگی او را به هم زده است. ما در شماره گذشته متن اظهارات و اتهامات خانم شیرین افشار را علیه خانم هایده و متن دفاعیات و نظریات خانم هایده را علیه خانم شیرین افشار چاپ کردیم و اینک متن نامه آقای منوچهر خانلری که عکس وی برای اولین بار هفته گذشته در مجله جوانان چاپ شد به نظر خوانندگان عزیز می رسانیم.
جریان ازدواج من با بانو شیرین افشار قاسملو صرفا اجباری و به اصرار مادر شیرین صورت گرفته است و امتناع من اساسا به خاطر وضعیت داخلی زندگیم و داشتن زن و اولاد بود. مادر بانو شیرین اصرار کرد که شما سه ماه با شیرین زندگی کن و بعد او را طلاق بده و در عقد نامه نیز تصریح شده است که اگر اختلافی بود از طریق داوری مظفر امیری و یا اسماعیل زاهد وکیل دادگستری حل شود. بدیهی است چنین شرطی در عقدنامه نشانه کامل و طبیعی نبودن این ازدواج و عدم تمایل من به قبول آن بوده است. بانو شیرین که طی شماره گذشته مجله جوانان به قول خودش علاقه مفرطی به اینجانب نشان داده است بدون توجه به موقعیت شغلی من و لزوم سفر به خارج از کشور و نیز بدون توجه به این که من باید به دیدار فرزندانم راهی انگلستان شوم در تاریخ 17 اسفند 1353 که تصمیم به خروج از کشور را داشتم از من شکایت کرد و نگذاشت من از کشور خارج شوم . وقتی به دادسرا رفتم دریافتم که شیرین علیه من شکایت چک بلامحل کرده است .بعد از رفع این شکایت روز بعد هنگام مراجعه مجدد دریافتم که شیرین شکایتی مبنی بر سرقت ، عدم پرداخت نفقه ، و روابط نامشروع را مطرح کرده است تا نگذارد من ازا یران خارج شوم و به دیدار فرزندانم در انگلستان بروم مگر چه چیزی از شیرین سرقت شده بود . مگر من جز انسانیت به خاطر مادرش چه کاری در حق او انجام داده بودم که او این تهمت های ناروا آن هم به صورت پرونده علیه من بکار گرفت. من منتظر تعیین تکلیف از طرف قانون بودم در حالی که شیرین مرتب به من تاکیید می کرد که به خاطر شکایتش یک مامور آگاهی مرا زیر نظر دارد من فقط سکوت کردم . روز 18 اردیبهشت بانو شیرین به در منزل پدرم آمد و با بی آبرویی علاوه بر ضربه جراحتی که به صورتم زده شد شیشه اتومبیل مرا هم شکست طوری که همسایه ها من را به خاطر سکوتم مورد ملامت قرار دادند . کارهای غیرعادی این خانم سرانجام باعث شد که من علیه او دادخواست طلاق به شعبه 49 تسلیم کنم و این دادخواست هم اکنون در این شعبه تحت رسیدگی است. بعد از تسلیم این دادخواست بود که شیرین زندگی مرا دچار نکبت کنونی کرده است و اکنون قضاوت را به هم وطنان عزیز واگذار می کنم

هفته نامه جوانان 12 خرداد 1354
هفته پیش سرانجان هایده خواننده معروف برای پاسخ دادن به اتهامی که خانم شیرین افشار علیه او طرح کرده بود به دادسرا رفت. خانم شیرین افشار همسر منوچهر خانلری طی شکایتی که تسلیم دادستان کرده است مدعی شده است که هایده با شوهر قانونی وی روابطی برقرار کرده و می خواهد زندگی خانوادگی او را به هم بریزد. این شکایت پس از آن که بوسیله مامورین آگاهی مورد تحقیق قرا گرفت به شعبه چهار دادیاری تحقیق اعاده شده بود . دلیلی بر این که هایده با منوچهر خانلری روابطی داشته با شد نیامده بود.
هایده چه گفت ؟
هایده در دادسرا به خبرنگار جوانان گفت قرار است در این جلسه شیرین و منوچهر نیز شرکت کنند و هر دو با گذشتن از شکایت خود به این جنجال پایان دهیم. هایده افزود در تمام هفته های گذشته شیرین مرتبا به من تلفن زده و می خواست که از شکایت خود صرف نظر کنم و با رضایت خود به شکلی از این ماجرای بزرگ و پرهیاهو بگذریم.هایده در این جابا ناراحتی گفت: من با همین نیت به دادسرا آمدم ولی می بینید که از شیرین خبری نیست . هایده بعد از دو ساعت انتظار به خبرنگار جوانان گفت فکر می کنم این جلسه بی نتیجه امروز ثابت کرد که من بی گناهم و ضمنا منوچهر شوهر شیرین نیز با مصاحبه و شکایت خود حرف های مرا تایید نمود و بنابراین من دیگر از این به بعد اهل رضایت و صرف نظر کردن نیستم بلکه شکایت خود را دنبال می کنم تا این خانم را سر جای خودش بنشانم. منوچهر خانلری نیز درباره این ماجرا گفت : ازدواج 5 ساله تحمیلی من و شیرین باید دیگر پایان گیرد ولی خوشحال بودم که بالاخره امروز در یک جلسه سه نفره همه چیز پایان می گیرد ولی مثل این که شیرین جنجال های بزرگتر را طلب می کند. هنوز علت عدم حضور شیرین در این جلسه معلوم نیست.
هفته نامه جوانان دوشنبه 19 خرداد 1354
چرا برای منوچهر خانلری به اتهام داشتن روابط با هایده خواننده معروف قرار صادر شد؟
ماجرای شکایت شیرین افشار از شوهرش منوچهر خانلری و خانم هایده خواننده معروف در هفته گذشته وارد مراحل تازه و بغرنج تری شده و در میان بهت و حیرت همه کسانی که این شکایت را تعقیب می کنند دادیار تحقیق در مرحله اول تحقیقات منوچهر خانلری شوهر خانم شیرین افشار را به اتهام داشتن ارتباط مخصوص با هایده در حالی که همسر دارد برایش قراری به مبلغ سیصد هزار ریال صادر کرد و منوچهر خانلری با سپردن قرار مزبور از دادسرا خارج شد تا در مراحل بعدی بازپرسی و دادگاه از خود رفع اتهام کند. خانم شیرین افشار که حدود پنج سال پیش با منوچهر خانلری مدیر یک شرکت خصوصی ازدواج کرده است از منوچهر و خانم هایده به اتهام ارتباط نامشروع شکایت کردو خانم هایده را متهم نمود که با شوهرش تبانی کرده و می خواهدزندگی خانوادگی او را به هم بریزد. این شکایت بخصوص به دلیل این که پای یک خواننده مشهور در میان است جلب توجه عموم را کرده و همه می خواهند بدانند این ماجرا به کجا خواهد کشید و به همین مناسبت خبرنگاران گروه فوق العاده مجله جوانان در تمام مراحل قانونی حضور دارند و خبرهای جالب و دست اولی را به اطلاع خوانندگان عزیز می رسانند.
گفتگو در روز یک شنبه
یک شنبه هفته گذشته ساعت چهار و نیم بعد از ظهر بود که منوچهر خانلری همسر شیرین افشار به دادسرای تهران آمد. منوچهر خانلری قبل از این که به شعبه 4 تحقیق برود با خبرنگار جوانان یک گفتگوی اختصاصی انجام داد و حقایق تازه ای را بیان نمود.
