۱۳۸۹ تیر ۶, یکشنبه

داریوش( قسمت سوم)

هفته نامه ستاره سینما 19 مرداد 1353
ستاره سینما 19 مرداد 1353 دیوارکوب فیلم یاران اکران 28 مرداد 1353
هفته نامه اطلاعات هفتگی 8 شهریور 1353
روزنامه کیهان 30 فروردین 1354


داریوش
قسمت سوم

سال 1353 سالی پرحادثه در زندگی هنری داریوش محسوب می شود.
نخست اجرای سه ترانه سیاسی با نام های بوی خوب گندم ، بن بست و رهایی و سپس تبعات اجرای این سه ترانه که منجر به دستگیری او می گردد ، بازی در نخستین فیلم سینمایی خود با نام یاران و حادثه ی تصادف شدید از مهم ترین موضوعات رخ داده در سال 1353 بود.

از فروردین 1353 داریوش به دعوت فرزان دلجو بازی در فیلم سینمایی یاران را آغاز می کند. نخستین تجربه ی سینمایی او که البته به گفته ی خودش پس از مدتی کوتاه به دلیل اختلاف با کارگردان نیمه کاره رها می شود.
داریوش در مصاحبه ی اردیبهشت 1356 خود با هفته نامه اطلاعات هفتگی در باب بازی در یاران این گونه می گوید:
فیلم فریاد زیر آب در حقیقت اولین فیلم من بود چون در فیلم یاران پس از چندی بازی ، با تهیه کنندگان فیلم اختلاف سلیقه پیدا کردم و از ادامه بازی چشم پوشیدم . به همین سبب دستمزدی نگرفتم اما از همان چند دقیقه فیلمی را سر هم کردند و بر روی اکران بردند در حالی که می توانستند نقش مرا باطل کنند و کس دیگری به جای من روی صحنه ببرند.»
فیلم یاران در تاریخ 28 مرداد 1353 تنها در سینما کاپری به نمایش عمومی گذاشته می شود ولی پس از ده روز و به دلیل دستگیری داریوش اکران آن ممنوع می شود.
مسعود مهرابی در کتاب تاریخ سینمای ایران نقل کرده که عوامل ساواک خود نردبان گذاشته و پوستر و پلاکاردهای فیلم را از سردر سینما پایین کشیدند.

البته در خرداد ماه 1353 نیز ماجرایی دیگر رخ می دهد و آن تصادف شدید داریوش در حادثه رانندگی است که حتی منجر به فوت راننده نیز می شود.
کیهان دوشنبه 20 خرداد 1353
در تصادف اتومبیل داریوش به شدت مجروح شد.
« در یک تصادف شدید که در جاده نیاوران تهران روی داد اتومبیل حامل داریوش خواننده و محمود قربانی شوهر سابق گوگوش از جاده منحرف شد . در این حادثه ، راننده اتومبیل که هویت او روشن نشده است کشته شد و داریوش و شوهر سابق گوگوش و مرد و زنی مجروح شدند. جراحات داریوش نسبتا شدید است . اتومبیل بی ام و شماره 51559 تهران ص که به سرعت از جاده نیاوران می گذشت در ابتدای دزاشیب از جاده منحرف شد . اتومبیل پس از تصادف با دکه روزنامه فروشی دزاشیب با دیوار خانه ای برخورد کرد و متوقف شد. مجروحان توسط ماموران کلانتری تجریش تهران به بیمارستان شهرام و رضا پهلوی منتقل شدند.جراحات داریوش از ناحیه دست و پا و صورت بود و چند دندانش هم شکسته است.
محمود قربانی و مرد و زنی که سرنشین اتومبیل بودند جراحات مختصری برداشته اند که پس از پانسمان از بیمارستان مرخص شدند.
کاردان فنی تصادف ، علت حادثه را بی احتیاطی و عدم توجه به جلو از طرف راننده دانسته است. امسال این دومین باری است که داریوش در حادثه رانندگی مجروح می شود.»

چند روز بعد روزنامه کیهان پیرامون مرخص شدن داریوش از بیمارستان ، خبری را منتشر می کند.
داریوش در خانه دوستش بستری شد.

« داریوش خواننده معروف که در حادثه رانندگی خیابان نیاوران شمیران مجروح شده بود از بیمارستان مرخص شد.تصادف روز یک شنبه زمانی رخ داد که اتومبیل بی ام و شماره 51559 به سرنشینی داریوش ، محمود قربانی ( شوهر سایق گوگوش) ، یک زن و مرد از تهران به طرف نیاوران در حرکت بود. در این تصادف راننده اتومبیل کشته شد و بقیه سرنشینان جراحت برداشتند و به بیمارستان انتقال یافتند.
خبرنگار کیهان امروز به خانه داریوش در خیابان شاه مراجعه کرد و بستگان او گفتند که داریوش از بیمارستان مرخص شده است و در خانه یکی از دوستانش بستری است. به سراغ داریوش رفتیم . کم و بیش حال عادی خود را باز یافته است و تا چند روز دیگر از بستر بیرون خواهد آمد»

روزنامه ی دولتی کیهان در ماه تیر 1353 خبرهای جالبی را منتشر می کند.

دوشنبه 24 تیر 1353 دستور دستگیری کلیه معتادان صادر شد.
سه شنبه 25 تیر 1353 هنرمندان معتاد معرفی می شوند.

هفته نامه ستاره سینما شنبه 19 مرداد 1353
داریوش برای تامین مخارج سفر برادرش به امریکا یک کنسرت بزرگ بر پا کرد.

هفته گذشته داریوش ، خواننده ای که بین جوان ها طرفداران فوق العاده ای دارد کنسرت بزرگی در هتل اینترنشنال واقع در خیابان قدیم شمیران بر پا نمود تا از طریق آن بتواند خرج سفر برادرش را که می خواهد برای ادامه تحصیل به امریکا برود ، تامین کند.
استقبالی که علاقمندان از این کنسرت به عمل آوردند فوق العاده بود چون بلیط ها در همان روزهای اول تمام شد و حتی کار به بازار سیاه کشید و بلیط تا چند برابر قیمت اصلیش خرید و فروش می شد.
نکته جالب این که داریوش قبلا در جائی گفته بود که به هیچ قیمت حاضر نیست در محافل خصوصی و یا برای برنامه کنسرت ها بالای سن برود و آواز بخواند و این کار او ابتدا با حیرت مواجه شد که چگونه او حاضر به اجرای یک کنسرت شده است اما مثل این که ضرورت کار برادر مسافرش بالاتر از تصمیم او بود و این نشان می دهد که داریوش تا چه حد نسبت به دوستان و بستگانش عاطفی است.

همانگونه که اشاره شد داریوش در6 شهریور 1353 به دلیل اجرای سه ترانه ی بوی خوب گندم ، بن بست و رهایی دستگیر و راهی زندان اوین می شود. روزنامه های حکومتی کیهان و اطلاعات با چاپ تصویری از داریوش در کنار منقل مواد ، دلیل دستگیری را استفاده از مواد مخدر جلوه می دهند.

هفته نامه اطلاعات هفتگی 8 شهریور 1353
داریوش دستگیر شد !
« چندی پیش شکایتی از طرف عده ای از اهالی خیابان زاهدی واقع در نیاوران تسلیم ماموران انتظامی شد مبنی بر این که مدتی است خانه شماره 9 واقع در کوچه لیلا ، بوسیله چند جوان مجرد اجاره شده و مورد استفاده عده ای قاچاقچی و معتاد به مواد مخدر قرار گرفته است.
ماموران مدتی خانه مورد بحث را تحت مراقبت قرار دادند و مسلم گردید عده یی معتاد به مواد مخدر به این خانه رفت و آمد می کنند . از این رو ساعت چهار بعد از ظهر روز ششم شهریور با تشریفات قانونی منزل مزبور بازرسی گردید و مشاهده شد که عده یی جوان به کشیدن تریاک و حشیش مشغول می باشند . این افراد که بین آنها ، داریوش خواننده نیز به چشم می خورد دستگیر شدند و در بازرسی از این خانه ، مقدار 46 سانت هرویین ، 175 گرم تریاک و 25 گرم حشیش و دو عدد وافور و کاغذهای آغشته به گرد هرویین کشف و ضبط شد.
در تحقیقاتی که به عمل آمد مشخص گردید که خانه مورد بحث بوسیله داریوش اقبالی ( خواننده) و یکی از دوستانش که معتاد می باشند اجاره و بساط استعمال مواد مخدر در آن گسترده شده است»

محمود قربانی کاباره دار معروف و مدیر کاباره ی میامی در مصاحبه خود در آنکات عنوان داشت که پس از دستگیری داریوش، مدت کوتاهی او را نیز دستگیر کردند و مورد بازخواست قرار دادند که چرا خواننده ای که دستگاه او را طرد کرده مورد حمایت قرار می دهد و از او در برنامه هایش استفاده می کند.
قربانی اشاره می کرد که پس از دستگیری داریوش ، ترانه بوی خوب گندم را در میامی با صدای فرزین پخش کردیم که پس از هجوم مامورین ، شبانه فرزین را فراری دادیم.
امروزه روز البته پس از گذشت سالیان سال از آن رویداد حقیقت کاملا آشکار شده . صحنه سازی ناشیانه ی سیستم برای خدشه دار کردن تصویر عمومی اجرا کننده ی آن آثار در بین اذهان عمومی .

داریوش در 6 شهریور 1353 دستگیر می شود و در 30 فروردین 1354 از زندان آزاد می گردد.
یعنی مجموعا داریوش 7 ماه و 24 روز در زندان بود ولی نمی دانم چرا همیشه ایشان در مصاحبه هایشان از 9 ماه زندان یاد می کنند!
همراه با داریوش ایرج جنتی عطایی ، شهیار قنبری و مسعود امینی سراینده ی این سه ترانه نیز به اوین می روند.

