تصویر داریوش در هفته نامه اطلاعات هفتگی 1350
تصویر داریوش در هفته نامه اطلاعات هفتگی 1350
صفحه لالایی با صدای داریوش 1350
قسمت اول
این گونه بود که داریوش با نخستین ترانه ی اختصاصی اش با نام پیمان شکسته با شعری از علی گزرسز در اواخرزمستان 1349 معرفی شد.
داریوش توسط فرشید رمزی وارد برنامه شش و هشت و چشمک می شود و شو واریته را که در روزهای یک شنبه در تابستان 1350 از تلویزیون ملی ایران آغاز شدبا همکاری خوانندگان جوانی چون افشین مقدم ، کیوان ، اونیک ، ماسیس ، نلی ، آلیس و به آهنگسازی پرویز مقصدی اجرا می کند.
از ترانه های اجرا شده توسط داریوش در برنامه شش و هشت می توان به ترانه شیطنت، چه خوبه آدم همیشه ، یاد اون روزهای خوب ، تنگه غروبه ، می ترسم ، اشاره کرد.
هفته نامه اطلاعات هفتگی به مورخه جمعه 2 مهر 1350 با مقاله ای تحت عنوان داریوش خواننده ترانه به من نگو دوست دارم چگونه خواننده شد؟ به معرفی او می پردازد:
«پرویز مقصدی آهنگسازی که ساخته های او را 90 درصد خوانندگان معروف جوان اجرا کرده اند از چندی پیش با همکاری فرشید رمزی یک برنامه واریته برای تلویزیون اجرا می کند که روزهای یک شنبه از تلویزیون ملی پخش می شود . پرویز مقصدی در این برنامه سعی دارد از صداهای تازه و آماتور استفاده کند زیرا هدف تلویزیون از این برنامه واریته ، شکوفا ساختن استعدادهای تازه در ترانه خوانی است. تاکنون اونیک و داریوش در برنامه مزبور خوش درخشیده اند و این روزها پس از ترانه ی« می تونی مشت من و وا بکنی »، ترانه« به من نگو دوست دارم »که با صدای داریوش اجرا شده جز ترانه های روز می باشد .
داریوش
صدای سرخ
قسمت اول
موسیقی معترض ایران در حوزه ی پاپ از سال 1349 و با صدای فرهاد مهراد اعلام موجودیت کرد.این موسیقی در پیش از انقلاب منحصر به سه نام بود. فرهاد ، داریوش و فریدون فروغی
اما نکته ی مهم در باب تکوین و استقامت آن پس از انقلاب 57 است که تنها یک صداآن را به شکل مداوم به فریاد رسانید
داریوش
داریوش در طی چهل سال فعالیت هنری اش با منعکس کردن دردها و رنج های یک ملت ، درد تبعید و زندان و هجرت را به تن خرید اما هم چنان استوار زبان گویای جامعه ی خاموش خود است. همین جاست که می توان به تفاوت او با بسیارانی از همکارانش پی برد. داریوش ، فرهاد هم نیست که پس از انقلاب در برابر جنایات حکوت گران اسلامی سکوت کرد.
تنها او بود که در فصل قتل عام سال های اول انقلاب خصوصا خرداد 60 ، مرداد 1367 ، جنگ هشت ساله ، و بسیاری دیگر از رویدادهای سی ساله اخیر فریاد اعتراض را با صدای سرخش به ثبت نشاند.
به همین روی شایسته است که با تقدیر از چهل سال فعالیت هنری آن هم از نوع موسیقی معترض و اجتماعی ، به بررسی کارنامه ی او پرداخت و با یاد تمامی همراهان او در این مسیر سخت و پرسنگلاخ ، به نیکویی از آن ها یاد کرد.
در این سلسله نوشته ها به بررسی تاریخ زندگی هنری داریوش می پردازم و 40 سال حضور در صف اول موسیقی پاپ را با شما مرور خواهم کرد.
در این تحقیق از منابع مکتوب و شفاهی فراوانی مدد جسته ام . از هنرمندانی که با داریوش نیز همکاری داشته اند کمک گرفته ام که لازم است در همین جا از تک تک این عزیزان نهایت سپاس و قدردانی را داشته باشم. هنرمندان ارجمندی چون فرید زولاند ، بابک افشار ، علی گزرسز ، مسعود امینی ، اردلان سرفراز .
البته نکته ی مهمی که می بایست به آن اشاره ای داشت در باب آلبوم های منتشر شده در دهه ی 80 میلادی از
داریوش است . متاسفانه بسیاری از این آلبوم ها دیگر در دسترس نیست و نهایتا تاریخ دقیق انتشار این آلبوم ها در هاله ای از ابهام قرار دارد.چرا که تمام این نوارها در سال 1990 توسط شرکت های تولید سی دی در لس آنجلس مجددا منتشر شده اند و سال انتشاری که بر روی سی دی درج گردیده سال حقیقی انتشار نوار نیست
و نتیجتا نمی توان به یک جمع بندی کلی در این زمینه رسید .
در این زمینه بسیاری از مطالب و مصاحبه هایی را که از داریوش در نشریات پیش از انقلاب یافتم ضمیمه تحقیق کرده ام .البته با ذکر این نکته که کاملا از خودسانسوری بیزارم وبار مثبت یا منفی نوشته ها ی نشریات در ارائه سند هیچ گونه تاثیری نداشته و ندارد.
به هر روی از آنجا که معتقد به روایت تاریخ بی سانسور هستم تمام فرازو فرودهای این تاریخ را برایتان روایت می کنم به این امید که مقبول افتد.
داریوش اقبالی در 15 بهمن 1329 در تهران زاده شد.پدرش محمود اقبالی و مادرش خانم اعظمی اهل شهر میانه در آذربایجان بودند . یک خواهر به نام ژنیا و دو برادر به نام های سیاوش و غلامرضا جمع 5 نفری خانواده ی اقبالی را تشکیل دادند. گر چه این جمع به دلیل جدائی پدر و مادر در همان سال های اولیه زندگی داریوش از هم پاشید.
داستان زندگی داریوش در 18 سال اول عمرش داستان شنیدنی است که ترجیح می دهم آن را در کتاب زندگینامه ی داریوش که به مدد علی گزرسز نگاشته شده بخوانید.
تنها به این نکته کفایت می کنم که دوران نوجوانی و جوانی اش را در شهرهای تهران ، کرج ، میانه و سنندج گذراند .
داریوش در مصاحبه ای با هفته نامه ی اطلاعات هفتگی در اردیبهشت 1356 در پاسخ به پرسش مصاحبه گر در رابطه با این که برای اولین بار در کجا بر روی سن رفتید این گونه می گوید:
اولین بار هشت ساله بودم کلاس دوم دبستان که روی سن رفتم و آواز خواندم. در دبستان شهرآرا یکی از معلمان ما که به کارهای هنری علاقه زیادی داشت از صدها دانش آموز آزمایش صدا کرد و مرا انتخاب نمود. تا در برنامه هنری دبستان برنامه اجرا کنم . برای اولین بار هشت ترانه از خوانندگان آن موقع خواندم که چند تای آن از ویگن بود.
چگونه به رادیو و تلویزیون راه یافتی ؟
یک آگهی کوچک از جوانها دعوت کرده بود تا به رادیو ایران مراجعه کنند و آزمایش صدا بدهند . آن روز با شور و شوقی فوق العاده به رادیو رفتم . آنجا خیلی شلوغ بود. بیش از صد جوان برای آزمایش صدا آمده بودند . ما را به سالن هدایت کردند . چند ساعت انتظار کشیدم تا نوبت به من رسید . یک ترانه خواندم که مورد پسند گروه آزمایش گیرنده واقع نشد. درست به یاد دارم که منوچهر سخائی هم در جمع گروه آزمایش کننده نشسته بود . وقتی از رادیو بیرون آمدم فهمیدم که رد شده ام اما مایوس نشدم و چون به کارم علاقه مند بودم آن را دنبال کردم تا سرانجام با کمک حسن خیاط باشی به رادیو و تلویزیون آمدم.خیاط باشی راه مرا باز کرد و بعد فرشید رمزی ، این دو را هرگز فراموش نمی کنم.
علی گزرسزدر مصاحبه ای با من روایت جالبی از آشنایی داریوش و حسن خیاط باشی را تعریف می کند:
«یکشب در زمستان سال هزارو سیصدو چهل و نه ، به واسطه ی برادر داریوش بنام سیاوش که با دختر خوانده ی حسن خیاط باشی یعنی با دختر همسر خیاط باشی که از هنرپیشه گان خوب آن زمان هم بود به نام خانم پری امیر حمزه آشنایی پیدا کردیم ، شبی درخانه خیاطباشی به مهمانی دعوت شدیم البته ، من و داریوش با درخواست خودمان به آن مهمانی و یا پارتی رفتیم .
در تمام طول شب داریوش در انتظار آمدن حسن خیاط باشی چشم به در دوخته بود ، آه، تا فراموش نکرده ام این را هم بگویم که یک ماه پیش از آن ، یک شب در اتاق داریوش بودیم و ساعت حدود ده شب بود ، من متوجه شدم داریوش به جای خواندن فقط مشغول زمزمه کردن یک ملودی است که تا آن تاریخ نشنیده بودم ، قلم و کاغذی در کنارم بود آرام بدون اینکه او متوجه شود برداشتم و با خیال خودم بر آن ملودی ، ترانه ای نوشتم ، فکر می کنم چهار خطی شد، وقتی تمام کردم ، ملودی را از دهان او گرفتم و با اجرای خودم ترانه را برایش خواندم ،
در این تحقیق از منابع مکتوب و شفاهی فراوانی مدد جسته ام . از هنرمندانی که با داریوش نیز همکاری داشته اند کمک گرفته ام که لازم است در همین جا از تک تک این عزیزان نهایت سپاس و قدردانی را داشته باشم. هنرمندان ارجمندی چون فرید زولاند ، بابک افشار ، علی گزرسز ، مسعود امینی ، اردلان سرفراز .
البته نکته ی مهمی که می بایست به آن اشاره ای داشت در باب آلبوم های منتشر شده در دهه ی 80 میلادی از
داریوش است . متاسفانه بسیاری از این آلبوم ها دیگر در دسترس نیست و نهایتا تاریخ دقیق انتشار این آلبوم ها در هاله ای از ابهام قرار دارد.چرا که تمام این نوارها در سال 1990 توسط شرکت های تولید سی دی در لس آنجلس مجددا منتشر شده اند و سال انتشاری که بر روی سی دی درج گردیده سال حقیقی انتشار نوار نیست
و نتیجتا نمی توان به یک جمع بندی کلی در این زمینه رسید .