منوچهر در حالی که بر خلاف عکس هایش در مطبوعات قوی هیکل و بلند قامت و سبزه به نظر می رسید گفت زندگی راستش برای من هیچ گاه با خوشبختی و آرامش همراه نبوده است. من سالها پیش با یک دختر زیبای انگلیسی ازدواج کردم که بدبختانه با وجود یک پسر و یک دختر به خاطر اختلاف نظر ها و سلیقه ها به جدائی تن دردادیم. من حالا نه تنها از آن ازدواج و طلاق خاطره بدی دارم بلکه دوری از بچه هایم که در انگلستان نزد مادرشان به سر می برند مرا رنج می دهد.بعد از این ماجرا من نمی خواستم دیگر به ازدواج تن دردهم ولی انگار سرنوشت و تقدیر برایم نقشه هایی داشت و می بینیدکه اینگونه گرفتار و اسیرم ساخته است.وقتی من با شیرین آشنا شدم تنها به یک دوستی ساده و بدون هیچ گونه عشق و نقشه ازدواجی فکر می کردم و مدتی نیز اینچنین گذشت .ناگهان نمی دانم چه شد که ما تصمیم به ازدواج گرفتیم.شاید مهربانی و ادب خاص شیرین با آن ظاهر دلفریب مرا در اتخاذ تصمیم جلو راند و در این میان مادرش نیز دست بالا کرد در حالی که یکی از دوستان به عنوان داور در اختلافات خانوادگی تعیین شده بود با هم ازدواج کردیم.
متاسفانه این ازدواج نیز از همان روزهای نخست با ناکامی همراه شد چون اختلاف نظر ها ، حساسیت ها و خلاصه خیلی مسائل دیگر ناگهان ما را در این بن بست بزرگ قرار داد. همه آشنایان و دوستان پا به میان گذاشتند ولی فقط دوری و جدائی می توانست ما را آرام سازد و بدین جهت در حالی که شیرین و من با طلاق موافق نبودیم زندگی مستقل و جدا از هم را شروع کردیم.هر کدام به راه خود رفتیم اصلا ماه به ماه و سال به سال یکدیگر را نمی دیدیم و این زندگی به 5 سال طول کشید. من شغل و خانه جدائی داشتم شیرین چون یک زن مجرد و آزاد همه این اختیارات راداشت و ما اصلا کاری به هم نداشتیم گاه من و یا او به مسافرت خارج می رفتیم.
ناگهان این آرامش با یک شکایت و ادعای شیرین در هم ریخت در حالی که همه می دانستند که هایده دوست خانوادگی ماست. شیرین او را متهم ساخت که با من روابط عاشقانه دارد و حتی می خواهد مرا از چنگ شیرین درآورد . البته من به این جنجال ها در دو سه هفته گذشته کاری ندارم ولی می دانم که شیرین قلبا از این ماجرا ناراحت و پشیمان است البته من فکر می کنم از روزی که در مورد جدائی از شیرین اقدام کردم و تاریخ این طلاق برای خرداد ماه تعیین شد ناگهان به فکر انتقام افتاد و این جنجال را به راه انداخت.
هایده چه گفت:
هایده این بار نیز مانند دفعه قبل با همان چهره خندان در حالی که عینکی زده بود وارد دادسرا شد و در میان راه با دوستدارانش خوش و بش می کرد. وقتی وارد اتاق انتظار شد از منوچهر سراغ شیرین را گرفت وقتی فهمید که هنوز نیامده گفت عجب باز هم نیامده انگار با ما شوخی داره.
هایده به خبرناگار جوانان گفت شنیدم که شیرین به خاطر ناراحتی عصبی در بیمارستان بستری شده و علت نیامدنش نیز همین است که البته امیدوارم هر چه زودتر بهبود یافته و همگی در این مشکل همکاری کنیم.
لحظه ای بعد سرانجام هایده نزد دادیار شعبه 4 رفت و بعد از یک ساعت وقتی خارج می شد گفت امیدوارم توضیحات من تا حدی مساله را حل کند البته من از شکایت خود نمی گذرم من آنقدر این شکایت را دنبال می کنم تا بالاخره شیرین را به زانو در آورم.شیرین مرتب به من تلفن می زند و می خواهد حرف هائی بزند و مرا وادار کند جوابش را بدهم و یا اعصابم در هم و خرد شود ولی راستش من دست او را خوانده ام سکوت را ترجیح می دهم و دیگر اهل آشتی نیز نیستم و فکر می کنم علت روبرونشدن شیرین با من این است که می ترسد مچش باز شود و دروغهایش بر همه مسلم گردد.
در اتاق دادیار
به دنبال هایده ، منوچهر خانلری روانه اتاق دادیار می شود و بعد از یک ساعت و نیم او نیز خارج می شود . هنگامی که منوچهر خانلری از اتاق دادیار تحقیق خارج می شد با آقای علی اکبر آذربال وکیل شیرین روبرو شد و آذربال خطاب به منوچهر گفت: آقای خانلری مگر ما قرار نگذاشته بودیم شما و شیرین شش ماه با هم زندگی کنید و در صورت عدم سازش به دادگاه حمایت خانواده بروید؟ به هر حال فکر می کنم هنوز هم وقت دارید که این پیشنهاد را عملی کنید و به این ماجرا خاتمه دهید.منوچهر نگاهی به وکیل شیرین می اندازد و می گوید: ای بابا فکر می کنم دیگر بس است.
سیصد هزار ریال قرار
خبرنگاران ما بلافاصله تحقیق کردند ببینند در اتاق دادیار تحقیق چه گذشته است و اطلاع حاصل کردند که دادیار برای منوچهر خانلری به اتهام داشتن روابط خاص با هایده و گواهی شهود قراری به مبلغ سیصد هزار ریال صادر کرده است که البته خانلری با سپردن مبلغ مزبور آزاد شده است.از نکات پشت پرده این پرونده این بود که اولا سه نفر علیه خانلری به نفع شیرین رای داده اند و نکته دیگر این که یک بار خانم شیرین افشار، منوچهر و هایده را با هم دیده و حتی در آن لحظه قصد داشته است با سیخ کباب خودکشی کند و نکته دیگر استفاده از اتومبیل ب ام و هایده بوسیله منوچهر است.
شیرین هم آمد
بالاخره شیرین افشار نیز روز سه شنبه و چهارشنبه با یک عینک دودی بزرگ به دادسرا آمد . شیرین که زنی ظریف و بلند قامت می باشد بدون این که شناخته شود نظرها را به خود جلب می نمود. شیرین که هنوز به خاطر ماجرا های اخیر غمگین و عصبانی است به خبرنگار ما می گوید : من نمی خواستم خودم به دادسرا بیایم چون من بر خلاف خانم هایده و آقای منوچهر علاقه ای به هیاهو ندارم و دلم نمی خواهد مرتب جلوی خبرنگاران عکاس ژست بگیرم. فکر می کنم دیگر همه حرف مرا فهمیده و می دانند که من آدم راستگوئی هستم چون در غیر این صورت منوچهر با قراری به مبلغ 300 هزار ریال جلو دادیار سر خم نمی کرد. این قرار نشان می دهد که مدارک و شواهد من قانع کننده و حقیقی بوده اند و شوهرم باید همراه خانم هایده جوابگوی قانون باشند. البته من بعد از این جنجال های هفته اول می خواستم با منوچهر آشتی کرده و حتی زندگی زناشوئی خود را آغاز کنم ولی بعدا متوجه شدم که شوهرم هنوز طاقت دوری از هایده را ندارد و مرتب به دیدار او می رود و حتی با هم قرار گذاشته اند تا دو سه هفته دیگر راهی اروپا شوند. برای این منظور ما در منزل وکیل منوچهر اجتماع کردیم و من به همه شرایط آنها گردن نهادم چون دلم نمی خواست حیثیت کسی از بین برود یا خودم انگشت نما شوم و قرار شد باز با هم زندگی کنیم ولی متاسفانه همان طور که گفتم همه چیز را خود منوچهر در هم ریخت و حالا می فهمم که او اصلا مرد زندگی نیست و هم چنان در مقام شاکی خواهم ماند تا حقم را بگیرم و به همه مردان هوسران درسی بدهم.