جنتی عطایی و شهیار قنبری پس از مدتی از زندان آزاد می شوند ولی مسعود امینی وداریوش هم چنان در اوین ماندگار می شوند. مسعود امینی را نیز پس از چند ماه آزاد می کنند و آزادی داریوش را مشروط به سرودن ترانه هایی سفارشی می کنند. در این رهگذر جنتی عطایی با سرودن رسول رستاخیز و طلایه دار سبب ساز آزادی همراه دربندش می شود.اگر چه مسعود امینی ترانه خاک و شهیار قنبری نیز ترانه ای در وصف میهن سرودند.
داریوش خود آن گونه که روایت می کند عبارت رسول رستاخیز از سوی ساواک به ایرج جنتی عطایی دیکته می شود تا تداعی کننده ی حزب رستاخیز باشد.
مجوز ادامه ی کار هنری داریوش نیز با اجرای این دو اثر ممکن می شود.
اما در باب تاریخ دقیق اجرای این دو اثر ، دو روایت موجود است . نخست روایت ایرج جنتی عطایی که معتقد است ترانه رسول رستاخیز در بهمن 53 ضبط شد تا مجوزی برای آزادی داریوش از زندان باشد .
دیگری روایت داریوش در برنامه ی آنکات و مصاحبه با علیرضا امیرقاسمی که معتقد بود این دو کار را در میانه ی 1354 و حضور در برنامه ی ساسان کمالی در تلویزیون به شکل زنده اجرا کرده است تا مجوزی برای ادامه ی کار خوانندگی ایشان در سال 1355 به بعد باشد.

داریوش پس از آزادی از زندان در اواخر فروردین 1354 ، همکاری را با فریبرز لاچینی برای ضبط آلبومی تحت نام مترسک آغاز می کند.
پس از ضبط نخستین اثر این آلبوم تحت نام مترسک که نسخه ی تمرینی و نه چندان با کیفیت آن هم چنان نیز موجود است عوامل ساواک با یورش به استودیو همه ی عوامل را دستگیر می کنند و با گرفتن تعهد از داریوش به او گوشزد می کنند که از این پس به مدت یک سال حق هیچ گونه فعالیت هنری را ندارد.

به هر روی آلبوم مترسک نیز با نام سانسور شده ی عروسک و با صدای ستار در سال 1354 منتشر شد.

البته در تاریخ 15 اردیبهشت 1354 هفته نامه جوانان خبر می دهد که داریوش پس از حدود یک سال غیبت همین جمعه تمام ترانه های معروف گذشته خود را از برنامه «یک هفته کنسرت خواننده مشهور» اجرا خواهد کرد . تهیه کننده ی این برنامه کیوان خسروانی مدیر بوتیک نامبر وان است.»

در واقع از داریوش در مجموع سالهای 53 و 54 تنها پنج اجرا رسمی موجود است که در نوع خود نیز بی نظیر است. بوی خوب گندم ، بن بست ، رهایی ، رسول رستاخیز و طلایه دار.


آثار منتشر شده ی داریوش در سال های 1353-1354
34 – بوی خوب گندم
کلام : شهیار قنبری
ملودی و تنظیم :واروژان
انتشار : 1353
مطلع :
بوی گندم مال من هر چی که دارم مال تو
یه وجب خاک مال من هر چی می کارم مال تو

35 – بن بست
کلام : ایرج جنتی عطایی
ملودی و تنظیم : بابک بیات
انتشار : 1353
مطلع:
میون این همه کوچه که به هم پیوسته
کوچه ی قدیمی ما کوچه ی بن بسته

36- رهایی
کلام : مسعود امینی
ملودی و تنظیم : منصور ایران نژاد
انتشار : 1353
مطلع:
کفتر کشته پروندن نداره
رو خاک و خونا کشوندن نداره

37 – طلایه دار
کلام : ایرج جنتی عطایی
ملودی و تنظیم : بابک بیات
انتشار : بهمن 1353
مطلع :
ای بزرگ موندنی ای طلایه دار روز
سایه گستر رو سراز گذشته تا هنوز

38 – رسول رستاخیز
کلام : ایرج جنتی عطایی
ملودی و تنظیم : بابک بیات
انتشار : 1353
مطلع :
ای ابر مرد مشرقی ای خوب
ای نگهبان قدسی خورشید

پی نوشت
1- با تشکراز امید درخشان بابت ارسال پوستر فیلم یاران
2- در بخش هایی از اجرای ترانه رهایی ، به گوش من تلفظ و اجرای واژه دریچه اشتباه شنیده می شود .
از یه دریچه تاریک و سیاه
پای پیر و خسته دیدن نداره
که به گوش من تلفظ واژه دریچه به شکل زیر شنیده می شود:
در ، بچه dar bache

نویسنده : حمید
یک شنبه 6 تیر1389

۴۴ نظر:

  1. آقا حمید دستت درد نکنه خیلی سالاری

    پاسخحذف
  2. درود
    سپاس حمید عزیز .بسیار جالب و خواندنی بود .
    نکته عجیب در خصوص ترانه مترسک این است که "مترسک" از استعاره های معروف آن زمان بوده که در مورد شخص شاه بکار میرفته .چطورمیشود ترانه سرایی در سطح اردلان سرفراز از آن بیخبر باشد وآن را در ترانه بکارگیرد !!؟
    ومطلب عجیب تر ترانه رهایی است که یک اجرای ساده با پیانو دارد ویک اجرای تنظیم شده با شعر کاملتر .
    ودرهردو آنها داریوش قطعا "دریچه" نمی گوید !!؟
    وبیشتر همان که فرمودید به گوش میرسد .
    درخصوص فیلم یاران،فرزان دلجو دربرنامه میزگرد بیژن فرهودی علت توقیف فیلم یاران را سیاسی بودن ترانه فیلم عنوان کرد که با حذف آن مجددا اکران شده است .
    ارادتمند کاوه

    پاسخحذف
  3. حمید نازنین!

    سپاس برای تحقیقات مستمرت.

    باید به چند مورد اشاره کنم:

    1- من و تو پیش از این پیرامون ماجرای "رسول رستاخیز" و "طلایه‌دار" صحبت‌ها کرده‎ایم. آن‌چه باعث تعجب من شد این بود که من توضیح دادم که طبق گفته‌های ایرج و داریوش و سایر شواهد و قرائن، حساب "طلایه‌دار" از حساب "رسول رستاخیز" جداست و تا جایی که من می‌دانم تنها کسی که "طلایه‌دار" را با به زندان افتادن داریوش مرتبط دانسته، شهیار قنبری است. در خاطرم هست که پس از مباحثاتمان مطلبت را تصحیح کردی و "طلایه‌دار" را از این ماجرا حذف نمودی. اما اکنون و در این پستت باز هم "طلایه‌دار" را با ماجرای زندانی شدن داریوش مرتبط قلمداد کرده‌ای.

    2- ضمناً، حمید عزیز، در مقاله‌ات نوشته‌ای:

    "نخست روایت ایرج جنتی عطایی که معتقد است این دو اثر در بهمن 53 ضبط شد تا مجوزی برای آزادی داریوش از زندان باشد ."

    ایرج جنتی عطایی کی و کجا گفته است که این "دو اثر" مجوزی برای آزادی داریوش بوده است؟ ایرج در "مرا به خانه‌ام ببر!" تنها و تنها علت سرایش "یک" ترانه (رسول رستاخیز) را آزادی داریوش عنوان کرده است، نه "دو" ترانه.

    3- تا جایی که گوش من یاری می‌کند، در ترانه‌ی "رهایی"، "رو خاک و خونا" صحیح است، نه "رو خاک و خلا".

    4- "طلایه‌دار" و "قدسی" به اشتباه "طلایدار" و "قدشی" نوشته شده است، که البته در مورد دومی مشخص است که اشتباه تایپی است.

    با سپاس دیگرباره.

    پاسخحذف
  4. باتشکر اگه یک مقدار زمان به روز رسانی وبلاگ را سریع تر کنید ممنون میشم

    پاسخحذف
  5. احسان عزیز
    ممنون از دقت همیشگی ات .
    1- اشتباهات تایپی اصلاح شد.
    2-پیرامون رسول رستاخیز و طلایه دار :
    یک محقق صرفا نمی تواند به پشتوانه ی یک روایت از ماجرایی رای به آن گفته دهد.ایرج جنتی عطایی معتقد است تنها رسول رستاخیز را برای آن ماجرا سروده اما روایت داریوش چیز دیگری بود.
    در برنامه ی آنکات داریوش اشاره داشت که ابتدا ترانه طلایه دار نوشته و اجرا شد ولی مورد قبول درخواست کنندگان واقع نشد و ایرج ترانه رسول رستاخیز را سرود که در واقع ترکیب رسول رستاخیز نیز سفارشی بود.
    حتی در نوشته هایم نیز جملات بیان شده توسط داریوش در باب آن ماجرا را یادداشت کرده ام :
    ماموران 6 ماه با من می گشتند ... 4 آبان من و بردند جلوی ساسان کمالی ... سی دی یک ساعته برنامه رو به ساسان دادم..ما داشتیم طلایه دار رو آماده می کردیم ولی پنج دقیقه قبل از اجرا گفتند طلایه دار رو نخونید...
    پس آشکار است وقتی روایت اجرا کننده ی اثر به میان می آِید دیگر نمی توان به سادگی از آن گذشت و صرف روایت سراینده ی ترانه را باور نمود.
    من سال 86 مصاحبه ای از داریوش در باب طلایه دار ندیده و نخوانده بودم که اگر چنین بود بر نظر خویش پافشاری می کردم.
    2- پیرامون بند دوم نوشته تان ظاهرا متوجه منظور من نشدید.
    من افتراق در بیان تاریخ انتشار را مد نظر قرار داده ام نه این که روایت ایرج بر یک ترانه بوده یا دو ترانه یا ده ترانه!!!
    حالا شما فرض کن روایت ایرج بر بیان یک ترانه بوده . صورت مساله که فرقی نمی کند.
    ایرج در صفحه ی 67 کتاب مرا به خانم ببر این گونه روایت می کند:
    ..و در روز ششم بهمن همون سال من و خواننده رو به استودیوی تلویزیون ملی ایران بردن...
    در حالی که داریوش روایت می کند که پس از آزادی از زندان در 4 آبان او را به برنامه ساسان کمالی می برند و در آنجا رسول رستاخیز اجرا می شود.
    نیت این جمله تفاوت در روایت تاریخ اجرا است و نه آن چیزی که در ذهن شما بود.
    ضمنا شما جمله من را ناقص نقل کرده اید . جمله ی من این گونه است:
    «اما در باب تاریخ دقیق اجرای این دو اثر ، دو روایت موجود است . نخست روایت ایرج جنتی عطایی که معتقد است این دو اثر در بهمن 53 ضبط شد تا مجوزی برای آزادی داریوش از زندان باشد .
    دیگری روایت داریوش در برنامه ی آنکات و مصاحبه با علیرضا امیرقاسمی که معتقد بود این دو کار را در میانه ی 1354 و حضور در برنامه ی ساسان کمالی در تلویزیون به شکل زنده اجرا کرده است تا مجوزی برای ادامه ی کار خوانندگی ایشان در سال 1355 به بعد باشد»
    3- در ضمن احسان عزیز شما که به نظر می رسد حس شنیداری خوبی دارید به گوش شما واژه مورد اشاره دریچه است یا در ، بچه و کلا در صورت مورد دوم آیا به نظرتان فاجعه ای اتفاق نیفتاده؟

    پاسخحذف
  6. فراز عزیز
    مگر این نوشته ها برای کسی فرقی هم می کند که اگر چنین بود پس از یک هفته نمی بایست تنها و تنها دو نظر در باب آن ارائه می شد. وقتی این نوشته ها برای کسی مهم نیست حتی شخص مورد تحقیق ، پس نمی بایست زمان به روز رسانی آن هم چندان مهم باشد .