در این زمینه بسیاری از مطالب و مصاحبه هایی را که از داریوش در نشریات پیش از انقلاب یافتم ضمیمه تحقیق کرده ام .البته با ذکر این نکته که کاملا از خودسانسوری بیزارم وبار مثبت یا منفی نوشته ها ی نشریات در ارائه سند هیچ گونه تاثیری نداشته و ندارد.
به هر روی از آنجا که معتقد به روایت تاریخ بی سانسور هستم تمام فرازو فرودهای این تاریخ را برایتان روایت می کنم به این امید که مقبول افتد.
داریوش اقبالی در 15 بهمن 1329 در تهران زاده شد.پدرش محمود اقبالی و مادرش خانم اعظمی اهل شهر میانه در آذربایجان بودند . یک خواهر به نام ژنیا و دو برادر به نام های سیاوش و غلامرضا جمع 5 نفری خانواده ی اقبالی را تشکیل دادند. گر چه این جمع به دلیل جدائی پدر و مادر در همان سال های اولیه زندگی داریوش از هم پاشید.
داستان زندگی داریوش در 18 سال اول عمرش داستان شنیدنی است که ترجیح می دهم آن را در کتاب زندگینامه ی داریوش که به مدد علی گزرسز نگاشته شده بخوانید.
تنها به این نکته کفایت می کنم که دوران نوجوانی و جوانی اش را در شهرهای تهران ، کرج ، میانه و سنندج گذراند .
داریوش در مصاحبه ای با هفته نامه ی اطلاعات هفتگی در اردیبهشت 1356 در پاسخ به پرسش مصاحبه گر در رابطه با این که برای اولین بار در کجا بر روی سن رفتید این گونه می گوید:
اولین بار هشت ساله بودم کلاس دوم دبستان که روی سن رفتم و آواز خواندم. در دبستان شهرآرا یکی از معلمان ما که به کارهای هنری علاقه زیادی داشت از صدها دانش آموز آزمایش صدا کرد و مرا انتخاب نمود. تا در برنامه هنری دبستان برنامه اجرا کنم . برای اولین بار هشت ترانه از خوانندگان آن موقع خواندم که چند تای آن از ویگن بود.
چگونه به رادیو و تلویزیون راه یافتی ؟
یک آگهی کوچک از جوانها دعوت کرده بود تا به رادیو ایران مراجعه کنند و آزمایش صدا بدهند . آن روز با شور و شوقی فوق العاده به رادیو رفتم . آنجا خیلی شلوغ بود. بیش از صد جوان برای آزمایش صدا آمده بودند . ما را به سالن هدایت کردند . چند ساعت انتظار کشیدم تا نوبت به من رسید . یک ترانه خواندم که مورد پسند گروه آزمایش گیرنده واقع نشد. درست به یاد دارم که منوچهر سخائی هم در جمع گروه آزمایش کننده نشسته بود . وقتی از رادیو بیرون آمدم فهمیدم که رد شده ام اما مایوس نشدم و چون به کارم علاقه مند بودم آن را دنبال کردم تا سرانجام با کمک حسن خیاط باشی به رادیو و تلویزیون آمدم.خیاط باشی راه مرا باز کرد و بعد فرشید رمزی ، این دو را هرگز فراموش نمی کنم.
علی گزرسزدر مصاحبه ای با من روایت جالبی از آشنایی داریوش و حسن خیاط باشی را تعریف می کند:
«یکشب در زمستان سال هزارو سیصدو چهل و نه ، به واسطه ی برادر داریوش بنام سیاوش که با دختر خوانده ی حسن خیاط باشی یعنی با دختر همسر خیاط باشی که از هنرپیشه گان خوب آن زمان هم بود به نام خانم پری امیر حمزه آشنایی پیدا کردیم ، شبی درخانه خیاطباشی به مهمانی دعوت شدیم البته ، من و داریوش با درخواست خودمان به آن مهمانی و یا پارتی رفتیم .
در تمام طول شب داریوش در انتظار آمدن حسن خیاط باشی چشم به در دوخته بود ، آه، تا فراموش نکرده ام این را هم بگویم که یک ماه پیش از آن ، یک شب در اتاق داریوش بودیم و ساعت حدود ده شب بود ، من متوجه شدم داریوش به جای خواندن فقط مشغول زمزمه کردن یک ملودی است که تا آن تاریخ نشنیده بودم ، قلم و کاغذی در کنارم بود آرام بدون اینکه او متوجه شود برداشتم و با خیال خودم بر آن ملودی ، ترانه ای نوشتم ، فکر می کنم چهار خطی شد، وقتی تمام کردم ، ملودی را از دهان او گرفتم و با اجرای خودم ترانه را برایش خواندم ،
مات و مبهوت به من نگاه می کرد و بلافاصله کاغذ را از دست من گرفت و آن چهار خط شعر را با ملودی خودش خواند ، یادم نمی آید آن شب تا قبل از خواب چند بار او آن ملودی را خواند ، اما آنقدر بود که من ادامه شعر نبسته پیمان یا همان پیمان شکسته را نوشتم و تحویل اش دادم ، من آن شب زیبا ترین نگاه قدر دانی یک رفیق از رفیق دیگر را در چشمان او دیدم و هر گز نمی توانم آن لحظات را فراموش کنم
خوابمان گرفته بود اما می ترسیدیم بخوابیم چون همه می دانند کسی که آهنگ ساز نباشد براحتی پس از گذشت یکساعت ملودی را فراموش می کند، خلاصه یا او ترانه را می خواند و یا من ، تا اینکه عاقبت ساعت دوازده شب به این نتیجه رسیدیم که داریوش به در خانه همسایه برود که پسری همسن ما داشت و ما می دانستیم که او یک ضبط صوت ریل دارد ، داریوش برخاست و در حالی که ملودی را زمزمه می کرد از اتاق خارج شد و به در خانه همسایه رفت ، او پس از مدتی با ضبط صوت بازگشت ، اما هرچه کردیم نتوانستیم ترانه را در آن ضبط صوت ضبط کنیم.
هر دو نگران و بخواب رفتیم ، اما جالب اینجا بود که وقتی من صبح از خواب بیدار شدم ، صدای او را از حمام خانه می شنیدم که با چه اکو زیبایی ، ترانه را بارها و بارها می خواند .
حالا نقبی می زنم دوباره به آن مهمانی در خانه ی خیاط باشی:
آنشب دوست دختر سیاوش مهمان ها را ساکت کرد و گفت که برادر سیاوش که امشب این جا پیش ماست صدای بسیار زیبایی دارد و ما می خواهیم از او خواهش کنیم که برایمان بخواند، من تا آن تاریخ ۴ سال بود که در مکان های مختلف داریوش را دیده بودم که به راحتی و بی هیچ استرسی می خواند ، اما آن شب برای لحظه ای نگاهش به نگاه من افتاد و من نگرانی را در چشمان اش دیدم و با لبخندی به اودلداری دادم که تو می توانی و لحظه ای نگذشته بود که او یکی از زیبا ترین اجرا های ترانه پیمان شکسته راانجام داد، من از همان ایتدا منتظر انتهای کار بودم ودلم می خواست هرچه زودتر ترانه به پایان برسد و عکس العمل آن شب مهمان ها را ببینم که به هر صورت اجرای ترانه تمام شد و در پایان کار همه بدون استثتا از جا برخاستند و چنان او را تشویق کردند که من بخاطر موفقیت او به اوج آسمان ها رفتم و تا بخود آمدم دیدم که او به در خواست مهمان ها یکبار دیگر ترانه را باز خوانی می کرد ،
خوابمان گرفته بود اما می ترسیدیم بخوابیم چون همه می دانند کسی که آهنگ ساز نباشد براحتی پس از گذشت یکساعت ملودی را فراموش می کند، خلاصه یا او ترانه را می خواند و یا من ، تا اینکه عاقبت ساعت دوازده شب به این نتیجه رسیدیم که داریوش به در خانه همسایه برود که پسری همسن ما داشت و ما می دانستیم که او یک ضبط صوت ریل دارد ، داریوش برخاست و در حالی که ملودی را زمزمه می کرد از اتاق خارج شد و به در خانه همسایه رفت ، او پس از مدتی با ضبط صوت بازگشت ، اما هرچه کردیم نتوانستیم ترانه را در آن ضبط صوت ضبط کنیم.
هر دو نگران و بخواب رفتیم ، اما جالب اینجا بود که وقتی من صبح از خواب بیدار شدم ، صدای او را از حمام خانه می شنیدم که با چه اکو زیبایی ، ترانه را بارها و بارها می خواند .
حالا نقبی می زنم دوباره به آن مهمانی در خانه ی خیاط باشی:
آنشب دوست دختر سیاوش مهمان ها را ساکت کرد و گفت که برادر سیاوش که امشب این جا پیش ماست صدای بسیار زیبایی دارد و ما می خواهیم از او خواهش کنیم که برایمان بخواند، من تا آن تاریخ ۴ سال بود که در مکان های مختلف داریوش را دیده بودم که به راحتی و بی هیچ استرسی می خواند ، اما آن شب برای لحظه ای نگاهش به نگاه من افتاد و من نگرانی را در چشمان اش دیدم و با لبخندی به اودلداری دادم که تو می توانی و لحظه ای نگذشته بود که او یکی از زیبا ترین اجرا های ترانه پیمان شکسته راانجام داد، من از همان ایتدا منتظر انتهای کار بودم ودلم می خواست هرچه زودتر ترانه به پایان برسد و عکس العمل آن شب مهمان ها را ببینم که به هر صورت اجرای ترانه تمام شد و در پایان کار همه بدون استثتا از جا برخاستند و چنان او را تشویق کردند که من بخاطر موفقیت او به اوج آسمان ها رفتم و تا بخود آمدم دیدم که او به در خواست مهمان ها یکبار دیگر ترانه را باز خوانی می کرد ،
او کار خودش را کرده بود و در طول آن شب شاید بیش از ده ترانه مختلف به در خواست مهمان ها اجرا کرد.
شب از نیمه گذشت ، اما خیاط باشی به خانه نیامد ،
شب از نیمه گذشت ، اما خیاط باشی به خانه نیامد ،
کم کم مهمان ها همگی رفتند و فقط مانده بودیم من و داریوش و سیاوش که هر سه مان دست دست می کردیم که شاید حسن خیاط باشی به خانه برسد ، اما زمان زمان رفتن بود و ما دقیقا در بین در خانه و کوچه در حال خداحافظی بودیم که به یکباره دختر خیاط باشی فریاد زد و گفت: بابا اومد
و درست این همان لحظه ای بود که آن اسطوره موسیقی ما می بایست با اولین و موثر ترین فرد دست اندرکار هنر ایران آشنا می شد، ما در لحظه ی ورود او خود را کنار کشیدیم و فقط با صدای بلند و از ته دل سلام کردیم.