هفته نامه جوانان دوشنبه 5 آبان 1354
هایده به محض بازگشت به وطن به شایعات جواب داد
هایده خواننده معروف پس از سه ماه مسافرت و دوری از کشور اواخر هفته گذشته به تهران مراجعت کرد و در اولین روز بازگشت در یک مصاحبه اختصاصی با خبرنگار مچله جوانان پیرامون جنجال ها و مطالبی که درباره سفرش با منوچهر خانلری بر سر زبان ها افتاده است سخن گفت. هایده به محض روبرو شدن با خبرنگار ما اتمام حجت کرد که حاضر نیست درباره شایعات مختلف صحبت کند اما به تدریج دربرابرسئوالات خبرنگار ما ناچار به پاسخ گوئی شد هایده در آغاز گفت : از قول من بنویسید که با اعصاب خوب و راحتی برگشته ام و تصمیم دارم فعالیت هایم را باجدیت دنبال کنم . هایده گفت در مدت دوری از وطنم چنان دلتنگ شده بود که شب ها نوار آهنگ هایم را می گذاشتم و بعد به یاد وطنم اشک می ریختم . من در بازگشت سه چهار ترانه بسیار خوب از آهنگسازانی مثل تجویدی ، فریدون خشنود ، مهوان و پازوکی دارم و اجرا خواهم کرد.
هایده در موردفعالیت در کاباره گفت : تا آنجا که امکان دارد به کاباره نخواهم رفت ولی برای حفظ ارتباط با مردم حتی حاضرم در استادیوم های بزرگ برای مردم آواز بخوانم.
خبرنگار: شنیدیم در خارج از ایران اتومبیل شما را دزدیده اند؟
هایده : این شایعه را حسودان برایم درست می کنند که مرا میلیونر جلوه دهند و از چشم مردم بیاندازند.
خبرنگار: می گویند مسافرت شما به اروپا صرفا به خاطر دیدار با منوچهر خانلری بوده ، مردی که از طرف همسرش شیرین افشار مورد اتهام قرار گرفته که با شما رابطه دارد؟
هایده: من هر سال به این مسافرت دست می زنم.
خبرنگار : ولی بعضی ها شما را در لندن با هم دیده اند؟
هایده: این دلیل نمی شود من در خارج خیلی از ایرانیها را دیدم . شاید آن شخص را هم به طور اتفاقی دیده باشم.
خبرنگار: حتی گفته می شد شما به اتفاق با کمپانی های معتبر وارد مذاکره شده و می خواسته اید نمایندگی محصولاتی ا عهده داردشوید؟
هایده : من نه تاجرم و نه مغز اقتصادی دارم . به عقیده من یک هنرمند نمی تواند تاجر باشد . من با هیچ کمپانی تجارتی وارد مذاکره نشدم و قصد خرید و فروش کالا یا جنسی را هم ندارم.
خبرنگار: مثل این که قدری لاغر شده اید؟ خدا نکرده بیماری داشتید.
هایده: بله من 5 کیلو لاغر شدم و تصمیم دارم 5 کیلوی دیگر هم خود را لاغر کنم هیچ گونه بیماری نداشتم و در بیمارستان هم نخوابیدم.
خبرنگار: ولی شایعه بود که شما دو ماهه حامله اید و برای کورتاژ در بیمارستان بستری ده اید؟
هایده: من سه بچه دارم که از خدا می خواهم آنها را برای من حفظ کند و از طرفی اگر چنین وضعی پیش بیاید هیچ وقت دست به چنین جنایتی مثل کورتاژ نمی زنم.
خبرنگار: شنیدیم خانم شیرین افشار اظهار داشته به خاطر شما خودش را از ماجرای دعوا کنار می کشد از شوهرش جدا می شود تا مانعی برای رسیدن شما به منوچهر وجود نداشته باشداگر چنین شود شما و منوچهر با یکدیگر ازدواج خواهید کرد؟
هایده: بنده هیچ گونه اطلاعی از تصمیم خانم افشار ندارم و اصولا این حرف ها و شایعات تاثیری در زندگی خصوصی و داخلی من نخواهد داشت و اما در مورد ازدواج باید بگویم آینده هر کسی نامعلوم است و کسی نمی داند فردای زندگیش چگونه خواهد بود . من فعلا جز دنبال کردن فعالیت های هنری کار دیگری نخواهم داشت.
هفته نامه جوانان دوشنبه 21 تیر 1355
هایده: من به عشق اعتراف می کنم و می خواهم با مردی که دوستش دارم ازدواج کنم.
هایده خواننده معروف ایرانی در یک مصاحبه جالب و مفصل برای اولین بار به عشق و وجود مرد زندگی خود اعتراف کرد و به ده ها سئوال جواب گفت.
این مصاحبه که در منزل هایده انجام گرفت به طور کامل در زیر نقل می کنیم.
خبرنگار: می گویند هایده تازگی ها شوخ و شنگ شده و حتی گاهی نیز زمان خواندن قر می دهد؟
هایده: دلیلش این است که وزن کم کرده و به سلامتی دست یافته ام. اعصابم تا حدی راحت تر شده و احساس سبکی می کنم . از طرفی بچه هایم خوب ، سربراه ، و سلامت هستند و من زندگی مرفه و آرامی دارم و همه این ها می تواند مرا شوخ و شنگ کند.در مورد قر دادن هم باید بگویم من معمولا هنگام خواندن حرکاتی به سرو گردن خود می دهم که به قول شما به قر تعبیر شده که البته ناراحت هم نیستم و اگر قر معنی می دهد بله قر هم می دهم
خبرنگار: می گویند هایده ضمن این که با پرداخت پول هنگفتی خود را شدیدا لاغر نموده برای زیباتر شدن به جراح پلاستیک مراجعه کرده است؟
هایده بله درست است که من خیلی لاغر شده ام یعنی از 94 کیلو به 80 کیلو رسیده ام و با این کسر وزن نه تنها چروکی در پوستم بوجود نیامده بلکه کلی شاداب تر و کم سن و سال تر شده ام اما باید توجه داشته باشید که من هنوز 34 سال بیشتر ندارم و به کلی از جراح پلاستیک گریزان بوده و خود را به طبیعت سپرده ام و شما می توانید برای اطمینان بیشتر صورت و گردن مرا معاینه کنید ببینید جای جراحی پلاستیک وجود ندارد؟
خبرنگار: خیلی از خانم دلشان می خواهد بدانند شما چگونه لاغر شده و محتاج به جراح پلاستیک نبوده اید و ضمنا توصیه شما به زنان چاق ایرانی چیست؟
هایده : رژیم من زیاد هم پیچیده و عجیب نیست و تنها با خوردن سبزیجات و گوشت پخته و یا کباب شده و پرهیز از مواد و غذاهای چربی دار و قند و نشاسته به ایده آل رسیده ام.
البته هر روز بعد از خواب به ورزش های مخصوص شکم نیز می پردازم و هفته ای سه روز هر بار یک ساعت خود را به خانم ماساژوری می سپارم و همین رژیم بدون خرج هنگفت و جراح پلاستیک می تواند زنان چاق را از دردسر برهاند.
خبرنگار: می گویند شما زن شب زنده داری هستید و به همین جهت سال هاست نه تنها سپیده دم بلکه ساعات آفتابی صبح را ندیده اید؟
هایده: من به خاطر برنامه کاباره و مراسم دیگر زودتر از ساعت 2 یا 3 نیمه شب نمی توانم بخوابم ولی به هر حال سعی فراوان می کنم همیشه اقلا تا ساعت 3 به رختخواب بروم و حداقل 8 ساعت بخوابم.خودتان حساب کنید می بینید که ساعت 2 بعداز ظهر معمولا بیدار می شوم و خود به خود نه سپیده دم را می بینم و نه صبح آفتابی را . البته به خاطر علاقه فراوان به سحرخیزی هنگام تعطیلات سالانه خود به کنار دریا رفته و حسابی آفتاب می خورم . سپیده دم ها پیاده راه می روم .
خبرنگار: عده ای می گویند هایده شدیدا به ثروت اندوزی علاقه دارد و چون می داند که کاباره داران و صاحبان جشن ها تا حد زیادی ناز او را می خرند قبل از اجرای برنامه پول خود را می گیرد و گرنه حاضر نمیشود روی صحنه بیاید و آواز بخواند؟
هایده: شایعات فراوان است ولی من قضاوت را به همه آنها که تا بحال با من سروکار داشته و یا برای جشن و مراسمی دعوتم نمودند واگذار می کنم و تنها اضافه می نمایم که پول برای من چندان ارزشی ندارد و گاه اتفاق افتاده که بدون دریافت کمترین پول برنامه ای اجرا نموده ام و البته گاهی نیز نگذاشته ام سرم کلاه برود.
خبرنگار: ما می دانیم که شما درآمد خوبی از راه خوانندگی بدست می آورید ولی خیلی دلمان می خواهد بدانیم این همه پول را چگونه خرج می کنید؟
هایده: شما که این سئوال را مطرح می کنید حتما به زندگی هنرمندان نیز آشنایی دارید و می دانید که واقعا خرج کمرشکنی بر دوش ماست و توقعات و مسئولیت ها و حفظ ظاهر خرج زیادی را همراه می آورد. بچه هایم در لندن به تحصیل مشغولند . کامران پسر بزرگم 19 ساله و سال اول دانشکده رشته برق ، کیوان 18 ساله آماده ورود به دانشگاه و کیانوش دخترم در مدرسه شبانه روزی تحصیل می کند. من فقط برای مکالمه تلفنی با این سه تا ماهی 7 هزار تومان می پردازم و به این خرج سنگین خرج خانه ام در تهران ، خرج لباس ، ارکستر ، آهنگ و شعر ، راضی کردن دوستان و آشنایان محتاج و خیلی خرج های دیگر که گاه از 50 هزار تومان به صد هزار تومان در ماه نیز می رسد.بچه هایم مرتب اتومبیل ، لباس های جورواجور ، خرج کارهای مختلف و معلم خصوصی و غیره می خواهند ، آنها هر سال دو سه بار به تهران آمده و برمی گردند و خودبه خود ماهی 30 هزار تومان حداقل خرج دارند البته من زیاد گوش به حرف ها و خواسته هایشان نمی دهم. این را هم اضافه کنم من بچه هایم را ننر بارنیاورده ام و همیشه به آنها می گویم زیاد به نام مشهور من و حرف اطرافیان توجه نکنید شما باید با زندگی معمولی نیز خو بگیرید چون همیشه زندگی بر وفق مراد نیست.
خبرنگار: می گویند هایده این روزها شدیدا عاشق و شیداست و حتی ترانه « دلم می خواد» را نیز به عشق بزرگ زندگیش با دل و جان می خواند و حتی قصد ازدواج دارد؟
هایده: برای اولین بار دلم می خواهد از زبان من بنویسید که عاشق مردی هستم ، دیوانه وار دوستش دارم، و ترانه دلم می خواد را نیز با همه وجود برای او می خوانم چون مشکلاتی بزرگ سر راه داریم البته نمی توانم درباره ازدواج حالا حرفی بزنم چون آینده ممکن است همه چیز را در هم بریزد ولی به هر حال بدم نمی آید که باز با ازدواج عاشقانه ای زندگی آرام و بدون جنجال را آغاز کنم و شاید روزی به خاطر همین عشق و ازدواج از خوانندگی دست بکشم چون من هم مثل هر زن ایرانی اصیل عاشق زندگی ارام هستم.امیدوارم این جواب من برای همه آنها که سئوالاتی درباره عشق و ازدواج از من دارند تا مدت ها و شاید تا روز ازدواج کافی باشد.
خبرنگار: شما تا به حال خیلی محافظه کار بوده اید ولی ممکن است برای اولین بار کمی رک گو باشید و راجع به همه چیز صریح حرف بزنید . مثلا بهترین آهنگسازان را نام ببرید؟
هایده: اول این که من همیشه آدم رک گوئی بوده ام ولی چون دلم نمی خواست کسی از من دلگیر شود کمتر اظهارنظری می کردم ولی حالا دل را به دریا می زنم و مثلا جواب می دهم که بین آهنگ سازان از نظر تکنیک و تحصیلات موسیقی «تجویدی» و سپس جهانبخش پازوکی ، انوشیروان روحانی و فریدون خشود و محمدحیدری را انتخاب می کنم .
خبرنگار: بین خواننده های جدید و تازه نفس ، صدای کدامیک را می پسندید و به آهنگ هایشان گوش می دهید؟ هایده: من به صدای ستار خیلی علاقه دارم و معتقدم «مازیار» خواننده جدید و جوان یک استثنا در میان تازه نفس هاست و او بزودی بر جای واقعی خود خواهد نشست در میان زن های جوان تنها «بتی» را با آهنگ خوشبختی تایید نموده و به صدایش علاقه دارم بقیه را راستش زیاد نمی پسندم گرچه ممکن است خیلی هم خوب بخوانند. خبرنگار: وقتی در خانه هستید چه آهنگ هائی گوش می دهید؟ چه آهنگی را زیر لب زمزمه می کنید ؟
هایده: اغلب نوار گل ها را بخصوص صدای محمودی خوانساری و بنان را گوش می دهم و اغلب زیر لب آهنگ های خودم را زمزمه می کنم ولی لازم به یادآوری است که آهنگ «آرزوی فردا» با صدای مازیار را هم یا مرتب گوش می دهم و یا خودم زیر لب می خوانم.
خبرنگار : می گویند شما با خواهرتان مهستی به خاطر روال مشابه کارتان رقابت دارید و حتی گاه با هم درگیری پیدا می کنید؟
هایده: من ومهستی روابط صمیمانه ای داریم و من سعی فراوان دارم نسبت به هیچ کس به خصوص مهستی رقابت توام با حسادت نداشته باشم امیدوارم مهستی نیز چنین باشد چون راستش عده ای سعی دارند بین ما را شکرآب کنند و به همین جهت مرتب می آیند حرف هائی را پیش می کشند ، بدگویی هایی می کنند که اگر صمیمیت و یک رنگی ما نباشد خیلی زود به دشمنی کینه دار تبدیل می شویم. من و مهستی اغلب روزهای تعطیل را با هم می گذرانیم و هر روز تماس تلفنی با هم داریم و خلاصه نمی گذاریم حسودان روابط خوب ما را از هم بپاشند.
خبرنگار: راستی چرا مادرتان همیشه با مهستی زندگی می کند و هیچ وقت به منزل شما نمی آید شاید با هم اختلاف ریشه داری دارید؟
هایده : بر عکس ما روابط خوبی داریم و مادرم به خاطر سحر دختر مهستی در منزل او ماندگار شده چون سحر دلبستگی عجیبی به مادرم پیدا کرده و حتی یک لحظه نمی تواند از او دور باشد.
خبرنگار: شما به سینما هم می روید ؟ اگر می روید ممکن است توضیح بدهید چه فیلم ها و چه هنرپیشگانی را دوست دارید؟
هایده: دو سه سالی است که کمتر به سینما می روم ولی بعضی دوستان سینمادار آخرین سکانس در محل خوبی از بالکن جائی برای ما می گذارند و من با خیال راحت به تماشای فیلم می نشینم البته آخرین فیلمی که دیدم پدرخوانده بود که در اکران های اول موفق بدیدنش نشدم .