    پاسخحذف
  7. آقا حمید خواهشا این طور ننویس که (این نوشته ها برای کسی مهم نیست) آقا حمید این نوشته ها برای ما خیلی مهم هست و حکم سند رو برای ما داره -
    ولی به نظر من یک یا دو نظر دلیل ندیدن این وبلاگ خوب نمیشه - همه که نظر نمیدن بعضی ها فقط مطالب رو میخونند و استفاده میبرند و سکوت میکنند و نظری هم نمیدن -
    آقا حمید ما خیلی دوست داریم - شما خیلی سالاری
    هم وبلاگ شما عالیه و هم مطالبتون و هم عکسهایی که میزارین
    در ضمن آقا حمید نمیدونم چرا عکسها باز نمیشه تا چند روز پیش خوب بود ولی جدیدا عکسها باز نمیشه
    شما یک پیگیری کن خواهشا جوابش رو بده

    پاسخحذف
  8. حمید عزیز به قول آقا مهدی وبلاگ شما سندیت داره و نوشته هاتون بخش مهمی از تاریخ موسیقی ماست و این برای خیلی از ها مهم هستش ولی بعضیها عادت به نظر دادن ندارن ... در ضمن میخواستم بگم در رابطه با ترانه رهایی که من الان به این آهنگ دسترسی ندارم ولی تا قبل از اینکه شما بگویید من این آهنگ رو از یه دفتر چه تاریکو وسیا میشنیدم البته این کلمه دفترچه هم در این مصرع شاید زیاد معنی آشکاری نداشته باشه فقط میشه یه برداشتهایی ازش کرد ولی هر چی باشه از در، بچه خیلی بهتره !!!حالا دفعه دیگه با دقت بیشتری گوش میکنم ...

    پاسخحذف
  9. حمید جان!

    1- شما که معتقدی: "یک محقق صرفاً نمی‌تواند به پشتوانه‌ی یک روایت از ماجرایی رأی به آن گفته دهد"، پس چرا به عنوان محقق این مقاله، روایت ایرج جنتی عطایی و شهیار قنبری را در مقاله‌تان نیاورده‌اید؟

    2- من منظور شما را اشتباه متوجه نشده‌ام حمید نازنین! مشکل من نیز این نیست که هدف شما از آن جمله توجه دادن به اختلاف تاریخ‌هاست یا چیز دیگر. عرض بنده این است که ایرج از اجرای "دو" اثر در آن تاریخ سخن نگفته است. پس حالت صحیح این است که شما چنین بنویسید که ایرج تاریخ انتشار ترانه‌ی "رسول رستاخیز" را ششم بهمن ذکر کرده است. این‌گونه که شما نوشته‌اید مخاطب گمان خواهد کرد که ایرج به سرودن "دو" ترانه اعتراف کرده است! در حالی که چنین نیست. واژگان ابزار کار شماست و شما باید از آن به شکل صحیح استفاده کنید. نه این‌که بگویید "حالا شما فرض کن روایت ایرج بر بیان یک ترانه بوده". چرا من باید چنین فرضی کنم؟ شما در کجای مقاله‌تان اشاره‌ای به نظر ایرج مبنی بر سفارشی نبودن "طلایه‌دار" کرده‌اید که من ِ مخاطب چنین فرضی بکنم؟

    3- نسخه‌ای که من از "رهایی" دارم، نسخه‌ی بسیار بی‌کیفیتی‌ست. نمی‌دانم نسخه‌ی باکیفیت این آهنگ موجود است یا نه. باری، من نیز بی‌تردید "دریچه" نمی‌شنوم و نمی‌دانم مگر در هنگام ضبط، مسعود امینی در استودیو حاضر نبود که چنین اشتباه بزرگی رخ داده است! ضمناً "پای پیر و خسته بریدن نداره" را گویا باید به "پای پیر و خسته دیدن نداره" تغییر دهید.

    4- شما آن بخش از مصاحبه‌ی داریوش با آن‌کات که پیرامون "رسول رستاخیز" و "طلایه‌دار" است را در اختیار داری؟ جایی را در اینترنت سراغ داری که بتوانم بیابمش؟

    پاسخحذف
  10. حمید عزیز پرسش دیگر من در باب ترانه ی "بن بست" است,آیا شخصی که در انتهای ترانه دکلمه میکند "ایرج جنتی عطایی" است؟
    متاسفانه باید گفته ی شما را پذیرفت و گفت طبیعی است که در عصر ترانه سراهای بزرگی مثل ساسی مانکن و حسین مخته ,جوانان امروز ما نباید هم چیزی از امثال "سرفرازها" و "جنتی عطایی ها" بدانند,چه برسد به اینکه بخواهند نظر هم بدهند.

    پاسخحذف
  11. درود

    با " نفر سوم " به روزم و مشتاق نگاه و نظرتون

    شاد باشید و موفق

    پاسخحذف
  12. احسان عزیز
    1- خوب است که حداقل جمله من را نقل به مضمون کرده اید:
    «یک محقق صرفا نمی تواند به پشتوانه ی یک روایت از ماجرایی رای به آن گفته دهد»
    من که نگفته ام یک محقق قرار است در تحقیقش تمام روایت ها را بیان کند. محقق وظیفه اش تحقیق است.روایت ها را کنار هم می گذارد و با توجه به درکش به نتیجه ای می رسد.
    من با توجه به جمیع جهات متاسفانه معتقدم ایرج جنتی عطایی در باب طلایه دار تمام حقیقت را نقل نمی کند.
    آخر یکی به من بگوید جنتی عطایی این بیت ترانه ی طلایه دار را پیرامون چه کسی سروده:
    «واسه این شرقی تن داده به باد تو گوارایی حس وطنی
    تو شقاوت شب قرن یخی تو شکوفایی تاریخ منی»
    جنتی عطایی این بیت را که برای معشوقش نسروده؟!
    من محقق با در نظر گرفتن جمیع جهات به این نتیجه رسیده ام که گفته ی شهیار قنبری و داریوش پیرامون این ترانه صحت بیشتری دارد تا گفته ی جنتی عطایی.
    2-در باب بند دوم فکر می کنم یک سوءتفاهم در حال شکل گیری است . پس تا کار به جای باریک نکشیده جمله را به گونه ای که برداشت غلط به بار نیاورد تصحیح می کنم اگر چه همان گونه که اشاره کردم مقصود چیز دیگری بود.
    اما در باب این جمله تان که "این‌گونه که شما نوشته‌اید مخاطب گمان خواهد کرد که ایرج به سرودن "دو" ترانه اعتراف کرده است! در حالی که چنین نیست."
    بله ایرج اتهام یک ترانه را پذیرفته اما در باب ترانه دوم تاکنون اعترافی ننموده اما شما چطورآیا مصرانه معتقدید که این ترانه ربطی به ماجرا ندارد؟
    3- در این که امینی در استودیو بوده یا نه چیزی نمی دانم که بودن یا نبودنش نیز چیزی از بار مصیبت کم نمی کند.
    در ضمن نه، فیلم مصاحبه را ندارم اما تصور می کنم بتوان در یوتیوب چیزکی پیدا کرد.

    پاسخحذف
  13. مهدی عزیز
    از دو مرورگر استفاده کردم و هر کدام بعضی از عکس ها را باز کردند. هر از چند گاهی از این قبیل مشکلات به میان می آِید. تصور می کنم پای انگلیس ببخشید پای بلاگ اسپات در میان است.
    کیارش عزیز
    صدای مورد نظر ، صدای ایرج جنتی عطایی است.

    پاسخحذف
  14. سلام آقا حمید
    آقا حمید من هم آهنگ رهایی رو گوش دادم و فکر کنم شما درست میگید در ، بچه هست
    ولی اگه شما از علی گزرسز بپرسید حتما درست این کلمه رو بیان میکنه - ایشون بهتر میدونن

    پاسخحذف
  15. حمید عزیز!

    اصلاً بگذار روایت شهیار و داریوش را کنار هم بگذاریم.

    شهیار: "چندی بعد، ایرج را مرخص کردند. چند هفته بعد هم مرا. آن‌گاه یک روز تلفن زندند که برای آزادی بهروز و خواننده هر دو باید ترانه بنویسی."
    سپس شهیار می‌گوید که ترانه‌ی دل‌خواه ساواک را ننوشت و ایرج "رسول رستاخیز" و "طلایه‌دار" را نوشت و اجرا شد و آن‌گاه بهروز به‌نژاد و داریوش از زندان بیرون آمدند.