خیاط باشی با آن چهره ی همیشه خندان و دلنشین اش جوابمان گفت و بلافصله از اینکه دیر رسیده بود معذرت خواهی کرد و هدیه ای را که برای تولد دخترش خریده بود به او داد و او هم به جرم اینکه دیر آمده بود از پدر خواهش کرد فقط در آن وقت شب به داریوش به اندازه اجرای یک ترانه وقت بدهد ،
خیاط باشی با آن چهره ی همیشه خندان و دلنشین اش جوابمان گفت و بلافصله از اینکه دیر رسیده بود معذرت خواهی کرد و هدیه ای را که برای تولد دخترش خریده بود به او داد و او هم به جرم اینکه دیر آمده بود از پدر خواهش کرد فقط در آن وقت شب به داریوش به اندازه اجرای یک ترانه وقت بدهد ،
او گیج و از همه جا بیخبر گفت ، خوب ، خوب باشه بذار بریم تو.
او وارد حال خانه شد و ما هم به دنبال او به راه افتادیم ، روی یکی از کاناپه ها نشست و ما در میانه راهرو و داریوش در آستانه ورودی حال خانه ، با اشاره ی او شروع به خواندن ترانه «پیمان شکسته » کرد ،
او وارد حال خانه شد و ما هم به دنبال او به راه افتادیم ، روی یکی از کاناپه ها نشست و ما در میانه راهرو و داریوش در آستانه ورودی حال خانه ، با اشاره ی او شروع به خواندن ترانه «پیمان شکسته » کرد ،
من هزار چشم قرض کرده بودم و تمام لحظات خواندن داریوش ، تمام حرکات ورفتار خیاط باشی را زیر نظر داشتم و حسی به من گفت که داریوش از این امتحان بزرگ سر فراز بیرون خواهد آمد و درست در پایان خواندن اش بود که خیاط باشی بلند شد و با او دست داد و گفت : چند روز دیگر زنگ بزن تا قراری بگذاریم برای آمدن ات به تلویزیون ملی آن روز گار.
هفته ی بعد هم تا حدودی هفته ی سرنوشت بود ،زیرا یکبار دیگر می بایست در حضور چند تن از موزیسین های حرفه ای امتحان صدا می داد و از عجایب کار روزگار ممتحن آن روز صدای داریوش ، کسی نبود به غیر از بابک افشار ، همان بزرگمرد موزیک پاپ ایران ، همان سازنده یکی از زیباترین ملودی های موزیک ایران ، یعنی بمان مادر.
داریوش آن روز از آن امتحان سر فراز بیرون آمد و قرار شد ترانه پیمان شکسته را برای تنظیم به موسیقی دانی که متاسفانه اکنون نام اش را فراموش کرده ام بسپاریم ، تا او پس تنظیم کار ، داریوش را برای اجرا به استودیو دعوت کند.
خبر را به خیاط باشی دادیم و او با خوشحالی به داریوش گفت : بجمبین که می خواهم در همین واریته بزرگ سال مثل یک آس ترا زمین بزنم.
کار تنظیم شد ، داریوش با آن صدای مخملی به راحتی اجرایش کرد و نوار مادر برای ضبط و میکس تصویر وصدا در اختیار خیاطباشی قرار گرفت.
اما بگویم از کارهای خیاط باشی که با طنز نیش دارش به هیچکس در آن روزگاران رحم نمی کرد و برنامه هایش جزو پر بیننده ترین برنامه های تلویزیون بود ، او یک برنامه دائمی داشت بنام مهندس بیلی که براستی با خلق آن شخصیت مهندس بیلی ، مجوز به زیر سؤال بردن همه ی دست اندرکاران رژیم پهلوی را داشت و در آن زمان کاری کرد کارستان.
بعد ها شبکه صفر را می ساخت که آن برنامه هاهم ، هر هفته نشان دهنده ی نگاه تیز بین او بود به مسایل و مشگلات جامعه ومردم در آن روزها .
داریوش برای ضبط برنامه به تلویزیون رفت و کار را اجرا کرد ، ولی متاسفانه در بازدید و ممیزی برنامه وارتیه بزرگ سال ، تیغ سانسور همه ی برنامه را به زیر سؤال برد و برنامه در عید آن سال اجازه پخش نگرفت.
همزمان در آن سال ها ، یک کانال تلویزیونی به نام کانال آموزشی در ایران شروع به کار کرد و در بین برنامه ها ترانه های مختلفی از خوانندگان پخش می کرد و داریوش هم برای اولین بار صدایش از آن کانال آموزشی به گوش مردم رسید.
اما هنوز پخش صدایش از آن کانال او را ارضا نمی کرد . او می دانست که برد صدایش بیش از این هاست
چند ماه بعد روزی از تلویزیون با او تماس گرفتند و از او خواستند که به آن جا رفته و با شخصی به نام فرشید رمزی ملاقات کند.
فرشید رمزی از هزار فامیل بود و دست وبال اش برای ساخت برنامه شش و هشت بسیار باز بود و خودش هم آدمی بود که کارش را می دانست ، او تصمیم گرفته بود برنامه ای بسازد به نام شش و هشت و به همین خاطر به دنبال خوانندگان جوانی بود که بتواند برنامه ای نو وتازه در زمینه موسیقی پاپ بسازد ، در آن روز ها دور ، دور بیتل ها بود و جوانان در زمینه ی موزیک حرف اول را می زدند و فرشید رمزی هم که تحصیل کرده اروپا بود با ایده های جدید پا به میدان گذاشت و کاری کرد کارستان که بعد از او چند برنامه سازدیگر هم در زمینه همکاری با جوانان در موزیک پاپ شروع به ساخت برنامه کردند که یکی از معروف ترین آن ها برنامه یا واریته پنجره ها بود ،
هفته ی بعد هم تا حدودی هفته ی سرنوشت بود ،زیرا یکبار دیگر می بایست در حضور چند تن از موزیسین های حرفه ای امتحان صدا می داد و از عجایب کار روزگار ممتحن آن روز صدای داریوش ، کسی نبود به غیر از بابک افشار ، همان بزرگمرد موزیک پاپ ایران ، همان سازنده یکی از زیباترین ملودی های موزیک ایران ، یعنی بمان مادر.
داریوش آن روز از آن امتحان سر فراز بیرون آمد و قرار شد ترانه پیمان شکسته را برای تنظیم به موسیقی دانی که متاسفانه اکنون نام اش را فراموش کرده ام بسپاریم ، تا او پس تنظیم کار ، داریوش را برای اجرا به استودیو دعوت کند.
خبر را به خیاط باشی دادیم و او با خوشحالی به داریوش گفت : بجمبین که می خواهم در همین واریته بزرگ سال مثل یک آس ترا زمین بزنم.
کار تنظیم شد ، داریوش با آن صدای مخملی به راحتی اجرایش کرد و نوار مادر برای ضبط و میکس تصویر وصدا در اختیار خیاطباشی قرار گرفت.
اما بگویم از کارهای خیاط باشی که با طنز نیش دارش به هیچکس در آن روزگاران رحم نمی کرد و برنامه هایش جزو پر بیننده ترین برنامه های تلویزیون بود ، او یک برنامه دائمی داشت بنام مهندس بیلی که براستی با خلق آن شخصیت مهندس بیلی ، مجوز به زیر سؤال بردن همه ی دست اندرکاران رژیم پهلوی را داشت و در آن زمان کاری کرد کارستان.
بعد ها شبکه صفر را می ساخت که آن برنامه هاهم ، هر هفته نشان دهنده ی نگاه تیز بین او بود به مسایل و مشگلات جامعه ومردم در آن روزها .
داریوش برای ضبط برنامه به تلویزیون رفت و کار را اجرا کرد ، ولی متاسفانه در بازدید و ممیزی برنامه وارتیه بزرگ سال ، تیغ سانسور همه ی برنامه را به زیر سؤال برد و برنامه در عید آن سال اجازه پخش نگرفت.
همزمان در آن سال ها ، یک کانال تلویزیونی به نام کانال آموزشی در ایران شروع به کار کرد و در بین برنامه ها ترانه های مختلفی از خوانندگان پخش می کرد و داریوش هم برای اولین بار صدایش از آن کانال آموزشی به گوش مردم رسید.
اما هنوز پخش صدایش از آن کانال او را ارضا نمی کرد . او می دانست که برد صدایش بیش از این هاست
چند ماه بعد روزی از تلویزیون با او تماس گرفتند و از او خواستند که به آن جا رفته و با شخصی به نام فرشید رمزی ملاقات کند.
فرشید رمزی از هزار فامیل بود و دست وبال اش برای ساخت برنامه شش و هشت بسیار باز بود و خودش هم آدمی بود که کارش را می دانست ، او تصمیم گرفته بود برنامه ای بسازد به نام شش و هشت و به همین خاطر به دنبال خوانندگان جوانی بود که بتواند برنامه ای نو وتازه در زمینه موسیقی پاپ بسازد ، در آن روز ها دور ، دور بیتل ها بود و جوانان در زمینه ی موزیک حرف اول را می زدند و فرشید رمزی هم که تحصیل کرده اروپا بود با ایده های جدید پا به میدان گذاشت و کاری کرد کارستان که بعد از او چند برنامه سازدیگر هم در زمینه همکاری با جوانان در موزیک پاپ شروع به ساخت برنامه کردند که یکی از معروف ترین آن ها برنامه یا واریته پنجره ها بود ،
لازم به توضیح است که از آن گروه خوانندگان دربرنامه شش و هشت فقط داریوش بود که خوش درخشید و می توانم بگویم در کل هیچکدام از خوانندگان دیگر آن گروه حتی نتوانستند در فاصله ای دور از او بایستند و خودی نشان دهند.
داریوش در اوایل کار سه ترانه در آن برنامه بطور خاص و یک ترانه ای هم به صورت همخوانی با دیگران از من اجرا کرد.
که عبارت بودند از:
پیمان شکسته
ای غم من
یادمه اون قدیما
و چه خوبه آدم همیشه
اما هنوز به دلیل اینکه من واو و دقیق تر من ، در زمینه ی موزیک و ترانه حرفه ای نشده بودیم یک جای کار می لنگید ، اما در همان روزها بود که ترانه سرا و آهنگسازی به نام« درویش جاویدان» ، ترانه ای را برای خواندن به داریوش پیشنهاد کرد و این همان ترانه ای بود که می بایست داریوش را از زمین بلند کند و بر بال موزیک ایران بنشاند ، نام آن ترانه «به من نگو دوستت دارم» بود.
که پس از پخش از تلویزیون نام داریوش و چهره ی او ، چهره ی آشنای مردم شد.»
داریوش در اوایل کار سه ترانه در آن برنامه بطور خاص و یک ترانه ای هم به صورت همخوانی با دیگران از من اجرا کرد.