۱۳۸۸ آبان ۷, پنجشنبه

۱۳۸۸ مهر ۲۳, پنجشنبه

من خودم رفتنی ام.


من خودم رفتنی ام

ناگفته ها از هایده



قسمت اول

مدتی است که پرونده ی موسیقی در تبعید را گشوده ام. موسیقی در خارج از مرزهای رنگین میهنمان، آن هم توسط کارگزارانی که طبیعتا از بدو ورود در کشور میزبان با محدودیت ها و مشقات فراوانی روبرو بوده اند.
اما نخستین نامی که در ذهنم تلنگر می زند بلاشک هایده است. خواننده ای که در عمر کوتاه هنری خود در خارج از میهن یعنی از سال 1361 تا 1368 آثار جاودانه ای به یادگار گذاشت ، اما آنچه که مرا وادار ساخت تا در زندگی هنری و حتی شخصی هایده واکاوی کنم، نبود هر گونه اطلاعات و اسناد در باره زندگی او بود.
بر فرض مثال، نسل جوان ما حتی به درستی نمی دانند که این همه ملودی شیک که در دهه 80 میلادی در لس آنجلس و به توسط هایده اجرا شد ساخته ذهن پویای چه آهنگسازانی است و چه ترانه سرایانی را با خود یدک می کشد.
این موضوع مرا واداشت تا به بررسی زندگی هایده از شروع تا پایان بپردازم و در این راه برای نخستین بارکلیه ترانه های منتشر شده هایده در خارج از کشور را با ذکر نام ترانه سرا ، آهنگ ساز و تنظیم کننده به ثبت برسانم.اما در باب تاریخ انتشار ترانه های پس از انقلاب هایده محدودیت های فراوانی پیش روی من قرار داشت. از جمله نبود لیبل های اصلی منتشر شده در زمان انتشار آلبوم.
نکته ای که می بایست تمامی علاقه مندان به موسیقی به آن توجه کنند آن است که تمامی آلبوم هایی که در حال حاضر از خوانندگان قدیمی در بازار موجود می باشد آلبوم هایی هستند که در سالهای 1990 و 1991 توسط سه شرکت ترانه ، کلتکس و پارس ویدئوبر روی cd منتشر شده و این آلبوم ها ، آنی نیست که خواننده در زمان انتشار حقیقی خود بر جای گذاشته.
من نیز در این زمینه تلاش کردم تا تاریخ حقیقی انتشار آلبوم هایی را عنوان نمایم که بر روی کاورهای منتشر شده در زمان حیات خواننده مورد اشاره به مرحله چاپ رسیده است.
نکته دیگر آن که در دهه 80 اکثر قریب به اتفاق خوانندگان ، آلبوم های مجزا و منفرد را منتشر نمی نمودند بلکه خوانندگان به شکل ترکیبی و چند نفره و با حضور یک آهنگساز ترانه هایشان را منتشر می کردند که این مسئله نیز موضوعی بسیار مهم است که دوستان باید در نظر بگیرند.
اما نکته آخردر باب زندگی خصوصی هایده است. بلاشک هیچ انسانی تمایل ندارد تا دیگران در زندگی خصوصیشان سرک بکشند و آن را عمومی سازند منتها وقتی به نشریات منتشر شده در دهه 50 نظر بیفکنیم خواهیم دید که چیزی به نام privacy معنا ندارد و حتی کوچکترین مسائل زندگی خصوصی هنرمند نیز علنی شده و به این دلیل مرا بر آن داشت تا یکی از جنجالی ترین سوژه های خبری دهه 50 که تاکنون هیچ جایی سخنی از آن مطرح نشده را برای نخستین بار بر روی اینترنت منتشر کنم.
اما سخن از هایده است. خواننده ای که بلاشک یکی از ماندگارترین خوانندگان تاریخ موسیقی پاپ سنتی ماست.
هایده که نام واقعی اش معصومه دده بالاست در 21 فروردین 1321 در تهران زاده شد. پدرش اهل تبریز و مادرش رشتی بودو در سن 6 سالگی پدرش را از دست داد.حاصل ازدواج چهارم پدر هایده میلاد 2 خواننده بی نظیر بود.هایده و مهستی ، اگر چه هایده از پدرش بیماری قند را نیز به ارث برد همان بیماری که دست آخر او را در سن 47 سالگی از پای درآورد.
نکته نخست در باب نام خانوادگی هایده است . در گذشته بسیارانی مکان تولد خود را به عنوان نام خانوادگی خود در نظر می گرفتند و تصور من این است که دده بالا می بایست نام منطقه ای باشد.
هایده در عنفوان نوجوانی به خانه بخت می رودو درمرداد ماه 1334 و در سن 13 سالگی اولین ازدواج خود را با شخصی نظامی که سالها بین آنها فاصله سنی بود انجام می دهد.حاصل این ازدواج میلاد سه فرزند بود.
کیوان( 1335)، کامران(1336) و نوشین ( متولد 1340)
جالب است که فرزند نخست هایده تنها 14 سال تفاوت سنی با او داشت و او خود در زمان حیات بارها و بارها به این مسئله اشاره داشت. دختر نوجوانی که در 14 سالگی می بایست مادری می کرد.
همسر هایده در میانه دهه 40 فوت می کند.
اما حضور هایده و مهستی در دربار توسط سپهبد مهدی راه را برای آن دو باز می کند.هایده و مهستی در بزم های شبانه دربار ، به اجرای برنامه می پردازند و علی تجویدی در یکی از این برنامه ها هایده را کشف می کند .
در دهه 40 ابتدا حمیرا در سال 1344 وارد عرصه خوانندگی می شود سپس مهستی در سال 1345 اولین ترانه اش را به بازار راهی می کند و دست آخر هایده در سال 1347 و پس از 2 سال نسبت به خواهر کوچکترش اولین ترانه اش را با نام آزاده ام اجرا می کند.
بگذارید شرح ورود هایده به عرصه خوانندگی را از زبان پرویز خطیبی بخوانیم :
پرویز خطیبی در کتاب جاودانه خود به نام خاطراتی از هنرمندان که به کوشش دخترش فیروزه خطیبی در سال 1994 در امریکا منتشر شد به شرح اولین ترانه منتشر شده هایده به نام آزاده ام در سال 1347 می پردازد:

اولین ترانه هایده آخرین سروده ی رهی معیری

«از اوائل تابستان آن سال می دانستم که تجویدی خواننده جدیدی کشف کرده است. خود او حرفی نمی زد اما دوستم فریدون که مدیر فروش کارخانه مهندس ارجمند بود و با خانواده این خواننده جدید رفت و آمد داشت می گفت:
تجویدی مشغول تعلیم دادن به خواهر مهستی است ، به گمان من اوج صدای این خانم به مراتب بیشتر از مهستی است و به زودی در سراسر ایران مشهور خواهد شد. یکی دو ماه گذشت ، شبی که با تجویدی و اسداله ملک و محجوبی در فشم میهمان بودیم بعد از شام تجویدی را زیر سئوال کشیدم.
شنیده ام خواننده جدیدی کشف کرده ای ؟
از کجا شنیده ای ؟
از یک دوست که با خانواده ی این خانم رفت و آمد دارد.
کمی سکوت کرد و بعد گفت:
چه استعدادهایی در گوشه و کنار این شهر عاطل و باطل مانده اند و ما خبر نداریم .
گفتم: البته این افراد اکثرا به دلایلی حاضر نیستند قدم در عالم هنر بگذارند ، مردم هنوز هم خوانندگان و نوازندگان را مطرب خطاب می کنند.
گفت: بر حسب تصادف در یک مجلس میهمانی با این خانم آشنا شدم . اول خیال کردم او هم مثل خیلی ها که ادعا می کنند صدایی دلنشین دارند ولی آوازشان در حد آدم های معمولی است می خواند اما وقتی دهان باز کرد و یکی از آهنگ های مرا خواند مات و متحیرسر جایم میخکوب شدم ، آن حنجره باز و صدای زنگ دار که در کمتر کسی یافت می شود یک لحظه مرا به یاد قمر و روح انگیز انداخت. خواستم همان دقیقه از او دعوت کنم تا در برنامه های رادیو شرکت کند اما به نظرم رسید که ممکن است همسرش و اعضای خانواده اش مخالفت کنند در حالی که این طور نبود ، هم خود خانم و هم اعضای خانواده اش موافقت کامل داشتند و من همان شب قول و قرارهایم را گذاشتم.
پرسیدم چه مدت طول می کشد تا او آماده شود؟
جواب داد: شاید دو سه ماه .
بعد از آن هر وقت در راهروهای رادیو با تجویدی روبرو می شدم می گفت : دیگر چیزی نمانده ، به زودی یک تکخال بزرگ به زمین می زنم.
دو سه ماه بعد گویا ماه آخر پاییز بود که شنیدم تجویدی می خواهد آخرین آهنگش را با صدای خواننده جدید ضبط کند با عجله به شورای موسیقی رفتم ، تجویدی نبود اما گفتند که از ارکستر برای ساعت ده شب دعوت شده است. برایم تعجب آور بود معمولا ارکسترهای بزرگ رادیو برای ضبط برنامه های تازه از ساعت هفت در استودیوی بزرگ ایران حاضر می شدند چون ضبط یک ترانه ساعت ها وقت می گرفت و گاهی به روزهای بعد موکول می شد. شب تا ساعت هشت نشستم و برنامه های صبح فردا را آماده کردم . در حیات رادیو اکبر مشکین را دیدم که با سروش قدم می زدند . او هم خبر داشت که قرار است تجویدی خواننده جدیدش را امشب به استودیو بیاورد. در ضمن خبر مهم دیگری هم داشت که برای من خیلی جالب بود. گفت گویا امشب رهی معیری هم می آید تا شاهد ضبط آهنگی باشد که شعرش از اوست.رهی مدت ها بود که به علت بیماری به رادیو نمی آمد . او عضو شورای عالی موسیقی بود و خدمات او در تمام دورانی که در جلسات شورا شرکت می کرد مورد توجه قرار می گرفت زیرا در تصحیح اشعاری که در اختیارش می گذاشتند وسواس خاصی داشت و اجازه نمی داد اشعار سست و بی معنی به روی آهنگ ها گذاشته شود .. شب اعضای ارکستر آمدند و تجویدی مدتی اصل آهنگ را با آن ها تمرین کرد.. بعد خواننده جدید آمد ، یک خانم خوش صورت و کمی چاق که همین مسئله او را زنی میانسال معرفی می کرد. هیچ کس حرفی نمی زد ، همه سکوت کرده بودندو منتظر آغاز ماجرابودند بااین حال جای تردید نبود که تجویدی با آن سوابق درخشان هرگز دچار اشتباه نمی شود و می داند چه کسی را انتخاب کند.ساعت نزدیک یازده شب بود که یک اتومبیل جیپ جلوی در استودیوی شماره هشت توقف کرد. رهی معیری مثل همیشه تمیز و مرتب از داخل آن بیرون آمد . دستمالی به دست داشت که سعی می کرد با آن نیمی از چهره اش را بپوشاند . آخر او از سرطان استخوان رنج می برد و نمی خواست کسانی که چهره خندان و صورت باز شفافش را دیده بودند صورت تکیده و بیمار گونه او را ببینند. تازه ما متوجه شدیم که چرا ساعت یازده شب را برای اجرای برنامه موسیقی در نظر گرفته اند . این تقاضای رهی بوده که نمی خواسته است هنگامی به رادیو بیاید که دوستان و همکارانش هنوز مشغول کار هستند. رهی در طول مدت بیماریش جز به چند تن از افراد فامیل هرگز به دوستانش اجازه نداد تا از او عیادت کنند.با آمدن رهی که گویا همه انتظارش را می کشیدند ارکستر آماده نواختن شد و خانم خواننده اولین آواز آزمایشی خودش را خواند . براستی که صدایی دلنشین داشت و به قول تجویدی حق مطلب را ادا می کرد. ترانه آزاده ام من در واقع آخرین ترانه ی رهی معیری بود. ترانه ای که با آن هایده متولد شد و در مدتی کوتاه شهرت و معروفیتی فراوان پیدا کرد. از آن شب به بعد تا روزی که ترانه ی آزاده ام از برنامه شما و رادیو پخش شد من این خواننده ی تازه نفس را ندیدم. روزی که به استودیو آمد تا قبل از پخش ترانه از خودش صحبت کند چهره اش پریده رنگ به نظر می رسید حتی موقع حرف زدن چند کلمه را جابجا کرد که البته در رادیو از این اتفاقات زیاد می افتد و هر اشتباهی قابل جبران خواهد بود مگر آن که برنامه به طور مستقیم یا به قول معروف زنده پخش شود. هنگامی که به شهرت رسید و ترانه هایش که اکثرا از جهانبخش پازوکی بود برسر زبان ها افتاد رفته رفته روابطش با رادیو و رادیویی ها کمتر شد به این صورت که مثلا برای شرکت او در یکی از برنامه های شما و رادیو می بایستی یکی دو هفته قبل ، زمان اجرای برنامه را تعیین می کردند و گرنه این خواننده گرفتار و پرکار به این آسانی ها به دام نمی افتاد.
به یاد دارم که یک روز قرار گذاشتیم هایده و مهستی این دو خواهر هنرمند در یکی از برنامه های شما و رادیو شرکت کنند چون شایع شده بود که بین آنها شکراب شده است. مسئولان رادیو بنا به دلایلی می خواستند به این شایعات پایان دهند و به همین جهت ترتیب اجرای آن برنامه را دادند.روزی که قرار بود برنامه ضبط شود مهستی آمد ولی هایده حاضر نشد . به او تلفن زدند دلایلی آورد که ظاهرا قانع کننده نبود . مسئولان رادیو که از این تمرد ناخشنود بودند به نظر می رسیدند دستور دادند تا نوارهای هایده به مدت سه ماه از شبکه سراسری رادیو پخش نشود و این در حقیقت یک ضربه کاری بود چرا که با عدم پخش ترانه های یک خواننده از رادیو چه بسا که بسیاری از مردم نام آن خواننده را نیز به فراموشی بسپارند به علاوه هر شعر و ترانه ی تازه ای که در صفحات گرامافون یا روی نوار ضبط می شد اولین بار از برنامه شما و رادیو به گوش علاقه مندان می رسید و این خود تضمینی بود برای فروش بیشتر صفحه یا نوار.
خوشبختانه هایده خیلی زود به اشتباهی که مرتکب شده بود پی برد و دو هفته بعد ، هر دو خواهر یعنی هایده و مهستی در برنامه شما و رادیو شرکت کردند و گفت و گوی آنها در آغاز برنامه خیلی به دلها نشست.
هایده را از آن پس گاه و بیگاه در راهروهای رادیو می دیدم و عجیب این که با هم سلام و علیکی هم نداشتیم. او که هرگز خیال نمی کرد من در کار تنظیم و اجرای برنامه شما و رادیو دخالتی داشته باشم معمولا با شاهرخ نادری مسئول تهیه برنامه تماس می گرفت و کارهایش را از طریق او انجام می داد.
وقتی به نیویورک کوچ کردم یک شب در خانه دوستی ( دکترم- ز) هایده را با محمد حیدری و داریوش و چند نفر دیگر دیدم »

توضیح از مدیر سایت: نکته کوتاه درباره مطلب پرویز خطیبی آن که جهانبخش پازوکی ترانه سرای اختصاصی مهستی بوده و نه هایده، چرا که در قسمتی از این نوشته مدعی است که پازوکی اکثر ترانه های هایده را سروده بود.


و این گونه بود که هایده پس از تعلیم زیر نظر اساتیدی چون فریدون ناصری ، احمد عبادی ،و فرهنگ شریف اولین ترانه ی اختصاصی اش را با نام آزاده ام باشعری از رهی معیری و ملودی علی تجویدی منتشر کرد. هایده در مصاحبه ای با شهرام میریان در رادیو آلمان در سال 1989 عنوان نمود که جاذبه و کشش صدای دلکش باعث شد تا وارد عرصه خوانندگی شود .هایده از سال 47 تا 50 را در برنامه گلهای رادیو گذرانید و ترانه هایی را به شکل سنتی اجرا نمود.در این راه ترانه هایی از معینی کرمانشاهی ،بیژن ترقی ، پرویز وکیلی ، نواب صفا و تورج نگهبان را اجرا کرد و با آهنگسازانی چون علی تجویدی ، همایون خرم همکاری داشت.
هایده در روزهای آغازین دهه 50و به دعوت محمود قربانی سر از کاباره های تهران درآورد. محمود قربانی در مصاحبه ای عنوان کرد که توسط کورس سرهنگ زاده با هایده آشنا شد و او را با کاباره کشاند. پیشنهادهای وسوسه انگیز محمود قربانی هایده راازبرنامه گلها به کاباره کشاند و این مسئله باعث شد تا همکاری هایده با علی تجویدی نیز قطع شود.
در دهه 50 هایده با بسیارانی همکاری نمود. از
محمد حیدری گرفته تا جهانبخش پازوکی ، از تورج نگهبان ، همامیرافشار ، علی رضا طبائی ، محمدعلی بهمنی ، آذر صراف پور، لیلی کسری گرفته تا حسن لشکری، فریدون خشنود ، انوشیروان روحانی ، سیاوش زندگانی .

اما آنچه که در تمامی این همکاری ها آشکار است دلبستگی هایده به موسیقی سنتی است. در تنظیم های به کار گرفته شده تا سال 55 عمدتا از سازهای سنتی استفاده شده و اثری از یک ساز مدرن نیست. در خوشبینانه ترین حالت ممکن انوشیروان روحانی نوع اجرا ترانه سنتی را با پیانو خود همراه می ساخت کاری راکه پیش از این بارها و بارها جواد معروفی انجام داده بود.
از شاخص ترین ترانه های اجرا شده توسط هایده در سال های 50 تا 55 می توان به اجرای آهنگ تنها با گل ها از زنده یاد حسن لشکری در سال 1352 و اجرای ترانه مستی با شعر زیبای اردلان سرفراز اشاره کرد.
هایده در سال 1351، دومین ازدواج خود را با بیژن مراد سرپرست مهمانداران یکی از شرکت های هواپیمایی ، می کند که پس از چند ماه منجر به جدائی می شود.