    اما روایت داریوش:

    اولاً داریوش یک‌بار در مصاحبه‌ای عنوان کرد که سخنان ایرج را که در کتاب "مرا به خانه‌ام ببر!" پیرامون ماجرای "رسول رستاخیز" و آزادی از زندان آورده شده است را قبول دارد. یعنی قبول دارد که ایرج به خاطر نگرانی و پیگیری خانواده‌ی داریوش "رسول رستاخیز" را سرود تا مسبب آزادی داریوش شود. خاطرت که هست حمید جان؟

    ثانیاً طبق نوشته خود شما در این مقاله، داریوش در برنامه‌ی آنکات گفته است این دو آهنگ را در میانه‌ی سال 1354 اجرا کرده است تا مجوزی برای ادامه‌ی کار خوانندگی ایشان در سال 1355 و به بعد باشد. یعنی موضوع، موضوع آزادی داریوش نبود. بلکه داریوش آزاد شده بود و این دو آهنگ را اجرا کرد تا مجوزی باشد برای ادامه‌ی فعالیت.

    خوش‌حال می‌شوم بدانم شما از این سه روایت (یک روایت از شهیار و دو روایت متفاوت از داریوش) چگونه به نتیجه‌گیری رسیدی! یا اگر روایت‌های دیگری هم در نتیجه‌گیری‌ات‌ نقش دارند، کدام روایت‌ها؟

    پاسخحذف
  16. احسان عزیز
    نخست این که روایت داریوش در یک مصاحبه ی که هیچ کس صدای او را نشنیده ( مصاحبه منتشر شده در مجله آرش) که شما نیز از آن بارها یاد کرده اید تصور نمی کنم چندان سندیتی داشته باشد.شاید اصلا داریوش در آن مصاحبه سخن دیگری گفته باشد و خروجی مصاحبه نیز متن دیگری بوده باشد.پس به نظر من نمی توان چندان به این مصاحبه منتشر شده تکیه ای کرد.
    اما در باب روایت شهیار و روایت داریوش در آنکات:
    دوست عزیز
    تازه به آنچه که مد نظر من بوده و در مقاله نیز آورده ام رسیده اید. یعنی تاریخ های بیان شده توسط داریوش و ایرج که متمایز از یکدیگرند.
    همان گونه که اشاره شد داریوش در آنکات معتقد است که در سال 54 دو ترانه رسول رستاخیز و طلایدار را خوانده تا مجوزی برای ادامه کار او باشد حال این که ایرج تاریخ رسول رستاخیز را در بهمن 53 ذکر می کند و شهیار نیز این دو ترانه را مجوزی برای آزادی از زندان خود می داند.
    عاقلانه نیست که داریوش به راحتی و بدون هیچ گونه مجوز و اجرای ترانه ای از زندان آزاد شده باشد و پس از آزادی این دو ترانه را خوانده باشد.
    در این میان تصور می کنم داریوش تاریخ اجرای ترانه ها را دارد اشتباه ذکر می کند .
    نتیجه ای که از این سه روایت می گیرم این است که سخنان شهیار قنبری به واقعیت بیشتر نزدیک است و هر دو ترانه رسول رستاخیز و طلایدار برای آزادی داریوش از زندان در بهمن 53 توسط ایرج جنتی عطایی سروده و توسط داریوش اجرا می گردد.

    پاسخحذف
  17. مهدی عزیز
    من یک بار دیگر نیز ترانه را گوش سپردم.
    نخست این که داریوش قطعا دریچه نمی گوید همان طوری که دفترچه نیز نمی گوید . چرا که حرف ب در کلام شنیده شده به کار می رود.یعنی کلمه ای که حرف ب در آن موجود است.
    من موضوع را با علی گزرسز در میان گذاشتم و حتما پاسخ او را نیز با شما قسمت خواهم کرد.
    حدس خود من این است که ایشان متاسفانه در استودیو واژه دریچه را اشتباه دیده و خوانده اند یا نه شاید موضوع دیگری بوده که عقل ما به آن قد نمی دهد!!!

    پاسخحذف
  18. با درود و خسته نباشید خدمت حمید آفای گل
    وبلاگتون بی نطیره و امیدوارم سایر طرفداران بی شمار داریوش نازنین هم بتونن ازش استفاده کنن
    یه سوالی داشتم و اون اینکه آیا ترانه هایی مانند تویی نازنینم یا جشن تنهایی یا قفس و... رو داریوش اجرا نکرده؟یا جزو کارای رسمیش نبوده که شما نامی از اونا نبردین
    و در پایان بایو بگم که من هم در ترانه رهایی دربچه می شنوم که ظاهرا بی معنیست  

    پاسخحذف
  19. مهدی عزیز
    پاسخ علی گزرسز را در رابطه با ترانه رهایی و واژه دریچه با شما قسمت می کنم:
    «سلام حمید جان
    حق با شماست آن کلمه درست اش دریچه است که آهنگساز بخاطر اینکه کلمه دریچه در ملودی سکته ایجاد میکرده است بصورت در بچه تلفظ شده است ، این در ترانه گاهی پیش می آید.
    مثلادر جایی دیگر از همان ترانه داریوش سعی کرده است بین کلمه تاریک و سیاه یک فاصله ی کوچک بیاندازد که کلمه کسیا خوانده نشود.
    با احترام علی»
    این پاسخ باعث شد تا پرسش دیگری از علی گزرسز مطرح کنم و آن این که آیا این آهنگساز بوده که به داریوش گفته که چنین بخواند یا نه خود داریوش اشتباه دیده و خوانده؟
    در پاسخ به دوست ناشناس:
    پاسخ شما را به شکل مبسوط در یکی از پست های آِینده با سند و مدرک خواهم داد .فقط لازم است بدانید که خواننده ی هیچ کدام از آثار مورد اشاره داریوش نمی باشد.

    پاسخحذف
  20. سلام آقا حمید
    آقا حمید ممنون که پاسخ علی گزرسز رو با ما قسمت کردی
    ولی به نظر من اگه داریوش کلمه دریچه رو در ، بچه هم خونده باشه باز هم چیزی از ماندگاری داریوش کم نمیکنه
    مرسی حمید جان.....

    پاسخحذف
  21. حمید نازنین!

    روایت ایرج: یک ترانه برای آزادی داریوش
    روایت شهیار: دو ترانه برای آزادی داریوش و بهروز به‌نژاد
    روایت داریوش: دو ترانه برای رفع ممنوع‌الفعالیتی.

    با این حساب شما نظر شهیار را معتبرتر از نظر ایرج و داریوش دانسته‌اید.

    اما:

    1- ای کاش مسائلی مانند این‌که ابتدا طلایه‌دار اجرا شد و مورد پسند واقع نگردید و سپس ایرج رسول رستاخیز را سرود را نیز در داخل مقاله (و نه در بخش کامنت‌ها) ذکر می‌کردید. در غیر این‌صورت مخاطب به فکر می‌رود که مگر یک ترانه برای آزادی داریوش کافی نبود که ایرج دو ترانه سرود.

    2- داریوش چون اجراکننده‌ی آهنگی سفارشی بود آزاد شد. پرسش این‌جاست که بهروز به‌نژاد چرا هم‌راه داریوش آزاد شد؟

    3- دوست دارم نظر شخصی شما را بدانم: چرا شهیار حاضر نشد ترانه‌ای که داریوش و بهروز به‌نژاد را از زندان رها می‌سازد بنویسد؟ چرا حاضر شد این دو در زندان بمانند، اما خود ترانه‌ای سفارشی ننویسد؟

    4- فرموده‌اید: "ترکیب رسول رستاخیز".
    رسول رستاخیز "ترکیب" نیست. "ترکیب" در ادبیات مفهوم و کاربرد دیگری دارد. می‌توانید از واژه‌ی "عبارت" استفاده کنید.

    پاسخحذف
  22. احسان عزیز
    1- من آخر متوجه نشدم که شما ترانه طلایه دار را نیز جز ماجرا می دانید یا نه ؟ چرا که شما کلا حضور این ترانه را در ماجرای زندانی شدن داریوش البته به نقل از ایرج انکار می کردید. حالا با توجه به جمیع جهات دو ترانه را قبول دارید یا یک ترانه را ؟
    2- پیرامون بهروز به نژاد :
    نخست این که بهروز به نژاد ربطی به موضوع مورد تحقیق ندارد.داریوش مدعی است در روزی که او دستگیر شده همراه یک کارگردان و بهروز به نژاد در منزلی در حال رایزنی و صحبت بوده اند.
    داریوش و بهروز را نیز علی الظاهر همراه یکدیگر دستگیر کرده اند. شهیار قنبری نیز در مصاحبه اش در آنکات اشاره داشت که بهروز آن روزها به داریوش بسیار نزدیک بوده و با هم دوست بوده اند. حالا این که اصلا بهروز چه مدت زندان بوده این را ما نمی دانیم . البته می شود این موضوع را از خود بهروز به نژاد پرسید .
    من روایت شهیار در سرایش دو ترانه توسط ایرج در زمستان 53 را پذیرفتم ( یعنی رسول رستاخیز و طلایه دار) نه این که اصلا بهروز به نژاد در این میان کی به زندان آمده و کی از زندان خارج گشته.
    شاید اصلا همان روزها بهروز را آژاد کرده باشند. پس بهتر است تا زمانی که اطلاعات دقیقی در این رابطه کسب نکرده ایم اظهار عقیده هم نکنیم.
    3- در پاسخ به پرسشتان نیز شما را به پاسخ خود شهیار وا می نهم . شهیار می گوید در پاسخ به خواسته ی بازجویان گفتم من اصلا سرودنویس نیستم اگر هم بنویسم بد می نویسم. شهیار البته ترانه ای در عشق به میهن نیز نوشته بود . همان ترانه ای که با صدای گوگوش تحت نام اتاق من چند سال پیش منتشر شد . پس این گونه هم نیست که شهیار چیزی ننوشته باشد . همانگونه که مسعود امینی نیز ترانه ی خاک را نوشت که سال بعد فریدون فروغی آن را خواند.
    پس در این که چرا حاضر شد داریوش در زندان باشد و او ترانه ای ننویسد به بینش و جهانبینی او مربوط است.
    حالا یک سئوال من از شما می پرسم:
    به نظر شما شهیار با ننوشتن ترانه ای خطایی، مرتکب گشته که داریوش در زندان هم چنان باقی بماند و آیا ایرج جنتی با سرودن آن دو ترانه مستوجب پاداش است؟
    راستی این نکته ظریف را نیز اشاره کنم که در اولین سال حضور مجدد داریوش در عرصه خوانندگی پس از ماجرای زندان از حدود 10 ترانه ی اجرا شده توسط وی ، هفت ترانه سروده جنتی عطایی بود.
    جالب است نه؟
    چرا این هفت ترانه نمی بایست از آن شهیار یا اردلان باشد.
    به نظرتان ارتباطی بین طلایه دار و رسول رستاخیز و آزادی از زندان با این همکاری گسترده وجود نداشت؟

    پاسخحذف
  23. سلام آقا حمید گل
    آقا حمید آهنگ یاور همیشه مومن که توسط داریوش اجرا شده برای چه سالیه ؟ و ترانه سرای این آهنگ ماندگار چه کسی هست؟
    اگر میشه در همین کامنت یک مقدار توضیح بدین مرسی....