که عبارت بودند از:
پیمان شکسته
ای غم من
یادمه اون قدیما
و چه خوبه آدم همیشه
اما هنوز به دلیل اینکه من واو و دقیق تر من ، در زمینه ی موزیک و ترانه حرفه ای نشده بودیم یک جای کار می لنگید ، اما در همان روزها بود که ترانه سرا و آهنگسازی به نام« درویش جاویدان» ، ترانه ای را برای خواندن به داریوش پیشنهاد کرد و این همان ترانه ای بود که می بایست داریوش را از زمین بلند کند و بر بال موزیک ایران بنشاند ، نام آن ترانه «به من نگو دوستت دارم» بود.
که پس از پخش از تلویزیون نام داریوش و چهره ی او ، چهره ی آشنای مردم شد.»
این گونه بود که داریوش با نخستین ترانه ی اختصاصی اش با نام پیمان شکسته با شعری از علی گزرسز در اواخرزمستان 1349 معرفی شد.
داریوش توسط فرشید رمزی وارد برنامه شش و هشت و چشمک می شود و شو واریته را که در روزهای یک شنبه در تابستان 1350 از تلویزیون ملی ایران آغاز شدبا همکاری خوانندگان جوانی چون افشین مقدم ، کیوان ، اونیک ، ماسیس ، نلی ، آلیس و به آهنگسازی پرویز مقصدی اجرا می کند.
از ترانه های اجرا شده توسط داریوش در برنامه شش و هشت می توان به ترانه شیطنت، چه خوبه آدم همیشه ، یاد اون روزهای خوب ، تنگه غروبه ، می ترسم ، اشاره کرد.
هفته نامه اطلاعات هفتگی به مورخه جمعه 2 مهر 1350 با مقاله ای تحت عنوان داریوش خواننده ترانه به من نگو دوست دارم چگونه خواننده شد؟ به معرفی او می پردازد:
«پرویز مقصدی آهنگسازی که ساخته های او را 90 درصد خوانندگان معروف جوان اجرا کرده اند از چندی پیش با همکاری فرشید رمزی یک برنامه واریته برای تلویزیون اجرا می کند که روزهای یک شنبه از تلویزیون ملی پخش می شود . پرویز مقصدی در این برنامه سعی دارد از صداهای تازه و آماتور استفاده کند زیرا هدف تلویزیون از این برنامه واریته ، شکوفا ساختن استعدادهای تازه در ترانه خوانی است. تاکنون اونیک و داریوش در برنامه مزبور خوش درخشیده اند و این روزها پس از ترانه ی« می تونی مشت من و وا بکنی »، ترانه« به من نگو دوست دارم »که با صدای داریوش اجرا شده جز ترانه های روز می باشد .
داریوش خواننده ی این ترانه جوانی بیست و یک ساله و دیپلمه است که کوشش دارد در دانشگاه به تحصیلش ادامه دهد. او برای نخستین بار بوسیله حسن خیاط باشی به تلویزیون راه یافت و ترانه های فکاهی برنامه خیاط باشی را اجرا می کرد . پس از آن چند ترانه دیگر به نام های« قصه رسوایی ، شکسته پیمان ، غروب بی ترانه» را اجرا کرد که هیچ یک گل نکرد اما ترانه «به من نگو دوست دارم» که از ساخته های مقصدی است نام او را بر سر زبان ها انداخت. از خصوصیات داریوش این است که صورتی کوچک دارد و برای آن که صورتش بزرگ جلوه کند موهای سر خود را به فرم بیتل ها بلند کرده تا صورتش در میان موهایش پنهان شود.»
ضمنا در پایان این مقاله ی مجله اطلاعات هفتگی متن ترانه ی به من نگو دوست دارم نیز نگاشته شده است.
همان گونه که مشاهده می کنید داریوش پس از انتشار ترانه هایی چون شکسته پیمان ، قصه رسوایی ( ای غم من) ، یادمه اون قدیما، غروب بی ترانه( می دونم یه روزی دل من می میره) ، ترانه ی به من نگو دوست دارم را در تابستان 1350 با ترانه و ملودی مصطفی جاویدان و تنظیم پرویز مقصدی منتشر می کند.
ترانه ی به من نگو دوست دارم نخستین صفحه ی منتشر شده با صدای داریوش بود . پشت صفحه نیز ترانه ی عشق بی حاصل سروده ی ایرج جنتی عطایی جای گرفت.
هفته نامه اطلاعات هفتگی در اواخر شهریور 1350 و معرفی بهترین ترانه های هفته:
1-عشق تو نمی میرد ( عارف) ، 2- بستر غم ها ( مهستی) ، 3- می تونی مشت من و وا بکنی ( رامش) ، 4- قدیما ( منوچهرسخایی) ، قلوه سنگ ( ناهید) ، ریزه ریزه ( گیتی ) ، عزیز دلم ( ایرج مهدیان) ، نوبر ( یاسین) ، جون من گریه نکن( روانبخش) ، امسال سه ساله ( پروا) ، اول خریدار ( حسن شجاعی ) ، آمنه فکاهی ( برادران طلائی ) ، شاهنامه آخرش خوشه ( ضیا) ، فرشته ها ( عهدیه ) ، به من نگو دوست دارم ( داریوش )
هفته نامه اطلاعات هفتگی در تاریخ 3 دی 1350 عکس دسته جمعی گروه شش و هشت را با مطلب زیر منتشر می کند:
«برنامه شش و هشت که در حال حاضر یکی از پرطرفدارترین برنامه های تلویزیونی است و توسط پرویز مقصدی آهنگساز معروف و فرشید رمزی برای تلویزیون ملی تهیه می شود به آن جهت موفقیت کسب کرده است که مدت آن از نیم ساعت به یک ساعت افزایش یافته و داریوش ، کیوان ، آلیس ، نلی ، اونیک ، ماسیس ، افشین مقدم شرکت دارند.»
در سال 1350 داریوش با پرویز مقصدی همکاری می کند و به اجرای آثار او می پردازد.از شاخص ترین کارهای سال 1350 داریوش می توان به آهنگ تنگه غروبه و لالایی اشاره داشت.
ترانه ی لالایی نخستین ترانه سیاسی اجرا شده توسط داریوش است که با سانسور ساواک روبرو می شود به شکلی که کل ترانه تغییر پیدا می کند و اگر یک بار دیگر به این ترانه گوش کنید متوجه عمق فاجعه می شوید.
شعر ترانه سروده ی مسعود هوشمند است .
ظاهرا در این ترانه تنها یک بیت توسط سانسورچیان بلاتغییر باقی می ماند و آن یک بیت هم این بیت است:
می خواد با فقر و بدبختی بجنگه
می گفت بیهوده مردن خیلی ننگه
در حالی که متن ترانه به شکلی عوض می شود که داستان یک زن فاحشه می شود.
اجراهای داریوش در سال های 49 و 50
1- پیمان شگسته
کلام: علی گزرسز
ملودی: داریوش اقبالی
تنظیم: اصلانی
انتشار: اواخر1349
مطلع: نبسته پیمان گسسته ای تو
ضمنا در پایان این مقاله ی مجله اطلاعات هفتگی متن ترانه ی به من نگو دوست دارم نیز نگاشته شده است.
همان گونه که مشاهده می کنید داریوش پس از انتشار ترانه هایی چون شکسته پیمان ، قصه رسوایی ( ای غم من) ، یادمه اون قدیما، غروب بی ترانه( می دونم یه روزی دل من می میره) ، ترانه ی به من نگو دوست دارم را در تابستان 1350 با ترانه و ملودی مصطفی جاویدان و تنظیم پرویز مقصدی منتشر می کند.
ترانه ی به من نگو دوست دارم نخستین صفحه ی منتشر شده با صدای داریوش بود . پشت صفحه نیز ترانه ی عشق بی حاصل سروده ی ایرج جنتی عطایی جای گرفت.
هفته نامه اطلاعات هفتگی در اواخر شهریور 1350 و معرفی بهترین ترانه های هفته:
1-عشق تو نمی میرد ( عارف) ، 2- بستر غم ها ( مهستی) ، 3- می تونی مشت من و وا بکنی ( رامش) ، 4- قدیما ( منوچهرسخایی) ، قلوه سنگ ( ناهید) ، ریزه ریزه ( گیتی ) ، عزیز دلم ( ایرج مهدیان) ، نوبر ( یاسین) ، جون من گریه نکن( روانبخش) ، امسال سه ساله ( پروا) ، اول خریدار ( حسن شجاعی ) ، آمنه فکاهی ( برادران طلائی ) ، شاهنامه آخرش خوشه ( ضیا) ، فرشته ها ( عهدیه ) ، به من نگو دوست دارم ( داریوش )
هفته نامه اطلاعات هفتگی در تاریخ 3 دی 1350 عکس دسته جمعی گروه شش و هشت را با مطلب زیر منتشر می کند:
«برنامه شش و هشت که در حال حاضر یکی از پرطرفدارترین برنامه های تلویزیونی است و توسط پرویز مقصدی آهنگساز معروف و فرشید رمزی برای تلویزیون ملی تهیه می شود به آن جهت موفقیت کسب کرده است که مدت آن از نیم ساعت به یک ساعت افزایش یافته و داریوش ، کیوان ، آلیس ، نلی ، اونیک ، ماسیس ، افشین مقدم شرکت دارند.»
در سال 1350 داریوش با پرویز مقصدی همکاری می کند و به اجرای آثار او می پردازد.از شاخص ترین کارهای سال 1350 داریوش می توان به آهنگ تنگه غروبه و لالایی اشاره داشت.
ترانه ی لالایی نخستین ترانه سیاسی اجرا شده توسط داریوش است که با سانسور ساواک روبرو می شود به شکلی که کل ترانه تغییر پیدا می کند و اگر یک بار دیگر به این ترانه گوش کنید متوجه عمق فاجعه می شوید.
شعر ترانه سروده ی مسعود هوشمند است .
ظاهرا در این ترانه تنها یک بیت توسط سانسورچیان بلاتغییر باقی می ماند و آن یک بیت هم این بیت است:
می خواد با فقر و بدبختی بجنگه
می گفت بیهوده مردن خیلی ننگه
در حالی که متن ترانه به شکلی عوض می شود که داستان یک زن فاحشه می شود.