در سال 1355 همکاری لیلا کسری و هایده با آهنگ دعای سحر آغاز می شود . ترانه سرایی که در غربت بیشترین همکاری را با هایده داشت.جالب است که اولین ترانه سرای هایده ، رهی معیری پس از اولین ترانه اش برای هایده فوت می شود و آخرین ترانه سرا هایده نیز لیلا کسری است که مدتی پس از مرگ ایشان ، هایده نیز درگذشت.
اما در سال 1356 هایده سبک هنری اش را کاملا تغییر داد و به سوی موسیقی پاپ گرایید. در این راه آهنگ هایی را از انوشیروان روحانی ، محمدحیدری و صادق نوجوکی اجرا کرد. آثاری چون سوغاتی ، گل سنگم ، حرف تازه ، بزن تار نخستین تجربه های هایده در زمینه موسیقی پاپ بود.
ترانه ی گل سنگم ساخته انوشیروان روحانی متعلق به امل صاین خواننده ترکیه ای بود که پس از او ستار ، هایده ، حسن خیاط باشی و سپهر نیز آن را اجرا کردند.
در سال 1357 هایده دو کار از جهانبخش پازوکی وصادق نوجوکی منتشر می کند که در واقع این دو اثر آخرین کارهای منتشر شده ایشان در ایران است. نخست ترانه ای به نام بزن تار از صادق نوجوکی که در تابستان 1357 یکی از پرفروش ترین ترانه های روز بود و در نهایت ترانه ی من خودم رفتنی ام که این ترانه در واقع آخرین کار ضبط شده هایده در ایران بود .کاری از
جهانبخش پازوکی .
هایده در مصاحبه ای با نادر رفیعی در سال 1363 می گوید که جهانبخش پازوکی زمانی که این ترانه را ساخت و به من داد بسیار حس بدی داشتم و در استودیو دائم دلشوره اجرا با من بود. هیچ وقت فکر نمی کردم که این کار آخرین ترانه ی من در ایران باشد. چراکه پس از انفجار سینما رکس آبادان در 7 شهریور 1357 از کشور خارج شدم و در آپارتمانم در لندن ساکن شدم.
هایده به لندن می رود تا در کنار سه فرزندش که در آنجا تحصیل می کردند قرار گیرد.
پس از بهمن 57 و رویداهای خونین انقلاب موسیقی نیز به محاق می رود.

از صدای هایده در 5 فیلم سینمائی استفاده شد. فیلم تنها و گل ها ( بهمن 1352) ، فرار از بهشت ( بهمن 1353 آهنگساز فریدون خشنود) ، شبگرد ( فروردین 1354 انوشیروان روحانی) ، رانده شده ( مرداد 1354 همایون خرم – محمدعلی شیرازی) و میهمان ( 12 آبان 1355 همامیرافشار و انوشیروان روحانی)
همانگونه که مشاهده می کنید در فیلم سینمایی میهمان از ترانه ای به همین نام (به دیدن من بیا مهتاب دراومد) استفاده شده است .

روزنامه دولتی کیهان در تاریخ 19 اسفند 1358 خبر احضار 10 خواننده را به دادگاه انقلاب منتشر نمود که در این فهرست گوگوش ، هایده ، لیلافروهر ، فیروزه ، فریدون فرخزاد ، عهدیه ، پونه ، حمیرا و 2 بازیگر جای داشتند.
هایده اما در لندن بود . جایی که کم کم دیگر خوانندگان و هنرمندان نیز به او می پیوستند. داریوش ، مهستی ، عارف ، فرامرز اصلانی و بسیاری دیگر از هنرمندان دو سه سال اول انقلاب را در انگلیس گذراندند.
هایده نخستین اثر خارج از کشور خود را به نام فریاد و باشعری از کریم فکور و آهنگی از انوشیروان روحانی در لندن ضبط می کند. پس از آن به دعوت پرویز قریب افشار در سال 1981 کنسرتی را در تالار شهرداری کیزنگتون لندن با عارف ، فرامرز اصلانی برگزار می کند.
در اواخر سال 1360 هایده به لس آنجلس کوچ می کند. جایی که بسیاری از ایرانیان مهاجر و دربدر از سرزمین مادری گرد هم جمع شده اند.
بسیاری از هنرمندان نیز یکان یکان به این جمع می پیوندند. محمد حیدری ، منوچهر چشم آذر ، حسن شماعی زاده ، صادق نوجوکی ، فرید زولاند و آندرانیک از نخستین آهنگسازان مهاجر لقب می گیرند.
تاسیس تلویزیون جام جم به همت منوچهر بی بیان در تاریخ 16 آگوست 1981 و هم چنین تلویزیون ایرانیان به کوشش علی لیمونادی و تلویزیون جنبش توسط داودامیرقاسمی و فرزان دلجو خون تازه ای در کالبد ایرانیان مهاجر می دمد.
ایرانیان درون میهن نیز دهه سیاه 60 شمسی را با فیلم های ویدئویی جام جم که به شوهای نوروزی معروف بود به خوبی بیاد می آورند. اولین شویی که وارد کشور شد شو نوروز 1361جام جم بود.
و اولین تصاویر از هنرمندان کوچ کرده.تصویر هایده در اولین شو نوروزی 1361 نیز دیده می شود. ترانه ای به نام مهمان بهار که در باب نوروز است.هنرمندان دیگری چون ستار با ترانه ی عموزنجیرباف ، علی نظری با میوه باغ ونک ، رقص میترا محلاتی ، رقص محمدخردادیان و ترانه دلم می خواد سر روی شونه ام بذاری از حسن شماعی زاده در این شو نوروزی موجود بود .

هایده به مانند مهستی نخستین کارهای ضبط شده در لس آنجس را به اجرای ترانه های سنتی اختصاص می دهد.
نخستین آلبوم منتشر شده از هایده در سال 1361 به همراه مهستی به بازار می آید. در این آلبوم تنها یک ترانه از هایده و 3 ترانه از مهستی وجود دارد. این آلبوم که عید من و توشماره یک نام دارد توسط شرکت پاسارگاد تهیه و پخش می شود. تنها ترانه هایده در این آلبوم ترانه ی کی می دونه با شعری از مسعود امینی و آهنگی از حسن شماعی زاده است.
اگه از پرنده پرواز و بگیرن چی می مونه اگه از مستای شب خوندن آواز و بگیرن چی می مونه

البته نکته جالب این است که این ملودی از معدود ملودی های سنتی حسن شماعی زاده است.

پس از این کار در همین سال( 1361) شرکت ترانه به همت وارطان آوانسیان اولین آلبوم خود را در امریکا با صدای داریوش و هایده منتشر می کند . کاری از صادق نوجوکی که 3 ترانه از داریوش به نام های ندیم ، نشانی از تو می بینم و روزگار نامهربون باترانه هایی از ایرج رزمجو ودو کار از هایده باترانه های بیژن سمندر جای می گیرد.
همانگونه که مشاهده می کنید تمامی آلبوم ها به شکل ترکیبی است . یعنی دو یا سه خواننده در کنار یکدیگرو با محوریت یک آهنگساز آلبوم منتشر کرده اند.
در همین سال آلبومی دیگر به نام زندگی با صدای هایده و مهستی توسط جیم پازارگاد منتشر می شود. در این آلبوم هم ترانه زندگی ساخته صادق نوجوکی از آن هایده است.
خدایا ، خدایا ، توی دنیای بزرگی پوسیدیم که...
در سال 1362 آلبومی با صدای هایده و مهستی توسط شرکت ترانه منتشر می شود. بهار بهار ، دل های خسته ، به جز خداکسی نیست از هایده در این آلبوم جای گرفته. دو اثر از 3 ترانه هایده در این آلبوم سروده ی محمد حیدری آهنگساز است. در واقع محمد حیدری در این دو اثر ترانه سرایی را نیز تجربه کرده که هر دو در حال و هوای ترانه های اجتماعی است و ترانه سرا به بیان احوالات ایرانیان دربدر و دور از خانه می پردازد. از نکات جالب در این آلبوم این است که بر روی لیبل آلبوم از اسفندیار منفردزاده تشکر شده و این که آیا ایشان در این آلبوم نوازندگی کرده اند یا نه محل پرسش هست؟