    پاسخحذف
  24. مهدی عزیز
    1355- ایرج جنتی عطایی

    پاسخحذف
  25. با سلام خدمت دوستان نازنین
    من با همه ارادتی که به داریوش اقبالی نازنین دارم معتقدم داریوش گاهی حقیقت را نمی گوید به عنوان نمونه موضوع اعتیادش که آن را مربوط به زمان اسیدپاشی میداند
    به هر حال گویا ابتدا قرار بوده طلایه دار وثیقه رهایی باشد اما در نهایت رسول رستاخیز اجرا می شود
    حتی من از یکی از طرفداران قدیمی داریوش شنیده ام که داریوش را در دوران زندانش به تلویزیون آوردند
    که رسول رستاخیز را بخواند
    به هرحال من تا اندازه ای به او حق می دهم چراکه ممکن است در پشت پرده چیزهایی باشد که ما نمیدانیم  

    پاسخحذف
  26. حمید عزیز در باب ترانه ی "رهایی",آیا "منصور ایران نژاد" ملودی را بر روی شعر "مسعود امینی" ساخته و تنظیم کرده,یا بر عکس "مسعود امینی" ترانه را بر روی ملودی نوشته؟
    پرسش دیگر من در باب ویدیو های کارهای اجرا شده توسط داریوش است,آیا موزیک ویدیویی از اجراهای داریوش قبل از دستگیری و مربوط به همان سالها(53 و قبل از آن) وجود دارد؟ چون داریوش ویدیوی کارهایی مثل "بن بست" و "خونه" را چند سال بعد از اجرا ضبط کرده؟ و اینکه ساخت و ضبط موزیک ویدیو برای ترانه ها و پخش از تلویزیون از حدود چه سالی در ایران رایج شد؟

    پاسخحذف
  27. کیارش عزیز
    در رابطه با ترانه رهایی اطلاع دقیقی ندارم. حدس خود من این است که کلام را نخست مسعود امینی نوشته باشد.
    اما در رابطه با موزیک ویدئو : آن چیزی که اینک از ویدئوهای پیش از انقلاب موجود است مربوط به سال های 55 و 56 است. یعنی تصاویر داریوش در ویدئوهای گل بارون زده و جشن دلتنگی مربوط به 55 و 56 است ولی مطمئنامی بایست در آرشیو تلویزیون ویدئوهای قبل از آن نیز موجود باشد خصوصا تصاویر او در برنامه شش و هشت و چشمک.
    کارهایی چون بن بست و خونه پس از انقلاب ویدئو شده.
    موزیک ویدئو در معنای خاص خود پس از انقلاب و توسط کسانی چون علیرضا امیرقاسمی ، کوچی زادوری و دیوید ویکتوری معنا و مفهوم پیدا می کند.
    چرا که ویدئوهایی که پیش از انقلاب گرفته می شد همه در استودیو ضبط می شد و خواننده هم بر روی آهنگ لب می زد .اگر منظورتان تنها وجود تصویر از خواننده باشد که از زمان تاسیس تلویزیون ملی در ایران 1345 و البته قبل از آن تلویزیون خصوصی ثابت پاسال از سال 1340 چنین تصاویری گرفته شده است.

    پاسخحذف
  28. حمید عزیز!

    1- در باب طلایه‌دار معتقدم تاکنون تحقیقات کافی صورت نگرفته است.
    من به طور کلی نسبت به نقل خاطرات از جانب شهیار بی‌اعتمادم. علتش هم گمان نمی‌کنم نیازی به توضیح داشته باشد. از سویی تا این لحظه از ایرج دروغی نشنیده‌ام.

    2- من نگفتم شهیار ترانه‌ای ننوشته است. گفتم ترانه‌ای که شهیار و بهروز به‌نژاد را "رها سازد" ننوشته است.
    این که گفته‌اید: "به بینش و جهان‌بینی او مربوط است" که مسئله‌ای واضح است نیاز به گفتن ندارد. من نظر شما را دراین‌باره پرسیدم. یعنی تلویحاً خواستم بدانم اگر شما در موقعیتی مشابه قرار داشتید چه می‌کردید! شما هم البته در کامنت اخیرتان به نوعی از من همین پرسش را کرده‌اید. پرسیده‌اید که آیا شهیار خطا کرده است و ایرج مستوجب پاداش است؟ در پاسخ باید بگویم اگر من در موقعیتی مشابه قرار داشتم، به رهایی یک زندانی سیاسی می‌اندیشیدم. شما چطور حمید جان؟
    ضمناً نکته‌ی مهم این‌جاست که ایرج نه برای رهایی خود، که برای رهایی فردی دیگر ترانه نوشته است، که اگر برای رهایی خود می‌نوشت هم ایرادی بدان وارد نبود. مانند اعترافات تلویزیونی زندانیان سیاسی، که نزد همگان ِ آگاه، فاقد ارزش است.
    و نکته‌ی مهم‌تر این است که ایرج در همان "رسول رستاخیز" هم رژیم وقت را آسوده نگذاشته است:

    دفتر کهنه‌ی پدر اما
    پرسؤال و گلایه و تردید
    حرف اگر هست، حرف تنهایی
    حرف آیا و حسرت و امید

    با پدر آرزوی باغی بود
    روی خاکی که شکل مردن داشت
    بس که تن‌تشنه بود خاک من
    پدرم شوق جان سپردن داشت

    و طبق گفته‌ی ایرج، اداره‌ی رکن دو ارتش به جرم نوشتن همین "رسول رستاخیز" دوباره وی را دست‌گیر کرد.

    3- در باب آن هفت ترانه از ده ترانه باید عرض کنم که شهیار پس از ننوشتن ترانه‌ای باب میل رژیم، ممنوع‌الفعالیت نشد و ترانه‌های بسیاری به خوانندگان سپرد. گرچه سهم چشم‌گیری در میان اجراهای داریوش نداشت. منتها نباید از یاد ببریم که داریوش پیش از زندان نیز تنها در "بوی خوب گندم" با شهیار هم‌کاری داشت (و با اردلان هم تنها در "دستای تو" و "چشم من"). در حالی که هفت ترانه از ایرج اجرا کرده بود. پس به نظر من ارتباطی میان سرودن "رسول رستاخیز" و آن هم‌کاری گسترده‌ وجود ندارد.

    پاسخحذف
  29. 4- به نکته‌ی عجیبی هم اشاره‌ کرده بودید که از خاطر بردم در کامنت قبلی‌ام بدان بپردازم. فرموده بودید:

    "روایت داریوش در یک مصاحبه‌ای که هیچ کس صدای او را نشنیده ( مصاحبه منتشر شده در مجله آرش) که شما نیز از آن بارها یاد کرده اید تصور نمی کنم چندان سندیتی داشته باشد.شاید اصلا داریوش در آن مصاحبه سخن دیگری گفته باشد و خروجی مصاحبه نیز متن دیگری بوده باشد.پس به نظر من نمی توان چندان به این مصاحبه منتشر شده تکیه ای کرد."

    حمید عزیز! این صحبت از شما بعید بود. در طول روز هزاران مصاحبه‌ی مکتوب از افراد مختلف در نشریات جهان منتشر می‌شود. از کی سندیت مصاحبه‌های مکتوب زیر سؤال رفته است؟ چرا باید هر چیزی را زیر سؤال ببریم تا درستی حرف خود را اثبات کنیم؟ اگر مصاحبه‌های مکتوب چندان سندیتی ندارند، پس خود شما چرا با مسعود امینی مصاحبه‌ی مکتوب انجام دادید؟
    در باب مصاحبه‌های مکتوب، حمید عزیز، در تمام دنیا رسم بر این است که چنین مصاحبه‌های سندیت دارد، مگر این‌که مصاحبه‌شونده تکذیب کند. حتی بر مبنای مصاحبه‌های مکتوب از یک‌دیگر شکایت می‌کنند و افراد به دادگاه فرا‌خوانده می‌شوند. داریوش اگر در مصاحبه با آرش چیزی را گفته و در مصاحبه با امیرقاسمی چیز دیگری را، مشکل از خود اوست وگرنه وضعیت مصاحبه با آرش کاملاً واضح است و تاکنون هم تکذیبیه‌ای از جانب داریوش در مورد همه یا بخشی از آن مصاحبه صادر نشده است.