اجراهای داریوش در سال های 49 و 50
1- پیمان شگسته
کلام: علی گزرسز
ملودی: داریوش اقبالی
تنظیم: اصلانی
انتشار: اواخر1349
مطلع: نبسته پیمان گسسته ای تو
دل غمینم شکسته ای تو
ز بی وفائی چها بدیدم
ز بی وفائی چها بدیدم
ز عشق رویت چها کشیدم
2-قصه رسوایی
کلام: علی گزرسز
ملودی : داریوش اقبالی
تنظیم : پرویز مقصدی
انتشار : اوایل 1350
مطلع: ای غم من مونس من شب ها درازه
2-قصه رسوایی
کلام: علی گزرسز
ملودی : داریوش اقبالی
تنظیم : پرویز مقصدی
انتشار : اوایل 1350
مطلع: ای غم من مونس من شب ها درازه
سوزم از این غم چه کنم که چاره سازه
گریه ی تو خنده ی تو پر از نیازه
گریه ی تو خنده ی تو پر از نیازه
این دل غم دیده ی من در سوز و سازه
3- یادمه اون قدیما
کلام : علی گزرسز
ملودی : داریوش اقبالی
تنظیم: پرویز مقصدی
انتشار: 1350
مطلع: یادمه اون قدیما شهر ما شهر عشق بود
تو دل آدماش هم هم صفا هم وفا بود
4- غروب بی ترانه
کلام : علی گزرسز
ملودی : داریوش اقبالی
تنظیم : پرویز مقصدی
انتشار : اوایل 1350
مطلع: می دونم یه روزی دل من می میره
3- یادمه اون قدیما
کلام : علی گزرسز
ملودی : داریوش اقبالی
تنظیم: پرویز مقصدی
انتشار: 1350
مطلع: یادمه اون قدیما شهر ما شهر عشق بود
تو دل آدماش هم هم صفا هم وفا بود
4- غروب بی ترانه
کلام : علی گزرسز
ملودی : داریوش اقبالی
تنظیم : پرویز مقصدی
انتشار : اوایل 1350
مطلع: می دونم یه روزی دل من می میره
خورشید عشق ما اون بالاها سایه می گیره
رنگ تاریکی گرفته قصه و افسانه ی من
رنگ تاریکی گرفته قصه و افسانه ی من
رنگ شادی رو ندیده این دل دیوونه ی من
5- شیطنت
کلام: رضا شمسا
ملودی و تنظیم: پرویز مقصدی
انتشار : 1350
اجرای مشترک با کیوان و افشین در برنامه ی شش و هشت
مطلع : شیطنت از چشم سیات می ریزه
5- شیطنت
کلام: رضا شمسا
ملودی و تنظیم: پرویز مقصدی
انتشار : 1350
اجرای مشترک با کیوان و افشین در برنامه ی شش و هشت
مطلع : شیطنت از چشم سیات می ریزه
عشوه از اون قد و بالات می ریزه
6- چه خوب آدم همیشه
کلام : علی گزرسز
ملودی : داریوش اقبالی
تنظیم : پرویز مقصدی
انتشار : 1350
اجرای مشترک با کیوان و افشین در برنامه شش و هشت
مطلع: چه خوبه آدم همیشه یارش کنارش باشه
به هر جا چشم می ندازه دلدارش اون جا باشه
7- به من نگو دوست دارم
کلام و ملودی : مصطفی جاویدان
تنظیم : پرویز مقصدی
انتشار : تابستان 1350
مطلع : حالا که کار تو شده پر از نیرنگ و ریا
حالا که دل تو شده فرسنگا دور از خدا
این ترانه توسط غلامعلی روانبخش نیز در همان سال اجرا شد. ضمنا صفحه ی این ترانه نخستین صفحه ی منتشر شده از داریوش بود.
8- عشق بی حاصل
کلام : ایرج جنتی عطایی
ملودی و تنظیم : پرویز مقصدی
انتشار : 1350
مطلع : در شبی غمگین تر از من قصه ی رفتن سرودی
تا که چشمم را گشودم از کنارم رفته بودی
خالی از لطف نیست که بدانید شرکت ترانه در لس آنجلس در آلبوم ندیم سال 1378 که مجموعه ای از اجرا های گذشته ی داریوش بود سراینده ی این ترانه را به اشتباه کریم محمودی ذکر کرده است .
9- غم عشقت من و داغون می کنه
کلام : مینا اسدی
ملودی و تنظیم : پرویز مقصدی
انتشار : 1350
اجرای مشترک توسط داریوش ، اونیک ، افشین ، کیوان ، نلی
مطلع : یاد اون روزهای خوب یاد اون روزهای شاد دلم و خون می کنه
10- گذشته های دور
کلام : ایرج رزمجو
ملودی و تنظیم : پرویز مقصدی
انتشار : 1350 کمپانی آهنگ روز
مطلع : یادمه بچه بودیم تو گذشته های دور
6- چه خوب آدم همیشه
کلام : علی گزرسز
ملودی : داریوش اقبالی
تنظیم : پرویز مقصدی
انتشار : 1350
اجرای مشترک با کیوان و افشین در برنامه شش و هشت
مطلع: چه خوبه آدم همیشه یارش کنارش باشه
به هر جا چشم می ندازه دلدارش اون جا باشه
7- به من نگو دوست دارم
کلام و ملودی : مصطفی جاویدان
تنظیم : پرویز مقصدی
انتشار : تابستان 1350
مطلع : حالا که کار تو شده پر از نیرنگ و ریا
حالا که دل تو شده فرسنگا دور از خدا
این ترانه توسط غلامعلی روانبخش نیز در همان سال اجرا شد. ضمنا صفحه ی این ترانه نخستین صفحه ی منتشر شده از داریوش بود.
8- عشق بی حاصل
کلام : ایرج جنتی عطایی
ملودی و تنظیم : پرویز مقصدی
انتشار : 1350
مطلع : در شبی غمگین تر از من قصه ی رفتن سرودی
تا که چشمم را گشودم از کنارم رفته بودی
خالی از لطف نیست که بدانید شرکت ترانه در لس آنجلس در آلبوم ندیم سال 1378 که مجموعه ای از اجرا های گذشته ی داریوش بود سراینده ی این ترانه را به اشتباه کریم محمودی ذکر کرده است .
9- غم عشقت من و داغون می کنه
کلام : مینا اسدی
ملودی و تنظیم : پرویز مقصدی
انتشار : 1350
اجرای مشترک توسط داریوش ، اونیک ، افشین ، کیوان ، نلی
مطلع : یاد اون روزهای خوب یاد اون روزهای شاد دلم و خون می کنه
10- گذشته های دور
کلام : ایرج رزمجو
ملودی و تنظیم : پرویز مقصدی
انتشار : 1350 کمپانی آهنگ روز
مطلع : یادمه بچه بودیم تو گذشته های دور
اون زمان که قلب ما پر بود از شادی و شور
روزی که تو رو دیدم موهاتو بافته بودی
روزی که تو رو دیدم موهاتو بافته بودی
با گل سفید یاس گلوبند ساخته بودی
11- مهمان ناخوانده
کلام و ملودی : اونیک
تنظیم: پرویز مقصدی
انتشار : 1350 کمپانی آهنگ روز
مطلع : غم اومده خونه ی من ، انگشت و بر در می زنه
مهمون ناخونده ی من ، هر شب به من سر می زنه
12- چه می شه گفت به این دل دیوونه
کلام : ایرج رزمجو
ملودی: پرویز مقصدی
تنظیم : سیمون
انتشار : 1350 کمپانی المپیک
مطلع : وای که چقد این دل عاشق بلاس
11- مهمان ناخوانده
کلام و ملودی : اونیک
تنظیم: پرویز مقصدی
انتشار : 1350 کمپانی آهنگ روز
مطلع : غم اومده خونه ی من ، انگشت و بر در می زنه
مهمون ناخونده ی من ، هر شب به من سر می زنه
12- چه می شه گفت به این دل دیوونه
کلام : ایرج رزمجو
ملودی: پرویز مقصدی
تنظیم : سیمون
انتشار : 1350 کمپانی المپیک
مطلع : وای که چقد این دل عاشق بلاس
میون دل با من همیشه دعواس
به دل می گم غم و تو خونه ت راه نده
به دل می گم غم و تو خونه ت راه نده
می گه جونم مهمون حبیب خداس
13- لالایی
کلام : مسعود هوشمند
ملودی و تنظیم : پرویز مقصدی
انتشار : 1350 کمپانی المپیک
مطلع : لا لا می گم برات خوابت نمیاد
13- لالایی
کلام : مسعود هوشمند
ملودی و تنظیم : پرویز مقصدی
انتشار : 1350 کمپانی المپیک
مطلع : لا لا می گم برات خوابت نمیاد
بزرگت می کنم یادت نمیاد
لالا کن بوته ی خوش رنگ پنبه
لالا کن بوته ی خوش رنگ پنبه
که با ما دست این دنیا به جنگه
توضیح :
توضیح :
داریوش ارجمند بازیگر سرشناس سینما در خاطره ای در هفته نامه چلچراغ در باب این ترانه این گونه می گوید:
در سلف سرویس دانشکده نشسته بودیم و آهنگی با صدای داریوش شروع به خواندن کرد: لالا می گم برات...
دکتر علی شریعتی نیز که در آنجا نشسته بود به شوخی گفت : « جوری که تو لالایی می گی خب معلومه کسی خوابش نمی بره »
14- تنگه غروبه
کلام : کریم محمودی
ملودی و تنظیم : پرویز مقصدی
اجرای مشترک توسط داریوش و کیوان و ماسیس
انتشار : 1350 کمپانی هارمونی آپولون
مطلع : تنگه غروبه خورشید اسیره
در سلف سرویس دانشکده نشسته بودیم و آهنگی با صدای داریوش شروع به خواندن کرد: لالا می گم برات...
دکتر علی شریعتی نیز که در آنجا نشسته بود به شوخی گفت : « جوری که تو لالایی می گی خب معلومه کسی خوابش نمی بره »
14- تنگه غروبه
کلام : کریم محمودی
ملودی و تنظیم : پرویز مقصدی
اجرای مشترک توسط داریوش و کیوان و ماسیس
انتشار : 1350 کمپانی هارمونی آپولون
مطلع : تنگه غروبه خورشید اسیره
می ترسم امشب خوابم نگیره
سیاهی شب چشماشو وا کرد
سیاهی شب چشماشو وا کرد
ستاره ی من تو رو صدا کرد
چهارده اجرا توسط داریوش حاصل فعالیت او در سال نخست بود. همکاری مستمر با پرویز مقصدی ، حضور در برنامه ی تلویزیونی واریته چشمک و شش و هشت کارنامه داریوش را در سال 1350تشکیل می دهد.
از بین ترانه های اجرا شده در سال 1350 ، ترانه ی تنگه غروبه سروده کریم محمودی به اعتقاد من بهترین کلام را داشت.
چهارده اجرا توسط داریوش حاصل فعالیت او در سال نخست بود. همکاری مستمر با پرویز مقصدی ، حضور در برنامه ی تلویزیونی واریته چشمک و شش و هشت کارنامه داریوش را در سال 1350تشکیل می دهد.