در همین سال ( 1362) آلبوم خاطره با صدای هایده ، مهستی و حمیرا منتشر می شود. کاری از صادق نوجوکی و ایرج رزمجو . آلبومی کاملا پاپ که در این آلبوم آرمیک نیز با ساز رویای اش دل ها را به تسخیر درآورد.
از هایده در این آلبوم دو ترانه به نام های زمونه ( با اینکه تموم نمی شه لجبازیات زمونه ) و راوی ( آورده خبر راوی کو ساغر و کو ساقی ) به همیشه یادها سپرده شد..
مهستی نیز در این آلبوم دو ترانه داشت. طعنه ( این جور به من نگاه نگن آتیش به هستی ام نزن) ، مونس ( اون که دنبال منه ) و ترانه معروف حمیرا نیز در این آلبوم دل دیوونه بود.
در سال 1363 داریوش ، هایده و ابی آلبومی را ازکارهای فرید زولاند منتشر می کنند.
در این آلبوم داریوش 2 ترانه تکیه بر باد و دل من را می خواند و هایده دو ترانه یارب و تو که نیستی
و ابی نیز دو ترانه قاصد و غریبه.
تو که نیستی از خودم بی خبرم کی بیاد و کی بشه همسفرم
دل من از تو جدا نیست این هوا بی تو هوا نیست از کی بگم از چی بگم.
در دیگر اثر منتشر شده در سال 1363 آلبومی از کارهای فرید زولاند و آندرانیک با صدای هایده و ویگن منتشر می شود.
آلبومی به نام همخونه که دو صدایی اجرا می شود.
در این آلبوم ترانه های وای به حالش ( شبا همش به میخونه می رم من ) ، اسیر تو ( غم اومد که گریون کنه چشمامو نتونست) و هم خونه از هایده و دل غافل ، حضرت آدم و صدای گریه از ویگن منتشر می شود. به جز ترانه همخونه که از اردلان سرفراز است سایر ترانه ها از لیلا کسری است.
از من نپرس خونه ام کجاست تو این همه ویرونه ای هم قبیله چی بگم قبیله سرگردونه
در یکی دیگر از آلبوم های این سال آلبومی با صدای هایده ، ستار و مهستی منتشر می شود. از هایده در این آلبوم نرگس شیراز ( چه کنم چه کار کنم تو من و نشناختی ) ، و قصه من ( مثل بادسرد پاییز غم لعنتی به من زد) منتشر می شود.
ترانه ی قصه من سروده لیلا کسری است که در این ترانه داستان زندگی خود را بازگو می کند. ماجرای درگیری با سرطان و عمل های چندگانه لیلا کسری.
اما آنجا که او می گوید« من و از تنم بگیری تو ترانه هام می مونم »نوستالژی غریب لیلا کسری برای جوان های نسل امروز است.شاید یک وصیت نامه.
در سال 1364 آلبوم شب عشق با صدای هایده ، مهستی ، ابی و ستار کاری از صادق نوجوکی منتشر می شود. در این آلبوم نیز ترانه شب عشق ( یه امشب شبه عشقه همین امشبو داریم ) و تاریخ عشق ( آه ای خدا کمک کن من بی صدا نمونم ) از هایده منتشر شد. از ابی نیز در این آلبوم ترانه ی قصه عشق ، از مهستی فدات شم ، از ستار گل ناز و بت شکن منتشر می شود.در این آلبوم اردشیر فرح نوازنده گیتار و مجید نوازنده سازهای ضربی نوازندگی کردند.تمامی اشعار این آلبوم به جز فدات شم که از بیژن سمندر است، همگی سروده لیلا کسری می باشد.
همانگونه که به روند و تکامل ترانه ها و ملودی ها توجه می کنید ملودی ها در گذر زمان از حالت و ساختار سنتی به شکل و فرم نوین تر درآمده و خواننده به موسیقی روز گرایش پیدا می کند .
نکته دیگر این که صادق نوجوکی در دهه 80 میلادی نقش بسیار پر رنگی در زندگی هنری هایده بازی می کند. اگر به هر کدام از ملودی های صادق نوجوکی که برای هایده ساخته دقت کنیم با آهنگسازی متفاوت روبروییم
دقت کنید که هایده از آزاده ام علی تجویدی و رهی معیری به صادق نوجوکی و فرید زولاند رسیده.دریغ من همیشه این بوده که چرا در دهه 50 هایده به مانند دهه 60 شمسی موسیقی پاپ را جدی نگرفته و دریغ دیگر این که چرا بر فرض مثال آهنگسازانی چون فریدون خشنود و یا انوشیروان روحانی دست به یک ساختارشکنی درباره هنر هایده نزده و از حنجره منحصر به فرد او در جهت موسیقی پاپ استفاده نکرده اند.
در نظر بگیرید که کسی چون انوشیروان روحانی این کار را درمورد مهستی در اوایل سال 1347 انجام داد و ملودی راز خلقت را با ارکستر زنده ضبط نمود( دارم سئوالی ای خدا)
اگر چه همانگونه که به تنظیم های هایده در دهه 80 میلادی دقت می کنیم پایبندی و علاقه ی او به موسیقی ایرانی مشهود است. به زبانی دیگر در پاپ ترین شکل ممکن نیزدر پس صدای هایده ، صدای ضرب علی توللی شنیده می شود. بر فرض مثال آهنگ اشاره ( بازم اشک تو چشمام مث ابه روونه) را در نظر بگیرید . در تنظیم این اثر، صادق نوجوکی باز صدای ضرب علی توللی را کنار نگذاشته.

البته باید این مسئله را در نظر گرفت که همانگونه که هایده در مصاحبه خود با شهرام میریان در سال 1989 اشاره داشت خود ایشان نیز در نوع اجرا ترانه ها و ملودی ها دخالت مستقیم داشته و نظراتش را به آهنگساز منتقل می نموده.
در سال 1365 جهانبخش پازوکی از ایران خارج می شود و به لس آنجلس کوچ می کند. حضور جهانبخش پازوکی باعث همکاری تازه ی او با هایده می شود و ترانه های نگو نمیام ، سر به هوا حاصل این همکاری است.
























ماه نامه تپش آپریل 2005
عکسی تکرار نشدنی از بهترین ها
طنین صلح آهنگی که هرگز کهنه نمی شود
ساعت زمان را به عقب برمی گردانیم ... سال 1986 و نوروزی فراموش نشدنی .. کنسرتی در راه بود ... بهترین ها و برگزیدگان هنر ایران در کنار یکدیگر قرار گرفتند تا سرآغازگر نوروزی متفاوت باشند کنسرتی که می رفت لس آنجلس را در خود جای دهد ، شبی در هتل مجلل بوناونچور در دان تاون شهر لس آنجلس . عکسی را که مشاهده می کنید در رابطه با آن کنسرت است که به بهانه همان شب و برای تبلیغاتش تصمیم بر آن گرفته شد تا کلیه هنرمندان و برگزار کنندگان در کنار یکدیگر بایستند و عکس یادگاری و یا بهتر بگوییم تبلیغاتی بگیرند. خوانندگان کنسرت عبارت بودند از : هایده ، معین ، اندی و کوروس ، مرتضی ، فتانه ، و مجریان حسن خیاط باشی بود و شوی از رافی خاچاطوریان و از طرف دیگر برگزارکنندگان کنسرت علی رضا امیرقاسمی ، فرانک میرقهاری ، و حمید رشیدیان بودند. به خاطر این که کنسرت سرو صدای بیشتری به راه بیاندازد و از طرفی اتحادی بین هنرمندان بوجود آید علی رضا امیرقاسمی به فکر تولید و تهیه آهنگی افتاد که خوانندگان آن را به صورت گروهی اجرا نمایند که پس از چند هفته گفت و شنود با شاعر و ترانه سرای پراعتبار شادروان لیلا کسری ( هدیه ) ترانه ای را از او انتخاب کرد که با حال و هوای آن زمان بسیار سازگار بود و علیرضا تصمیم گرفت تا ترانه را به فرخ آهی بسپارد تا آهنگی روی آن بگذارد که الحق فرخ آهی نیز آهنگی جاودانه ساخت . کلیه هنرمندان نامبرده در استودیو راسک لوس آنجلس دور هم جمع شدند تا این آهنگ را اجرا نمایند که البته در آخرین دقایق هایده به خاطر مسائل پشت پرده با هم آوایی با دیگر هنرمندان منصرف شد و تصمیم گرفت تا در این آهنگ که طنین صلح نام داشت حضور نداشته باشد . بخش های مختلف آهنگ بین هنرمندان تقسیم شد و آهنگ طنین صلح ضبط گردید که همواره یکی از زیباترین ترانه ها و آهنگ هایی است که در غربت تهیه شده است و مضمون آن بدین صورت است:
صلح سفید و آبی چتر قشنگ روشن
یه روز می ا فته سایش رو آسمون میهن
عشقه دوباره با ما عشقه دوباره با من
مردم دل شکسته چشم انتظار صلحن
این ترانه نخست صلح سفید و آبی نام داشت که امیرقاسمی نام طنین صلح را بر روی آن گذاشت . لازم به یادآوری است که اندی به تازگی این آهنگ را بازسازی کرده و خوانده است.

در سال 1366 آلبومی به آهنگسازی بابک افشار به نام خونه عشق و با ترانه های همامیرافشارو با صدای هایده ، ستار ، مهستی و سوزان روشن و به تهیه کنندگی هاملت میناسیان منتشر می شود.
از هایده در این آلبوم ترانه گلریز جای می گیرد.( پاییزه پاییزه توگلخونه ی چشمات گلریزه )
پس از انقلاب صادق نوجوکی با 15 آهنگ ، فرید زولاند با 10 آهنگ ، آندرانیک با 9 آهنگ بیشترین همکاری را با هایده داشتند.
هم چنین در زمینه ترانه سرایی نیز پس از انقلاب لیلا کسری با 23 ترانه ،اردلان سرفراز 5 ترانه ، همامیرافشار 5 ترانه، بیژن سمندر 5 ترانه بیشترین همکاری را داشتند.
همانگونه که در این آمار مشاهده می کنید پس از انقلاب هایده بیشترین همکاری را با لیلا کسری ( هدیه ) به عنوان ترانه سرا و صادق نوجوکی به عنوان آهنگساز انجام داده است .

در فروردین 1368 لیلا کسری پس از ده سال درگیری با سرطان راهی دیار باقی می شود.
اما دی 1368 و کنسرت هایده در سانفرانسیسکو و باشگاه کازابلانکا.