    پاسخحذف
  30. احسان عزیز
    از بند انتهایی نوشته تان آغاز می کنم:
    در جمله ی من ، واژه شاید آمده یعنی احتمال . قانون احتمالات را که خوانده اید.تمام مصاحبه های مکتوب که عین واقعیت نیست. چند مورد از مصاحبه های مختلف را ، در طول ماه ها و سال ها خوانده اید که پس از چندی بی اعتباری آن توسط مصاحبه شونده اعلام شده . چندین شخص مشهور در جامعه ورزشی و هنری را نام ببرم که پس از انتشار مصاحبه ای جنجالی با یک جمله ، مهر بی اعتباری بر آن گفته ها می زنند.البته بسیاری از آنها نیز عین واقعیت بوده.
    راستی چگونه است که شما چند سال پیش در ایمیلی به من گوشزد کردید که تمام آنچه در نشریات پیش از انقلاب آمده حتما عین واقعیت نیست و امکان دارد بسیاری از نوشته ها خلاف واقعیت باشد اما امروز هر آنچه در یک مصاحبه می آِید را عین واقعیت می دانید.
    در آن مصاحبه( داریوش با آرش) دقیقا خاطرم هست حتی موضوعی مطرح شد که برای شخص شما نیز پرسش برانگیز بود.
    داریوش در آن مصاحبه گفته بود که در سال 1982 از کشور خارج شده. یا بهتر بگوییم خروجی مصاحبه اینگونه بود. در حالی که در تمامی مصاحبه هایی که من از داریوش پیش از آن دیده بودم همیشه ایشان اشاره می داشتند که به واسطه ماجرای اسیدپاشی جهت معالجه در سال 57 از کشور خارج گشته و زمانی هم که انقلاب شد اصلا در لندن بود. پس احتمال این که داریوش در آن مصاحبه گفته باشد سال 1982 از کشور خارج شده به نظر من به زیر صفر می رسد.
    اگر آن مصاحبه دارای روایی و پایایی بود که نمی بایست برای شما پرسش ساز باشد؟!
    پس این نظریه که هر چه از مصاحبه های مکتوب بیرون بیاید عین حقیقت است برای من قابل قبول نیست . همان طور که در یک مصاحبه ی شفاهی و تلویزیونی نیز نمی توان گفته های ردوبدل شده را عین حقیقت دانست.
    2- فرموده اید:
    «چرا باید هر چیزی را زیر سؤال ببریم تا درستی حرف خود را اثبات کنیم؟»
    اتفاقا موضوع خوبی را مطرح کرده اید.
    اگر منظورتان من هستم که تصور می کنم اینگونه نباشد.چرا که اگر اینگونه بود وقتی شما بیت واقعی ترانه رهایی را عنوان کردید من می توانستم مدعی شوم که نه ، رو خاک و خونا کشوندن نداره درست نیست و به گوش من رو خاک و خلا ؟! است.اما وقتی ترانه را شنیدم دیدم حرف شما صحیح است و من اشتباه شنیدم . چرا باید بر یک حرف اشتباه پافشاری کرد.
    اما در رابطه با طلایه دار چرا این موضوع مطرح شده ذهن شما را به تردید وا نمی دارد که از خود بپرسید شاید ایرج دارد واقعیت را کتمان می کند.

    پاسخحذف
  31. 3- در رابطه با عدم همکاری گسترده داریوش در سالهای نخست فعالیتش با مثلا اردلان سرفراز شاید بتوان مدعی شد که دلیل آن همکاری گسترده اردلان و حسن شماعی زاده با گوگوش باشد. یعنی یک تیم هنری که در سال های 51و 52 به شکل گسترده با گوگوش همکاری داشتند.عین این می ماند که بگوییم چرا زمانی که مهرداد آُسمانی با گوگوش به شکل گسترده همکاری داشت با داریوش یا ابی همکاری نداشتند.
    اما در سال 55 داریوش حتی آنجایی که فرید زولاند نیز برایش ملودی ساخت ترانه سرایش ایرج جنتی عطایی بود.( یاور همیشه مومن) پس چرا این همکاری در سال 56 و 57 به شکل گسترده ادامه دار نبود. چرا ایرج در سال 56 و 57 تمام ترانه های اجرا شده ی داریوش را نسرود .مگر نه به قول شما ایرج پیش از زندان نیز اکثر ترانه های اجرا شده ی داریوش را سروده بود.
    4-اما موضوع پرچالش دیگر در رابطه با اعتقاد من نسبت به زندانیان سیاسی در زمان دستگیری و اعترافات شکرخوردم گونه :
    در این که این افراد اقرارهای خود را در وضعیتی غیرانسانی بیان می دارند که جای هیچ گونه شکی نیست.
    اما تصور نمی کنم داریوش تحت شکنجه می بوده که حتما برایش ترانه بنویسند تا آزاد شود. آیا داریوش نمی دانسته وارد چه بازی شده ؟ نمی دانسته ترانه ای که می خواند شاید او را به زندان بکشاند؟
    نکته دیگر که فراموش کردم این است که فرموده اید که:شهیار پس از ننوشتن ترانه‌ای باب میل رژیم، ممنوع‌الفعالیت نشد.
    آیا منظورتان این است که ایرج ممنوع الفعالیت شد؟

    پاسخحذف
  32. فرزانه تائیدی در سایتش در جواب یکی از کامنتها از آزاد شدن زود هنگام ایرج جنتی در آن قضایا به کنایه صحبت کرده است .
    جنتی عطایی بعد این جریانات وامی جهت خرید خانه از وزارت فرهنگ آن زمان گرفت .وبعد هم بورسیه وزارت فرهنگ و هنر برای تحصیل تاتر به انگلیس رفت .
    در ضمن روزنامه های کیهان و اطلاعات در زمان شاه حکومتی نبودند و متعلق به بخش خصوصی بودند .اطلاعات مال خانواده مسعودی وبنیانگزارش عباس مسعودی بود.

    پاسخحذف
  33. حمید جان!

    1- من آن "شاید" را در کامنت شما دیده بودم. اما چنین "شاید"ی را یحتمل برای نسبی‌سازی هر سخنی بتوان به کار بست. یعنی می‌توان گفت مصاحبه‌ی شما به مسعود امینی هم "شاید" جعلی باشد. چنین شایدی را در مورد همه‌ی مصاحبه‌های مکتوب و غیرمکتوب جهان می‌توان به کار بست. حتی مصاحبه‌های غیرمکتوب (صوتی و تصویری) نیز "شاید" جعل شوند یا بریده‌بریده و دست‌کاری‌شده منتشر شوند. مانند مصاحبه‌ی امیرقاسمی با شهیار قنبری که برخی بر این باورند که پاره‌ای از آن برخلاف ادعای امیرقاسمی، بعد از دریافت بازخورد قسمت‌های پیشین ضبط و منتشر شد. یا مصاحبه‌هایی که در آن‌ها مصاحبه‌شونده مدعی می‌شود که بخش‌هایی از صحبت‌هایش بریده شده‌اند، که نمونه‌هایش را حتماً دیده‌اید. پس "شاید" شما صورت مسئله‌ی ما را تغییر نخواهد داد. مهم این است که شما ارزش مصاحبه‌ی مکتوب را پایین آورده‌اید. من با خواندن سخنانی نظیر "در یک مصاحبه‌ای که هیچ‌کس صدای او را نشنیده" و "تصور نمی‌کنم چندان سندیتی داشته باشد" این‌گونه درمی‌یابم که شما برای مصاحبه‌های مکتوب ارزش لازم را قائل نیستید. حال اگر هدفتان از آوردن چنین جملاتی، پایین آوردن ارزش نبوده و منظور دیگری داشته‌اید، من بی‌تقصیرم!
    در کل همان‌گونه که گفتم مصاحبه چه مکتوب باشد و چه غیرمکتوب تا وقتی تکذیب نشود قابل استناد است.

    از سویی نمی‌توان به صرف مخدوش بودن یک تکه از یک مصاحبه (مانند ذکر سال 1982 در مصاحبه با "آرش") الزاماً رأی به بطلان همه‌ی آن مصاحبه داد. کمااین‌که خود شما هم بخش‌هایی از مصاحبه‌ی داریوش و امیرقاسمی را زیر سؤال بردید، اما به بخش‌های دیگری از آن استناد کردید.

    فرموده‌اید: "پس این نظریه که هر چه از مصاحبه های مکتوب بیرون بیاید عین حقیقت است برای من قابل قبول نیست".
    من هم با شما موافقم. من هم نگفته‌ام هر چه از مصاحبه‌های مکتوب بیرون بیاید "عین واقعیت" است. این مسئله در مورد مصاحبه‌های غیرمکتوب هم صدق می‌کند. تکرار می‌کنم که مصاحبه‌ها (به طور انتزاعی) قابل استناد هستند تا وقتی که تکذیب شوند.

    2- آن‌چه هم که من در مورد مطالب نشریات پیش از سال پنجاه و هفت گفته‌ام در مورد مصاحبه‌ها نبود. به طور کلی خدمت شما عرض کرده بودم که همه‌ی مطالب آن نشریات (همانند مطالب نشریات امروزی) الزاماً منطبق بر واقعیت نیست، لذا تطبیق و تدقیق شما را می‌طلبد. واضح است که این ربطی به ماجرای مورد بحثمان ندارد.

    لطفاً موافقت یا مخالفت خود را با موارد فوق‌الذکر ابراز بفرمایید تا پس از آن در مورد سایر مطالب مطروحه بنویسم.

    پاسخحذف
  34. احسان عزیز
    1- بگذار صورت مساله را یک بار دیگر مرور کنیم .
    شما فرموده اید:
    «اولاً داریوش یک‌بار در مصاحبه‌ای عنوان کرد که سخنان ایرج را که در کتاب "مرا به خانه‌ام ببر!" پیرامون ماجرای "رسول رستاخیز" و آزادی از زندان آورده شده است را قبول دارد.»
    و من نیز پاسخ داده ام:
    «شاید اصلا داریوش در آن مصاحبه سخن دیگری گفته باشد و خروجی مصاحبه نیز متن دیگری بوده باشد»
    خب مگر نه این که در همین مصاحبه ، سخنی خروجی آن بوده که هیچ گاه توسط داریوش بیان نشده آیا نمی توان این فرض را گرفت که امکان دارد بخش های دیگری نیز از مصاحبه تغییر کرده باشد.
    من کجا کلیت تمام مصاحبه های مکتوب را انکار کرده ام. مصاحبه های مکتوب ، غیر مکتوب ، نکات مطرح شده در مصاحبه های تلویزیونی ، همه و همه داده ها و دیتاهایی هستند که محقق از آنها جهت رسیدن به یک نتیجه ی مناسب استفاده می کند.
    اصلا بگذار یک بار دیگر همین مثال پیشگفت را تکرار کنم:
    شما فرض کن که مصاحبه ی داریوش با آرش را خواندی و داریوش در این مصاحبه گفته ( یا حداقل در متن نوشته شده اینگونه آمده) که ایشان در سال 1982 از کشور خارج شده آیا باید این موضوع را به عنوان یک واقعیت باور کرد که حتما ایشان سال 1982 از کشور خارج شده چرا که در مصاحبه با آرش اینگونه آمده.
    شما مصرانه می خواهید ثابت کنید که طلایه دار ارتباطی به ماجرای زندانی شدن داریوش ندارد چرا که ایرج گفته.
    من شما را به تامل بیشتر در این زمینه وانهاده ام که حداقل موضوع را از دریچه های دیگر نیز بررسی فرمایید شاید هم به همین نتیجه برسید . شاید من اشتباه کنم اما اینقدر زود پیشداوری نکنید.
    این که من از ایرج دروغی نشنیده ام ، مگر شما دستگاه دروغ سنج دارید که تشخیص می دهید ایرج دروغ می گوید یا نمی گوید؟
    شما از کجا می دانید که ایرج در رابطه با طلایه دار راست گفته یا نه خلاف واقع گفته .
    حداقل من می توانم ثابت کنم که ایشان بسیاری از تاریخ های ترانه هایشان را اشتباه عنوان کرده اند . آیا نمی توان فرض کرد که در رابطه با طلایه دار نیز دارند آدرس غلط می دهند؟
    من را به اتهام زنی نیز متهم نکن که دارم تنها فرضیه ها را با تو در میان می گذارم.
    راستی یک چیز دیگر که فراموش کردم این است که توقع نداشته باشید که حتما بین من و شما یک وحدت نظری و هم اندیشی مشترک وجود داشته باشد.هر کدام از ما از یک دریچه ی متفاوت به جهان پیرامونمان می نگریم و بلاشک برداشتمان نیز شاید متفاوت باشد.