از بین ترانه های اجرا شده در سال 1350 ، ترانه ی تنگه غروبه سروده کریم محمودی به اعتقاد من بهترین کلام را داشت.
جالب است که داریوش در سالهای غربت نشینی نیز در بیشتر برنامه هایش از اجراهای سال 50 ، عمدتا ترانه ی تنگه غروبه را بازخوانی می کند.
داریوش در مصاحبه ای با شاهرخ گلستان در سال 1380 اشاره داشت که اجراهای سال نخست او متاثر از اجراهای عماد رام و کورس سرهنگ زاده بوده است.
ادامه دارد...
داریوش در مصاحبه ای با شاهرخ گلستان در سال 1380 اشاره داشت که اجراهای سال نخست او متاثر از اجراهای عماد رام و کورس سرهنگ زاده بوده است.
ادامه دارد...
نویسنده
حمید
شنبه 15 خرداد 1389
سلام دوست عزیز!
پاسخحذفمنتظر باقی قسمتها میمانم. شاد زی
حميد عزيز
پاسخحذفوقتي كسي مانند تو اين گونه موشكافانه سراغ تاريخ موسيقي پاپ ايران مي رود و وقت مي گذارد و تلاش مي كند بسيار اميدوار مي شويم به حفظ آن چه داشته و داريم. اين بار هم مثل هميشه تلاشت را ارج مي نهم و اميدوارم در اين راه برقرار باشي.
درود حمیدعزیز
پاسخحذففکرمیکنم داریوش آنقدر شهرت ومحبوبیت دارد که لازم نباشد برای بزرگ کردنش دیگران را کوچک کرد .
اینکه " داریوش ، فرهاد هم نیست که پس از انقلاب در برابر جنایات حکوت گران اسلامی سکوت کرد."
بسیار احساسی و سطحی است انگار هر که در خانه ماندن را به هردلیل ترجیح داده بایدبااین چوب نواخته شود.
مطلب دیگر سهم داریوش در خواندن ترانه های معترض است .ارزش سایت شما به تحلیلی وتحقیقی بودن مطالب آن است.آیا به خودجرات داده ابد به این مطلب هم بپردازید؟درمورد داریوش بسیار گفته شده باید بیشتر به ناگفته ها پرداخت .
به نظر من تنهاخواننده ای که آگاهانه در این حیطه کارکرد ،فریدون فروغی بود وبس .
بقیه که شامل رامش ،سیمین غانم،ستار،ابی وگوگوش هم می شود همه به اعتبار آهنگساز وغالبا ترانه سرا بوده که دربست به حساب خواننده واریز شده است.
راستی تشکر یادم رفت!به انتظار بخش دوم میمانم .
کاوه عزیز
پاسخحذفواقعیت را که نمی شود کتمان کرد. آیا پس از انقلاب به جز داریوش به شکل متداوم و پیوسته و البته در چند کار ابی ، ستار و.. کس دیگری را سراغ دارید که رودرروی حاکمان جمهوری اسلامی بایستدو بازگو کننده ی جنایات یک رژیم ایدئولوژیک باشد؟
بله باز هم تکرار می کنم که داریوش ، فرهاد نبوده و نیست.
نمی خواهم فرهاد را تحقیر کنم ولیکن پیشتر هم گفته ام کسی چون اسفندیار منفردزاده که پیش از انقلاب آنگونه رفتار کرد پس از انقلاب برای هم وطنانش چه کرد؟ فرهاد که دیگر جای خود دارد؟
نمی دانم برنامه ی جمشید جم را که جمعه ها از رادیو ایران پخش می شود گوش می کنید یا نه؟
ایشان در خاطره ای از فرهاد اینگونه نقل کردند:
یک روز در مجلسی بودیم پس از انقلاب آقای فرهاد هم بود. زمانی که اخبار شبکه یک شروع شد آقای فرهاد فرمودند برویم اخبار را گوش کنیم ببینیم این مرد بزرگ ( آقای خمینی) چه می فرمایند.
البته هیچ ایرادی به موضع و جهانبینی فرهاد نمی توان گرفت . ایشان به نظام جمهوری اسلامی و آقای خمینی باورمند بودند.
من هم همین را گفته ام.
می گویم پس از انقلاب این داریوش بوده که با آثارش نظام روی کار را به چالش کشیده.
پس تکلیف این جمله روشن است و احساسی و سطحی هم نیست . یک واقیت ملموس تاریخی است.
2- آیا منظورتان از تحلیل سهم داریوش در ترانه معترض این است که ایشان فقط اجرا کننده بوده و سهم اندکی دارد؟
3- گفته اید تنها خواننده ای که در این راه آگاهانه رفته فروغی بوده.
این نظر شماست و البته به نظر می رسد که از طرفداران ایشان باشید. می توانید به من بگویید سهم فریدون فروغی در پس از انقلاب در ترانه معترض چه میزان بوده؟
آقا حمید دستت درد نکنه
پاسخحذفمدتی هست عکسهای نیمکت خاطرات رونمیگزاری؟
جواب من رو بدید ممنون میشم
سلام حمید عزیز
پاسخحذفممنون از همه زحماتت مثل همیشه عالی و ناب و جامع بدون هیچ کم و کاستی
خودت می دونی خیلی وقت بود که منتظره این پستت بودم واقعا حرف نداشت دست درد نکنه
بی صبرانه منتظر ادامه هستم
دوستار تو
بابک
امیر مسعود عزیز
پاسخحذفآره کاملا حق داری . حتما پس از اتمام رسیدن پروژه داریوش ، مجددا این بخش را راه اندازی خواهم کرد.
بابک عزیز
ممنون از محبتت ، همه باید بدونند که بسیاری از اسنادی که در قسمت های آینده منتشر خواهد شد توسط شما در اختیار من قرار گرفته و در زمان انتشار آن حتما از شما یاد خواهم کرد.
درود حمیدعزیز
پاسخحذف1-اگر داریوش در ایران آن ترانه ها را اجرا میکرد ویا فرهاد درخارج بود و سکوت اختیارمی نمود فرمایش شما صدق می کرد . من میگویم قیاس مع الفارق نکنیم .
2-منفردزاده در فیلم وتئاتر تبعید بسیارفعال و اثرگذار بوده وهست .همینطور درعرصه آزادیخواهی ومبارزه با سرکوب و خفقان .بعنوان شاهد ، مراسم خاکسپاری فرهاد را یادآوری می کنم ومنفردزاده با
پلاکارد بزرگ "زندانهای سیاسی تعطیل باید گردند".
قیاس بفرمائید با روخوانی متنهای خنثی و بی خاصیت ولفاظانه توسط داریوش و ابی در آن مراسم .
3-مطلب اساسی و مهم "سهم خواننده" در ترانه های اعتراضی است .
درخصوص فرهاد ،منفردزاده و شهیارقنبری فاش گفته اند که "فرهاد نمی دانست آنچه را که می خواند"
بعدها باما دعوا داشت که چرا به من نمی گفتید !
در خصوص داریوش هم معتقدم که اینگونه است . اینکه داریوش چهره شاخص ترانه های سیاسی و اعتراضی شد بیشتر نقش تقدیر وشانس بود تا وجود خود داریوش !
بابک بیات گفته است که ایرج دوست می داشت ترانه "جنگل" را فرهاد اجرا کند بعد به سراغ فریدون رفتیم ودست آخر داریوش ! یا ترانه "خونه" که ابتدا با صدای ابی ضبط شده !
اگر داریوش فردی ازادیخواه و آگاه ومبارز بود نمی باید گرینه اول اجرا می بود ؟
بگذریم از طنز شهیار قنبری درباب 6ماه تمرین دادن خواننده تا توانست ترانه را (بوی گندم)اجرا کند !
یا از گلایه های اردلان سرفراز در کتاب "سال صفر" که چگونه خواننده به تشخص سیاسی و اجتماعی رسیده است .
وبگذریم از قصه های که درباب ترانه هایی مثل "زندونی" "خار"و"نفرین نامه " ساخته شده ویا
داستان پردازی که نشریات اول انقلاب در باب مبارزاتش با "اشرف پهلوی " کرده اند که جامعه تشنه افشاگری را بسیار خوش می آمده.وسوژه "اشرف"بسیار داغ بوده وبسیارانی را به جنگش فرستاده اند از جمله داریوش!
در سالهای 57 و58 که اوج مبارزه و هیجانات ضد استبدادی است داریوش کاری ارائه کرده است ؟
اولین ترانه های سیاسی داریوش در کاستی به نام "داریوش از وطن می گوید" به تاریخ دیماه 59 است !
که آن را هم به گفته خودش در لندن ضبط شده وبه تهران ارسال کرده است .
قیاس بفرمائید با فریدون فروغی که در این ایام بی پروا و برروی متنهایی که به شدت هم صراحت داشتند آهنگ می گذاشت و اجرا میکرد .
قصدم تخطئه و تخفیف داریوش نیست ولی مسئله روشن کردن حقایق است که وظیفه یک کار تحلیلی و تحقیقی است .
باز هم تشکر می کنم .
حمید عزیز!
پاسخحذفتلاش تو و علاقهات نسبت به ترانه ستودنیست. چشمانتظار بخشهای بعدی میمانم.
در ابتدای نوشتارت اینگونه آوردهای:
"موسیقی معترض ایران از سال 1349 و با صدای فرهاد مهراد اعلام موجودیت کرد."
پرسش این است که به زعم تو آیا "مرغ سحر" در زمرهی موسیقیهای معترض ایران قرار نمیگیرد؟
کاوه عزیز
پاسخحذفدر یک نگاه کلی و اجمالی به نوشته تان ،می توان پی به یکسویه بودن و غیرمنصفانه بودن آن برد.
1- در باب اسفندیار منفرد زاد:
فرموده اید ایشان در حوزه فیلم و تئاتر و..بسیار فعال بوده اند.
دوست عزیز مگر ما داریم پیرامون رضا علامه زاده یا مسعود کیمیایی صحبت می کنیم که چه فیلمی ساخته است؟
اسفندیار منفردزاده به عنوان یک آهنگساز معترض در پیش از انقلاب به جامعه هنری معرفی شده و طبیعتا جامعه از او انتظار می داشت در روزگاری که در سال 1982 در لس آنجلس برای خانم هایده نوازندگی می کرد یا با خانم فتانه همکاری داشتند حداقل یک ملودی هم برای آنانی می ساخت که در بازی سیاه سیاسی غرق شده بودند و اعدام و قطع دست و پا و سنگسار تنها نصیبشان از چهره ی ماه گونه ی آنها بود.
در این که ایشان در مراسم مرگ فرهاد آن پلاکارد را به دست گرفته اند پس نقش پررنگی داشته اند نیز شما را به عکس العمل حضار موجود در آن مراسم وا می گذارم .