هایده به اتفاق عبدی یمینی ( پیانو) ، پرویز رحمان پناه ( تار) و سیامک پویان راهی سانفرانسیسکو می شود.
خسرو مترجمی که آن زمان دانشجو بوده از شب دوم برنامه هایده تصویربرداری می کند. مترجمی درباره آن شب می گوید که در زمان اجرای برنامه هایده شرایط عادی نداشت و دائم عرق می کرد.چند بار نیز کنترلش را از دست داد.
در بین آنتراکت برنامه نزد او رفتم و بیان می کرد که چندان حالش مناسب نیست. پس از این که از او خداحافظی کردم روز بعد یکی از دوستان به من گفت شنیدی که دیشب هایده فوت کرده ؟ من هم با تعجب به او گفتم که من که تا آخر برنامه با او بودم. و متوجه شدم که پس از برنامه هایده بیهوش می شود و زمانی به بیمارستان می رسد که کار تمام شده.
در زمان مرگ هایده شایعات فراوانی درباره علت مرگ او در لس آنجلس پیچید. بسیاری بر این باور بودند که استعمال مواد مخدر و هم چنین زیاده روی در مصرف مشروبات الکلی علت مرگ او بوده . مهستی در مصاحبه ای عنوان نمود که هایده از کودکی دچار بیماری قند بوده و بالارفتن قند، سبب مرگ او شده.
سعید نوشین فر عکاس قدیمی مقیم لس آنجلس در شماره مارچ 2005 مجله تپش اینگونه می نویسد:
عکس های زیادی از هایده گرفته ام ولی این عکس را نمی دانم چرا از همه دیگر عکس هایی که از او گرفته ام بیشتر دوست دارم ، شاید به خاطر این است که این آخرین عکس اوست. درست 2 هفته قبل از فوتش بود که من برای گرفتن چند عکس به خانه او در منطقه سانتامونیکا ( کنار دریا) لوس آنجلس رفتم و پس از گرفتن چند عکس از او خواستم ژستی بگیرد تا این عکس را با این حال و فرم بگیرم . به او گفتم : هایده برو تو فکر برو تو دنیای خودت به آینده... هیچ وقت یادم نمی رود او به من گفت:
سعید بگیر که من رفتم.

با مرگ زودهنگام هایده یکی از بی نظیرترین و استثنایی ترین صداهای تاریخ موسیقی این سرزمین خاموش شد. بی علت نبوده که علی تجویدی در اولین شب مهمانی که هایده برایش از دلکش خواند مجذوب صدایش شد.
پس از مرگ هایده بلافاصله کمپانی های موسیقی در امریکا دست به کار شدند و آثار او را بر روی چند cd منتشر کردند.
مهدی ذکایی مدیر مجله جوانان می گوید که دقیقا یک هفته پیش از مرگ هایده با او مصاحبه ای انجام دادم که یک روز بعد از مرگش مجله منتشر شد.
ذکایی می گوید:
یک هفته بعد که مجله درآمد دقیقا یک روز بعد از مرگش بود. یکی از عجیب ترین اتفاقاتی که قبل از مرگ هایده افتاد این بود که آقای حسام ابریشم چی که نقاش معروفی در امریکاست یک طراحی برای روی جلد مجله در کنار عکس هایده انجام دادند که چشم هایده کاملا روی این طرح خیره شده بود . بعدا فهمیدم که این طرح در امریکای جنوبی سمبل مرگه و تقریبا به شکل یک دلقک در حال رقصه.
خاطراتی که از آخرین مصاحبه با هایده در ذهن دارم اینه که از کسانی گلایه می کرد که خیلی اذیتش کرده بودند و از خیلی از شایعاتی که مطبوعات براش ساخته بودند دل آزرده بود.





توضیح از مدیر سایت : در قسمت دوم این مقاله تمام ترانه های هایده را با ذکر نام ترانه سرا ، آهنگ ساز و تاریخ انتشار برای نخستین بار منتشر خواهم کرد.

نویسنده : حمید

پنج شنبه 23 مهر 1388

۱۳۸۸ مهر ۱۵, چهارشنبه

مصاحبه با علی نظری



غریق
ترانه : اردلان سرفراز
خواننده : مرتضی
سال سرایش : 1357
من آنچه می نویسم از جان یک غریق است
بر قاب یک عذابم مثل غمم عمیق است
من می نویسم ای یار ، دستم بگیری ای کاش
با این نفس بریده ، برگرد و مهربان باش
اما تو ای مسافر ، ساحل نشین عاشق
دل خوش نکن بر آنکه با تو نبوده صادق
من غرق در عذابم از سرگذشته آبم
تو آخرین پناهی اما نده جوابم
برگشتن تو یعنی با من همیشه سوختن
ویرانگی خریدن با من همیشه سوختن
در ساحل امانی دور از منی و بی من
خوشبختی تو یعنی ماندن همیشه بی من
جای تو این طرف نیست بین من و تو دریاست
رهاتر از رهایی پرنده ای که تنهاست
آه ای یگانه یاور از من بیا و بگذر
حتی اگر بیایی آبم گذشته از سر
از من بیا و بگذر نشنیده و ندیده
دل خوش نکن بر آن که دل از همه بریده
بیگانه باش و آرام دور از عذاب من باش
آن سوی کوه و دریا تنها سراب من باش
اکنون برو رها باش از ما و من جدا باش
در من بمان نه با من ، بانوی قصه ها باش

توضیح از اردلان سرفراز:
این شعر همزمان با شعر معراج با صدای زنده یاد مازیار در همان وزن سروده شده. سعی می کنم در سومین کتابم آن را اضافه کنم.

پرده اول : به بهانه ی دادگاه های اخیر
محاکمه خسرو گلسرخی
چهارشنبه 19 دی 1352

توضیح از مدیر سایت:
مطلب حاضر و up آینده راکه به بررسی آثار یکی از خواننده های بی نظیر سرزمینمان می پردازد را نزدیک به 3 ماه پیش آماده انتشار کرده بودم که به دلایلی به تعویق افتاد.

پرده دوم:
هفته نامه اطلاعات هفتگی جمعه 25 اسفند 1346
گفتگو با علی نظری خواننده ترانه های : سنگ صبور ، سوگند ، بر مزار مادر


نام علی نظری با آهنگ« بر مزار مادر» بسر زبان ها افتاد.آنگاه نوبت به« سوگند» و« سنگ صبور» رسید که این دو آهنگ « نظری » را از عمق گمنامی به اوج شهرت رساند.
او هفت سال قبل جوانی بود بی نام ولی جویای نام ...او با یک دنیا آرزو ، هفت سال پیش از این{1339} از خوزستان راهی تهران شد. قبل از آنکه به تهران بیاید ، در بین شنوندگان و بینندگان رادیو اهواز و تلویزیون ایران علاقمندانی داشت که به خاطر شنیدن صدای غم انگیز او ، روزهای اجرا برنامه اش را همیشه بیاد داشته اند.
علی نظری ، اینک در اوج شهرت در کنار همسر و تنها فرزند دخترش «کاملیا» زندگی آرامی می گذراند.
«نظری» برخلاف آنچه که بر روی پرده تلویزیون می بینید ، گرم و بذله گو است ، گرچه در عمق نگاه به ظاهر شادش ، غم را می توان تشخیص داد. شاید غم عشقی و یا غم مادری از دست داده.
من و نظری، چند ساعت تمام ، از این در و آن در با یکدیگر گپ زدیم و این ماحصل گفتگوی ما است ، البته آن چه که برای شما شنیدنی و خواندنی است .

علی نظری ترانه آهنگ هایش را خودش می سراید و اگر توجه داشته باشید مضمون بیشتر تصنیف های ساخته او غم انگیز است.
اولین ترانه نظری که گل کرد ،« بر مزار مادر» نام داشت. نظری در این ترانه ماجرای جوانی را بازگو می کند که از غم از دست دادن مادر ، بر مزارش زانو زده و در رویا سخن می گوید.
در بیشتر ترانه های نظری ، رنگی ، بویی و وضعی از مادر قابل لمس است. او« سنگ صبور » را تحت تاثیر قصه ای که مادرش در زمان طفولیت برایش گفته بود ، ساخته است. ماجرای مردی که غمی بزرگ در دل دارد. مرد از غم خود برای کسی سخن نمی گوید مگر سنگ سپید رنگی که بعدها نام سنگ صبور به خود می گیرد. مرد آنقدر از غم خود برای سنگ درد دل می کند که سنگ می ترکد و هزار پاره می شود . این قصه کوتاه را مادر نظری سالها پیش برای او بازگو کرد ، شاید به عنوان لالایی .. و او تحت تاثیر این قصه شیرین ، پس از سالها آن را در قالب ترانه ای جلوه داد.
علی نظری تا به حال فقط یک ترانه شاد خوانده است به نام « سرتو بالا کن خوشکله » که با وجود موفقیت زیاد ،

فروشش رابا ترانه های غم انگیز او نمی توان قیاس کرد .
تمام آهنگ هائی که نظری می خواند ، دارای مایه ای است شرقی ، او به خاطر «غم مخصوصی» که در آهنگ های شرقی است ، بیشتر از این نوع موسیقی خوشش می آید.
اگر از نظری بپرسی که چرا بیشتر دنباله روی غم هستی ، می گوید: « به قول نادر نادرپور ، غم شعر خوب خداست.»
نظری علاوه بر ترانه سازی ، شعر نیز می سراید و تصمیم دارد مجموعه اشعار خود را در مجموعه ای به چاپ برساند.
آخرین آهنگ نظری « او رفت» نام دارد.
دختر پنج ساله او « کاملیا» هنوز هیچ نشده جا پای پدر گذاشته و ترانه های بابا را در جشن های کودکستانی که می رود اجرا می کند.
شاید باور نکنید که علی نظری خواننده ترانه های غم انگیز ، از دوست داران پروپا قرص چهار شیطان لیورپولی یعنی بیتل ها است و یکی از طرفداران صدای گرم خواننده فقید سیاه پوست « نت کینک کول» .

هفته نامه سپید وسیاه چهارشنبه 19 دی 1352 .
گیتی




نیمکت خاطرات هفته نامه اطلاعات هفتگی جمعه 20 اردیبهشت 1347 محمد علی فردین و دخترش .




چهارشنبه 15 مهر 1388