    پاسخحذف
  35. حمید عزیز!

    تکرار می‌کنم: اشتباه در بخشی از یک مصاحبه "الزاماً" نشانه‌ی عدم صحت سایر بخش‌ها نیست. مسئله بسیار ساده است. نمی‌دانم چرا دارد کش پیدا می‌کند. اگر داریوش سال 1982 را دروغ گفته باشد، پس "ممکن است" سایر صحبت‌هایش هم چه در مصاحبه با آرش و چه در سایر مصاحبه‌ها دروغ باشد. پس مصاحبه با امیرقاسمی و مصاحبه با گزرسز و فلان و بهمان مصاحبه‌‌ی داریوش هم ممکن است دروغ باشد. از سویی پرسش این‌جاست که فرض کنیم داریوش سال خروجش را درست گفته بود، آن‌وقت مگر این دلیلی بود برای صحت سایر گفته‌های داریوش؟ پاسخ مسلماً منفی است. هر انسانی ممکن است برخی از سخنانش دروغ باشد و برخی دیگر راست. جای تعجب است که چرا این 1982 باعث شده که شما نسبت به مصاحبه با آرش کم‌اعتماد شوید. مشکل من با گاردی بود که شما در مقابل مصاحبه‌ی مکتوب با آرش گرفتید. چه بخواهید و چه نخواهید 2 نظر از داریوش در این زمینه وجود دارد. یکی در تأیید سخنان ایرج (مصاحبه با آرش) و دیگری در تناقض با آن (مصاحبه با امیرقاسمی). هر دو هم تا مورد تکذیب داریوش قرار نگیرند، نظرات داریوش‌اند. این که یکی تصویری بوده و دیگری مکتوب هیچ چیزی را عوض نمی‌کند.

    ضمناً من نگفتم چون ایرج دروغ نگفته است پس در مورد طلایه‌دار هم راست می‌گوید. عرض من این بود که در مورد طلایه‌دار تحقیقات کافی انجام نشده است. اما بنا بر دلایلی که دارم اطمینان من به سخنان ایرج بسیار بیش‌تر از سخنان شهیار است. و این یعنی این‌که تا وقتی که برایم ثابت نشود، حساب طلایه‌دار را از حساب رسول رستاخیز جدا می‌دانم. امیدوارم سخنانم واضح بوده باشد.

    تردید نکن حمید عزیز، که لزومی بر مواقفت نظر میان ما نیست. این که مسئله‌ای بدیهی‌ست.

    پاسخحذف
  36. حال به بخش‌های دیگری از گفت‌وگویمان می‌پردازم:

    1- در مورد علت هم‌کاری گسترده‌ی داریوش با ایرج در سال 55 اگر امکان دارد نظرتان را بیش‌تر توضیح بدهید. منظورتان این است که داریوش برای تشکر از لطف ایرج هم‌کاری‌اش با وی را در سال 55 گسترده‌تر کرده است؟ یا منظورتان این است که ساواک به داریوش گفته باید به خاطر خوش‌خدمتی ایرج، بیش‌تر از ترانه‌های وی استفاده کنی؟ البته می‌دانم که شما در این زمینه حکم صادر نکرده‌اید و فقط مسئله را مطرح کرده‌اید تا درباره‌اش بحث شود. منتها می‌خواهم بدانم باید دنبال پاسخ دادن به چه پرسشی باشیم!

    ضمناً: خیر، منظورم این نیست که ایرج ممنوع‌الفعالیت شد. منظورم این است که شهیار تنها با داریوش هم‌کاری کمی داشت، وگرنه ممنوع‌الفعالیت نبود و با سایرین هم‌کاری می‌کرد.

    2- حتماً با من موافقی که صرف به زندان افکندن افراد برای بیان عقایدشان غیرانسانی‌ست، چه باشکنجه و چه بی‌شکنجه. اگر منظورتان این است که داریوش باید بیش‌تر مقاومت می‌کرد باید عرض کنم که میزان مقاومت در زندان چندان قابل بررسی و نتیجه‌گیری نیست. زیرا ما به درستی نمی‌دانیم بر هر زندانی سیاسی‌ای چه می‌رود و با کدامشان به چه شکلی برخورد می‌شود. برخوردها با زندانیان سیاسی متفاوتند. تهدید‌ها نیز متفاوتند. ظرفیت افراد نیز متفاوتند. مسلماً همه‌ی کسانی که وارد فعالیت‌های سیاسی می‌شوند (چه از طریق ارائه‌ی آثار هنری-سیاسی و چه از سایر طرق) کمابیش از عواقب آن آگاهند. اما باز نمی‌توان انتظار داشت که همه به یک اندازه تاب زندان یا شکنجه را بیاورند. به هر روی به نظر من سرودن ترانه‌ی سفارشی (و طبیعتاً پذیرفتن تبعات آن) برای رهایی شخصی دیگر از زندان، عملی ستودنی‌ست.

    3- خرسند می‌شوم اگر نظرتان را در مورد استفاده از اصطلاح "ترکیب" برای عبارت "رسول رستاخیز" بدانم. در کامنت‌های پیشین در موردش نوشته بودم که درباره‌اش صحبت نشد.

    پاسخحذف
  37. احسان عزیز
    1- از آنجایی که اصلا خود را شایسته اظهارنظر در حوزه ادبیات و مفاهیم کلیدی آن نمی دانم پیرامون ترکیب ، عبارت اظهار نظر نمی کنم که در این حوزه حتی انگشت کوچک شما هم نمی شویم.شما اگر بفرمایید اشتباه است ما سر تعظیم فرود می آوریم.
    2-در باب دستگیری و مقاومت در زندان:
    نمی دانم نوشته ی چند ماه پیش امیرفرشاد ابراهیمی در گفتنی ها را خواندید یا نه، پیرامون یکی از نیروهای حزب مشارکت در 10 سال پیش که در زندان چه نقش آفرینی هایی کرده بود. بسیاری از این نیروها به مجرد این که پایشان به زندان می رسد ایدئولوژی شان نیز دگرگونه می شود.
    خاطرم هست زمانی که مصطفی تاج زاده را دستگیر کرده بودند نمی دانم به چه کسی بود گفتم محال است از او اعتراف بگیرند. اما مقایسه کنید با محمد علی ابطحی که با دو تا چک به تمام کارهای نکرده اعتراف کرد.
    حالا فرض بفرمایید در فردای ایران محمد علی ابطحی بیاید و از جانفشانی هایش بر وطن بگوید و مقاومتش برای آزادی و ..
    آن زمان است که من مخاطب چه باید بگویم.
    در باب هنرمندان نیز این موضوع صدق می کند. به هر روی فعالیت سیاسی دارای هزینه ای است که هرکس که در این وادی وارد می شود باید متوجه پرداخت آن باشد . حالا تصور کن ترانه بگویی برای آزادی همراه دربندت و سپس آن را نیز منکر شوی!!
    این جاست که دیگر من نمی توانم ساکت بمانمم.
    خواننده نیز به نظر من اگر شرایط عادی زندگی یک موجود زنده را می داشت نمی بایست اینگونه می شکست.( به دلیل وابستگی به مواد مخدر)
    3- در رابطه با همکاری گسترده این دو در سال 55
    نقش ساواک را در این میان نمی دانم چرا که هیچ اطلاعی ندارم.
    اما شواهد و قرائن حکایت از این دارد که داریوش به پاس قدردانی از دوست ترانه سرایش چنین عملی انجام داده که البته به نظر من نیز کاملا طبیعی است.
    شاید هر کس دیگر نیز بود چنین می کرد.

    پاسخحذف
  38. حمید عزیز,پرسش دیگر من در باب ترانه ی "بوی خوب گندم"است.آیا ارتباطی از نظر معنای کلامی و مهمتر از آن از نظر"ملودی" بین این ترانه و ترانه ی "سقوط" وجود دارد؟ درست مانند ترانه های"جمعه" و "هفته خاکستری" که در انتهای "هفته خاکستری" ساخته زنده یاد واروژان آن ملودی و ریتم معروف "جمعه" ساخته اسفندیار منفرد زاده شنیده میشود و بعد هم دکلمه زنده یاد فرهاد که "جمعه حرف تازه ای برام..."
    به همین ترتیب در مورد "سقوط" هم که در ابتدای ترانه, ملودی "بوی خوب گندم" ساخته واروژان شنیده میشود,تا جایی که خود من به این گمان افتاده بودم که آهنگساز "سقوط" واروژان است تا در یکی از کامنتهای وبلاگتان فهمیدم که آهنگساز این ترانه ناصر چشم آذر است,آیا شما اطلاعی دارید که انتشار ترانه سقوط مربوط به قبل از درگذشت زنده یاد واروژان است یا مربوط به بعد از آن؟
    آیا ممکن است که ناصر چشم آذر کار ناتمام واروژان را به نام خود تمام کرده باشد؟؟ در ضمن اگر اشتباه نکنم ترانه سرای هر چهار ترانه شهیار قنبری است و شهیار پس از سقوط تا چند سال با داریوش همکاری نداشته است.
    پرسش دیگر من در مورد خود آهنگساز و تنظیم کننده ی اسطوره ای کشورمان واروژان است,در زندگینامه ها و کارنامه های هنری که از واروژان میبینیم از ترانه ای به نام "بدرود" با شعر ایرج جنتی عطایی و صدای زنده یاد ویگن به عنوان اولین کار واروژان به عنوان آهنگساز نام برده شده است,آیا این ترانه همان ترانه ی "خدا نگهدار" با مطلع : "گل خزان ندیده بهار نو رسیده ..." است؟؟؟
    و آیا این ترانه براستی اولین کار واروژان است؟
    چرا که ظاهرا در همان سالها "منوچهر سخایی" ترانه ای را با نام "بدرود" با مطلع : "ای خاطره های رنگ و وارنگ بدرود بدرود..." اجرا کرده است.