2-در باب سهم خواننده در ترانه
آنچه از فحوای کلام تان بر می آید این است که سهم داریوش و فرهاد از ترانه های معترض سهم اندکی است و این فریدون فروغی بوده که می دانسته چه می خوانده و آن دو سهم ناچیزی دارند؟
نخست این که آیا شما معیار سنجشی برای اندازه گیری سهم خواننده در قیاس با ترانه سرا و آهنگساز می شناسید که این سهم را برای داریوش کم و به پای شانس و اقبال می گذارید ولیکن سهم فریدون فروغی را پراثر و طبیعتا سهم ترانه سرایان او چون مسعود امینی و فرهنگ قاسمی و..را کم می دانید؟
یعنی بر فرض مثال اگر ترانه «خونه» و یا جنگل با صدای داریوش منتشر نمی شد و مثلا با صدای فریدون فروغی به بازار آمده بود این به این معناست که دیگر داریوش انسان آزادیخواهی نبوده و نیست ؟
مگر با یک اجرا و دو اجرا می توان پی به آزادیخواه بودن یا نبودن یک انسان برد؟
ترانه ی خونه با سه صدای مختلف در زمستان 1352 ضبط می شود و لیکن آهنگساز و ترانه سرا تشخیص می دهند این اجرا با صدای داریوش منتشر شود . چرا؟
شاید به این دلیل که تصور می کردند این صدا با آن فرم و حجم ارتباط بهتر و بیشتری با کلام و ملودی دارد.
چه ارتباطی به آزادی خواه بودن و یا آگاه بودن خواننده ی آن دارد؟
من اصلا به این باور شما که داریوش صرفا خواننده و اجرا کننده بوده و دیگران تفکر پشت ماجرا بوده اند اعتقادی ندارم ، همان طوری که معتقدم در فصل ترانه ی نوین و معترض همکاران داریوش چون ایرج جنتی عطایی ، شهیار قنبری و بابک بیات و دیگران سهم بسیار زیادی در تشخص اجتماعی و سیاسی او داشته اند اما در این که از بین ترانه سرا و خواننده و آهنگساز کدامیک سهم بیشتری داشته و دارند من هیچ گونه معیار سنجشی در این رابطه نمی شناسم و سهم هر سه را نزدیک به هم می دانم.
در ثانی مگر داریوش همیشه آثار سه ترانه سرای نوین را خوانده که بگوییم سهم اندکی داشته و دارد؟
بمان مادر و کهن دیارا از نادر نادرپور ، خاک خوب من از عباس مرادی ، خاموش نمی میرید از مولانا ، دوباره می سازمت وطن از سیمین بهبهانی ، حرکت از محمد علی اصفهانی ، شطرنج از روزبه بمانی ، بچه های ایران از هادی خرسندی و بسیاری دیگر از کارهای داریوش در پس از انقلاب نشانگر گزینش کلام توسط شخص ایشان بوده و هست و این با باور شما پیرامون داریوش کاملا متعارض است؟
علی گزرسز تعریف می کرد که برای هزینه استودیو ورسای در پاریس برای ضبط آهنگ دوباره می سازمت وطن داریوش چه مبلغ کلانی از جیب پرداخت کرده بود چرا که حدود پنجاه نوازنده ی ارکستر سمفونیک پاریس باید به شکل زنده و لایو کار را ضبط می کردند. این را پای چه می گذارید؟
گفته اید در سال های 57 و 58 که اوج هیجانات سیاسی بوده آیا داریوش کاری ارائه کرده است ؟ پس باید منتظر خوانش تمام قسمت های این سلسله نوشته باشید.
ضمنا آیا شما مدرکی در دست دارید که آلبوم داریوش از وطن می گوید در دی 1359 منتشر گردیده؟ اگر داشته باشید که فراوان به من کمک کرده اید.
احسان عزیز
پاسخحذفدر باب اعلام موجودیت موسیقی معترض در سال 1349 منظورم در حیطه ی موسیقی پاپ بوده و نه سنتی .
آقاحمید سلام دستت درد نکنه که از داریوش مطلب گذاشتی
پاسخحذفآقا حمید من از شما درباره ی یکی از ترانه های داریوش سوالی داشتم
داریوش تو یکی از ترانه هاش میخونه که
(جالا تو دشت بی صداقصه ی ما شعر و غزل قصه ی مرگ عاطفه خوابهای خوب بغل بغل)
آقا حمیداسم این آهنگ چی هست؟
سلام حمید جان
پاسخحذفمن کاری نکردم بیشتر از این شرمندم نکن
هر چی بوده وظیفه بوده استاد
امید عزیز این ترانه سقوط نام داره.
پاسخحذفترانه سرا شهیار قنبری و ملودی و تنظیم از : منوچهر چشم آذر هست که در زمستان 1356 در آلبومی تحت نام گلایه ها منتشر شد.
mohem nist ki dar koja wa che zamani eterazi karde, mohem inke ke aslan eteraz karde bashan, farhad , darioush wa frydone frogi hamashon faal bodan, man ama az sedaye darioush bishtar lezat mibaram wa hamintor az text hash!
پاسخحذفدرود حمید عزیز
پاسخحذف1-منفردزاده با قیصر ساخت موسیقی متن رادرسینمای ایران باب کرد . مسئول بخش فیلمسازی کانون پرورش فکری کودکان ، تهیه کننده فیلم معروف سفر سنگ و.......
کارنامه اش دربخش ترانه را به خود شما واگذار می کنم .پیش از انقلاب جزو پرونده گلسرخی به زندان رفت
درتبعید جزو بدنه چپ اپوزسیون فعالیت داشته و دارد.
شمه ای از دلایل کم کاری اش در بخش ترانه را در uncut عنوان کرد که شمارا به آنجا ارجاع میدهم .
شاید جالب باشد بدانید یکی از ترانه های تبعید ایشان کاری است با کلام اردلان سرفرازوصدای رامش با نام "سنگسار" !
2-به بحث اصلی بپردازیم .حرف من این است که برای بررسی "سهم خواننده" باید انها را در یک ظرف زمانی مورد بحث قرار داد . در خصوص معیار، ما فقط شواهد را داریم وبر اساس آنها نتیجه گیری میکنیم . این کاری است که خود شما به دقت و زیبایی انجام داده اید .مثلا در خصوص ترانه نوین ، سیر زمانی ترانه های ایرج جنتی و شهیار قنبری را مستند براساس نشریات آن دوران بررسی کردید خاطرتان هست ؟
وقتی در خصوص ترانه "جنگل" بابک بیات می گوید : ایرج سیاسی بود ولی من هیچگاه سیاسی نبودم آیا میشود برای بار تعهد و اعتراض این اثر ، کس دیگری را غیر از شاعر سهم داد ؟
با کمال احترام اینکه می فرمائید " سهم هر سه را نزدیک به هم می دانم." را به هیچ عنوان نمی توانم قبول کنم.
3-من در خصوص سالهای میانسالی داریوش چیزی نگفتم .شک نیست که داریوش این سرمایه هنری را به خوبی حفظ کرده ودر نبود نشریا ت هنری و روشنفکری ودر هاله ای از شایعات و حکایات به خصوص برای نسلهای دوم وسوم چهره ای فوق اسطوره ای یافته که به خوبی از آن آگاه است وتا حد امکان سعی میکند که مخدوش نشود .
شاهد من"برنامه روز هفتم" در نیمه اول دهه هفتادشمسی است که در اوج بود وبا مخاطبی بینظیر داشت بارها خواستند با داریوش در خصوص ترانه های سیاسی ومبارزه با رژیم پهلوی مصاحبه کنند ولی هربار طفره رفت وبه بعد موکول کرد .
یا در برنامه رادیویی میزگرد VOA که به زمان خود منحصربفرد بود هربار که تلفنی در این خصوص ازاو پرسیدند با اکراه هرچه تمام چیزی می گفت ورد می شد .
4-به احترام فعالیتهای اجتماعی وسیاسی داریوش از جا بر میخیزم واحترام میکنیم . اما اینجا اگر میخواهی اسطوره سازی کنی بگو تا من لال شوم .ولی داریوش هم انسانی است با قوت ها وضعف های همه انسانها .
5-من به اشتباه تاریخ آن آلبوم را 1359گفتم که دیماه 58 صحیح است وعذر خواهی میکنم .فتوکپی کاور آن آلبوم را داشتم که متاسفانه هرچه گشتم پیدا نکردم
کاوه عزیز
پاسخحذف1- در باب اسفندیار منفردزاده هم چنان پرونده انتقادات من بابت عدم حضور جدی ایشان در حوزه ی موسیقی متعهد و اجتماعی باز اسست. توجیهات ایشان در برنامه ی آنکات نیز از منظر من عذر بدتر از گناه است.از آنجا که در وب پیشین در یک مجادله کامنتی با احسان عزیز در این باره صحبت کرده ام لذا اینجا برای عدم تکرار گفته هایم صرف نظر می کنم.
2-در رابطه با سهم خواننده نیز فرموده اید بر مبنای شواهد نتیجه گیری می کنید.
می توانید بفرمایید که بر اساس کدام شواهد شما به چنین نتیجه ای رسیدید که سهم فریدون فروغی در پس از انقلاب از سهم داریوش بیشتر بوده است؟
یعنی فریدون فروغی که فقط در دو سال اول انقلاب فعالیت هنری داشت (یعنی در دورانی که حتی مسعود رجوی نیز روزنامه مجاهدش را در می آورد و احسان طبری در تلویزیون جمهوری اسلامی با دکتر سروش مناظره می کرد ) آیا این فعالیت از منظر شما چشمگیر تر از فعالیت داریوش در طی سی سال پس از انقلاب بوده است؟
فرهاد یا فریدون فروغی به هر دلیل موجه یا غیر موجه پس از انقلاب به نوعی سکوت کردند. به هر دلیل ممکن که شما بهتر می دانید.
اما داریوش سکوت نکرد.در برابر جنایات روی داده آواز اعتراض سر داد. این بخشی از حقیقت تاریخی روی داده است که من محقق نمی توانم از آن به سادگی چشم بپوشم.
3- مثال های شما در رابطه با برنامه های روز هفتم و میزگردی با شما نیز برای من قابل قبول نیست .
من تقریبا از سال 74 شنونده هر دو برنامه بوده ام. از نخستین برنامه ی میزگردی با شما که اردلان سرفراز میهمان احمد بهارلو بود تا برنامه روز هفتم که از حدود سال های 73 ، 74 از رادیو بی بی سی پخش می شد و بهزاد بلور و شادی مجریان و تهیه کنندگان آن بودند.