    پاسخحذف
  39. کیارش عزیز
    نخست این که کامنتتان را تایید کردم نمی دانم سر از کجا درآورد.
    در پاسخ به پرسشتان:
    سازنده ملودی سقوط منوچهر چشم آذر است و نه ناصر چشم آذر.
    در زمان انتشار سقوط، آقای واروژان زنده نبودند.
    دلیل شروع ملودی سقوط با اورتور آهنگ بوی خوب گندم در واقع تداعی کردن مضمون ترانه بوی خوب گندم بود.
    آنگونه که علی گزرسز روایت می کرد مفهوم بیت
    وقتی که گل در نمیاد سواری اینور نمیاد کوه و بیابون چی چیه؟
    در واقع انتقاد از برگزاری جشن های دوهزار و پانصد ساله و هم چنین ثروت اندوزی حاکمان است در
    حالی که مردم در فقر زندگی می کردند.( می توانید به مصاحبه من با علی گزرسز در آرشیو وبلاگ مراجعه فرمایید)
    پس آوردن اورتور آهنگ بوی خوب گندم به نظرم بسیار هوشمندانه بوده اما سانسورچیان متوجه استعاره موجود در ترانه نشده اند.
    ضمنا ترانه گل خزان ندیده با صدای ویگن از جنتی عطایی نمی باشد.

    پاسخحذف
  40. با درود
    برای آپ مطلب جدید چندین بار تلاش کردم. متاسفانه عکس ها آپلود نمی شود. از کافی نت هم استفاده کردم اما باز هم نشد . تصور می کنم مشکل از سرور باشد.پس ظاهرا تا حل مشکل باید صبر کرد. البته خود مطلب آپ می شود تنها عکس ها امکان آپلود نمی یابند.خواهشا دوستانی که در بلاگ اسپات وبلاگ دارند در صورت روبرو با این مساله مرا خبردار کنند.

    پاسخحذف
  41. سلام.
    برای کار بزرگ و کم نظیری که انجام داددید و از اینکه مطالب را بی طرفانه و دور از تعصب و ملاحظه نوشتیداز شما صمیمانه تشکر می کنم.
    خسته نباشید.

    پاسخحذف
  42. حمید عزیز!

    1- من نظرم در باب "ترکیب" را نگفتم که چنین واژگانی را از شما بشنوم و شرمنده شوم. شما لطف بی‌حد نسبت به من داری. تا جایی که من می‌دانم "ترکیب" در ادبیات فارسی بیش‌تر برای واژگان جدید که از ترکیب دو یا چند واژه‌ی موجود ساخته شده باشند می‌گویند. به عنوان مثال "شیرآهن‌کوه‌مرد" و "شهرگور" و "غزل‌گریه" و "مردم‌گداز" ترکیب هستند.
    در زبان‌شناسی نیز "ترکیب" یا compounding یکی از روش‌های واژه‌سازی محسوب می‌شود و واژگان ساخته شده از این روش را "ترکیب" یا compound می‌نامند.
    از سویی برای چند واژه‌‌ی پشت‌سرهم ِ بدون فعل، می‌توان از کلمه‌ی "عبارت" استفاده کرد. لذا می‌توان گفت "عبارت رسول رستاخیز".
    اما یک مسئله‌ی دیگر:
    در ادبیات، "ترکیب وصفی" و "ترکیب اضافی" هم داریم که مقوله‌‌های دیگری هستند. مثلاً "مادر مهربان" ترکیب وصفی است و "کتاب من" و یا همین "رسول رستاخیز" ترکیب‌های اضافی هستند. لذا در ادبیات می‌توان چنین هم گفت: "ترکیب اضافی رسول رستاخیز".

    2- من این طرز فکر را نمی‌پسندم. مشخص است که برخی در زندان بیش‌تر دوام می‌آورند و فداکاری می‌کنند و برخی کم‌تر. اما همین خرده‌ گرفتن به اعتراف‌کنندگان باعث می‌شود سرکوب‌گران احساس سرفرازی کنند. تصور کن که هیچ‌کس انتقادی به اعتراف‌کنندگان نکند. آن‌گاه آیا سرکوب‌گران دلیلی برای اعمال فشار جهت اعتراف‌گیری می‌بینند؟ و مگر این اعتراف‌گیری‌ها به دلیل سادگی برخی مردم (گیرم تعدادی اندک) در پذیرفتن این اعترافات نیست؟

    این جمله‌ات هم به نظر من مغرضانه است:
    "حالا تصور کن ترانه بگویی برای آزادی همراه دربندت و سپس آن را نیز منکر شوی!!"
    و با توجه به این‌که می‌دانم نسبت به ایرج مغرض نیستی، از این جمله‌ات تعجب می‌کنم!

    اگر شما معتقدی که مغرضانه نیست، با توجه به طولانی شدن گفت‌وگویمان درباره‌ی این موضوع و مطرح شدن نظریاتمان، باشد، من اشتباه می‌کنم!

    3- در باب هم‌کاری گسترده‌ی سال 55 هم ابتدا که این مسئله را مطرح کردید، به گونه‌ای و در زمانی مطرح کردید که گویا معتقدید ارتباطی "سیاسی" میان ترانه‌ی سفارشی و این هم‌کاری گسترده وجود دارد. اینک اما می‌گویید شواهد بیان‌گر این هستند که علت این مسئله قدردانی داریوش از ایرج بوده است. با توجه به این‌که این مسئله محتمل است و همان‌گونه که شما فرمودید طبیعی است، اما من گمان می‌کنم این اتفاق در ادامه‌ی سیر عادی هم‌کاری‌های هنری ایرج و داریوش افتاده است و ربطی به قدردانی نداشته است. با این حال اصراری بر این نظرم ندارم. شاید بهتر باشد علت را از داریوش و ایرج جویا شد.

    در آخر، چشم‌انتظار بخش چهارم مطالبت هستم.
    پیروز باشی حمید جان.

    پاسخحذف
  43. احسان عزیز
    1- در رابطه با اعتراف گیری:
    ماهیت حکومت های توتالیتر و تمامیت خواه با چنین نمایشاتی معنا پیدا می کند. هر گونه اقرارگیری در زندان ، فاقد وجاهت قانونی است . حکومت های توتالیتر معاصر خاصه در میهن بخت برگشته ی ما نیز هیچ گاه از این رویکرد روی گردان نبوده اند اما در رابطه با این بخش گفته تان:
    « تصور کن که هیچ‌کس انتقادی به اعتراف‌کنندگان نکند. آن‌گاه آیا سرکوب‌گران دلیلی برای اعمال فشار جهت اعتراف‌گیری می‌بینند؟ »
    باید این نکته را مد نظر قرار داد که حاکمان سرکوبگر با توجه به حجم انتقاداز اعتراف کنندگان از عملشان پشیمان نخواهند شد .
    اگر بخواهم از رویدادهای اخیر مثالی ذکر کنم می توان به برخورد گسترده و حتی اعتراف گیری حاکمان از اصلاح طلبان اشاره ای داشت که در واقع مدت ها بود که طبقه حاکم منتظر چنین روزی نشسته بود تا بدان جا که حتی به ترانه سرایی چون نیلوفر لاری پور نیز که ترانه ی مردی با عبای شکلاتی را در رابطه با آقای خاتمی سروده بود نیز رحم نکرد.
    اما اگر به بحثمان برگردیم من از چهره هایی که در فضای آزاد بیرون از چهاردیواری گفته های روشنفکرانه و آزادیخواهانه ابراز می دارند توقع بیشتری در زمان حبس دارم چرا که تصور نمی کنم گفتن حقیقت چندان دشوار باشد بلکه پرداخت هزینه آن گفته می تواند ماندگار باشد.
    2- در رابطه با جنتی عطایی نیز غرضی در کار نیست.
    به هر روی من نیز به مانند شما منتظر می مانم که روزی شاید ژورنالیستی از این مملکت از ایشان بپرسد که جناب ترانه سرای بزرگ سرزمین من
    ترانه ی طلایه دار را به چه مناسبت سرودید؟
    طلایه دار روز ، چه کسی است؟
    چه کسی در قرن دود و آهن برای شما به منزله ی رسول گل و نور معنا یافته؟
    و اگر این ترانه در مدح حاکم وقت و بالاجبار، سروده شده چرا در این مدت منکر این قضیه بودید؟
    پس می بینی رفیق ، غرضی در کار نیست. پرسش های یک جوانی است در این سوی آب که بدجوری ذهن پرسشگری دارد ولی پاسخی از برای آن نمی یابد.
    3-طرح موضوع همکاری گسترده سال 55 نیز از ابتدا برای من ذهنیتی سیاسی ایجاد نکرده بود. بلکه در واقع همان قدردانی از دوست ترانه سرا توسط خواننده مد نظرم بود. تصادفی بودن این شکل همکاری را نیز باور ندارم.
    همانگونه که داریوش پس از گرفتن کار نون و پنیر و سبزی یک آلبوم کامل با شهیار قنبری با نام امان از کار کرد ولی پس از آن ...

    پاسخحذف
  44. در مورد واژه ترانه رهايى در-بچه درست است
    دربچه در كوچك داخل در بزرگتر يا دريچه اى كوچك صرفا براى ارتباط بصرى بين دو فضا است ودر حالت ايستاده نيمتنه پايينى به نگاه ميايد
    از يه دربچه تاريك وسياه
    پاى پير و خسته ديدن نداره

    پاسخحذف