در برنامه میزگردی با شما زمستان 1376 دقیقا به خاطر دارم که داریوش در رابطه با دوران زندان قبل از انقلابش صحبت کرد. که من قبل از انقلاب هم به زندان افتاده بودم . البته طبیعتا در یک مصاحبه، مصاحبه شونده به پرسش های مصاحبه کننده پاسخ می دهد و وقتی مصاحبه گر پرسشی در این باره مطرح نمی کند طبیعی است که مصاحبه شونده نیز پاسخ باب میل شما را نمی دهد.
4- دوست عزیز
از من دیگر گذشته که کسی را اسطوره و امپراطور و سلطان ببینم.
اما در حوزه تاریخ نگاری هنری وظیفه خود می دانم آنچه را که روی داده روایت کنم.
آقا حمید سلام خسته نباشید
پاسخحذفآقا حمید به نظر من داریوش دردنیای موزیک حکم بهروز وثوقی در سینما رو داره
همینطور که بهروز وثوقی درعالم سینما ماندگار شده و فردی نمیتونه با بهروز برابری کنه به نظرمن خواننده ای نیست که به پای داریوش برسه
سلام باتشکر از مدیریت وبلاگ منتظر باقی قسمتها هستیم و برای همه طرفداران داریوش از جمله من جالب است که تاریخ انتشار واجرای این ترانه ها را بدانیم...ببخشید که وارد بحث میشوم ولی مثل اینکه آقای کاوه میخواهنداثبات کنند که 40سال فعالیت داریوش در زمینه اجرای شعر هایی که از درد مردم می خوانده شانسیست که این مساله کاملا معلوم است دیدیست سطحی و کاملا خنده دار، چون چهل سال که نمیشود کاری را که به آن اعتقاد نداری به صورت شانسی انجام دهی .یا شاید هم می خواهند بگویند که ورود داریوش به عرصه ترانه های اجتماعی و سیاسی از آغاز شانسی بوده!!که باید خدمت ایشان عرض کنم که این حرف هم آنطور که شواهد نشان میدهد باطل است چون داریوش در سن 21 یا 22 سالگی خود ملودی بر روی ترانه شاملو گذاشته(شاملو که به او پیشنهاد نداده بود که بیا ترانه من را بخوان ترانه را از کتابش انتخاب کرده بود ) و ترانه پریا را اجرا کرده که در آن زمان گفتن از شاملو خطر بود چه برسد ترانه ای از او را فریاد کنی... در آن دوران خود او بر روی ترانه فاجعه ایرج جنتی آهنگ گذاشته حتمی اینها هم شانسیست یا آن موقع که ترانه رهایی مسعود امینی را می خوانده .. حتمی از نظر کاوه عزیز به صورت نادانسته و یا شانسی این ترانه به اورسیده من فکر نمی کنم اصلا کسی جرات دکلمه ترانه رهایی را چه آن موقع چه همین الان داشته باشذاینها و صدها مثال دیگر آیا شانسیست ؟ .... کاوه عزیز در واقع اصل مطلب این است تنها کسی که در زمینه موسیقی اعتراض به صورت مستمر در طول چهل سال صدای اعتراض موسیقی ایران بوده داریوش است آیا این حقیقت ندارد ؟ اگر کسی دیگر میشناسید به ما معرفی کنید ما هم خوشحال میشویم... داریوش واقعا غنیمتی برای موسیقی ایران بوده و هست
پاسخحذفحمید عزیز!
پاسخحذفاگر منظور شما در حیطهی موسیقی پاپ است -که البته قابل حدس است- بهتر نیست آن جمله تصحیح شود؟ به هر صورت در تحقیقات، این مسائل، مسائل حائز اهمیتی هستند.
با سپاس فراوان.
درود
پاسخحذف1- آن کامنتها را که اشاره فرمودید پیدا نکردم اگر آدرس دقیق بدهید ممنون میشوم .
2- من کی چنین نتیجه گرفتم که "سهم فریدون فروغی در پس از انقلاب از سهم داریوش بیشتر بوده است" !! که به تفسیرش هم پرداخته اید ؟؟!!
عرض کردم برای بررسی درست "سهم خواننده" ، نباید قیاس مع الفارق کرد وباید آنها را در یک ظرف زمانی درنظر گرفت .خودم هم در حد بضاعت و منابعی که در دسترس داشتم همین کار را کردم .
باز هم میگویم آنچه که داریوش را در این مسیر قرار داد نه شور و شعور و آگاهی که صرفا بختیاری و تقدیر بود .
داریوش با درک جایگاه بدست آمده (شما را به پانوشت ترانه "مصلوب" در کتاب "سال صفر"
اردلان سرفراز ارجاع می دهم ) در خارج از کشور به خوبی این مسیر را ادامه داد .ودر میانسالی
خود مستقلا به این امر پرداخت .که بسیارهم ارزشمند و قابل احترام است .
3-درسالهای دهه 50 ترانه هایی که فضایی پوچ انگارانه غمگین و گریه الود داشتند بسیار مورد پسند واستقبال قرار می گرفتند که دست اندرکاران ترانه را به ساخت و پرداخت چنین کارهایی بسیار تشویق میکرد .
حال سئوال این است که داریوش با درک ایهام واشاره های شاملو "پریا " را گزیده خوانی کرد یا فضای "زار و زار گریه میکردن پریا /مثل ابرای بهار گریه میکردن پریا" ؟
پاسخ من دومی است . وشاهد کلام دیگری است که برروی همین کار قرار گرفته
که "زندگی یه بازیه/کی ازعمرش راضیه"ونتیجه اینکه "دلی که دلدارنداره/بازندگی کارنداره"
تنگ شدن عرصه برشاملو وممنوع شدنش ومهاجرتش به لندن مربوط به چند سال بعد است .همینطور اجرای" رهایی" مربوط به چندسال بعد وچهره شدن داریوش در این خصوص است .
3- فراز عزیز " تنها کسی که در زمینه موسیقی اعتراض به صورت مستمر در طول چهل سال صدای اعتراض موسیقی ایران بوده داریوش است" ومن هم کس دیگری را نمی شناسم .
ولی حرف من چیز دیگری است .من این سایت را غنیمتی میدانم ومجالی برای مطرح کردن برخی واقعیتها که شاید شیفتگان و "فن ها " را خوش نیاید .لطفا کامنتها را با دقت بخوانید .
کاوه عزیز
پاسخحذف1- برای خواندن آن کامنت ها به مقاله ی مورخ 14 بهمن 1386 من مراجعه کنید.
2- می فرمایید:"آنچه که داریوش را در این مسیر قرار داد نه شور و شعور و آگاهی که صرفا تقدیر بود"
و در جایی دیگر تایید می کنید که:
"تنها کسی که در زمینه موسیقی اعتراض به صورت مستمر در طول چهل سال صدای اعتراض موسیقی ایران بوده داریوش است" ومن هم کس دیگری را نمی شناسم .
دوست عزیز چگونه ممکن است یک آرتیست چهل سال تنها بر پایه ی تقدیر در صف اول پیشگامی هنر معترض باقی بماند و شعور و آگاهی در میان نباشد؟
این نگاه به داریوش از منظر من نگاهی بدبینانه و متاسفانه مغرضانه است .
البته داریوش نیز به مانند بسیارانی از هنرمندان همدوره ی خود دارای نقاط ضعفی بوده و هست.
اما در این که بگوییم تنها دست تقدیر و زمانه ایشان را بدین جا رسانیده نه من باور ندارم.
3- در رابطه با اردلان سرفراز و پی نوشت های او در کتاب سال صفر نخست این که تنها ناراحتی اردلان از داریوش عدم انتشار ترانه ی سال صفر بوده و این عصبانیت در این کتاب موج می زند.
و دیگر این که بسیاری از پی نوشت های این کتاب توسط افشین سرفراز برادر اردلان سرفراز در داخل کشور نوشته شده که اردلان نیز در مصاحبه با من تایید کرد.
4- فضای پوچ انگارانه ی موجود در دهه 50 تنها مختص به ترانه نبوده که شعر ، سینما ، آهنگ سازی ، نیز در این فضا شریک بوده اند. طبیعتا بررسی و واکاوی در این فضا نیاز به یک بحث جامعه شناختی و حتی روانشناسانه دارد.
اما در این که داریوش صرفا ترانه ی پریا را بابت آن یک بیت انتخاب کرده نیاز به نشان دادن منبع یا مدرک مستدلی است.
من می گویم داریوش ترانه پریا را اصلا بابت همان یک بیت معروف اجرا شده انتخاب کرده :
از افق جرینگ جرینگ صدای زنجیر میومد
از عقب از توی برج ناله ی شب گیر می اومد
شما چگونه می توانید آن را رد کنید؟
در واقع نمی توان با توجه به تصورات و باورهای شخصی رای به گناهکاری کسی داد.
ماجرای ترانه ی زندگی یه بازیه را نیز در قسمت آینده خواهید خواند و آنگونه نیست که شما می گویید.
در ضمن توصیه می کنم حداقل سلسله نوشته های من در این رابطه را بخوانید و بعد در باب افراد قضاوت کنید.
دوست عزیز کاوه محترم من کامنت های شما را خوانده ام شما میگویی چون فرهاد یا فلانی اعلام کرده که من ترانه هام رو اکه میدونستم سیاسیه نمی خوندم حتمی داریوش هم همینطوره خب داریوش چه ربطی به فرهاد داره اون یه آدم دیگسن با یک خانواده ویک طرز تفکر دیگه داریوش یک شخص دیگست با یک دید گاه و شخصیت دیگه...یا مثلا حر فهای ار ار دلان سرفراز در اون کتابی که باید به تائید وزارت ارشاد میرسید را برای من مینویسید... من چند تا مصاحبه از اردلان برای شما در رابطه با داریوش بگذارم که دقیقا خلاف اون حرفهایی که در اون کتاب زده شده رو بیان کرده ؟ ... در ضمن ما می توانیم از اعمال انسانها در رابطه با آنها قضاوت کنیم نه از روی حدس و گمان ],k ,hruh ;sd hc bik ;sd ofv knhvn ....دوست عزیز شاید به قول شما من فن داریوش باشم ولی یک فن چشم بسته نیستم به قول معروف بالامو میدونم پائینمم میدونم من میدونم چه آلبومی از داریوش بار موسیقیای بالایی دارد کدام یکی پایین کجا ضعیف و کجا قوی بوده .. چه کسایی چه نقشی در کار نامه ی داریوش داشته اند و غیره... من حتی به موسیقی های خوب ایرانی و هنرمندان جدی مشهور دنیا گو ش میدهم ...با این اوضاع احوال من فن داریوشم چون میدانم در کارنامه ای که به نام او ثبت شده خودش هم واقعا زحمت کشیده است ...شما میگویی داریوش از آغاز توی جو آن زمانه قرار گرفته که مثلا ترانه پریا را خوانده من میگویم اگر او اهل جو قرار گرفتن بود بعد از کوچش به خارج که دیگر ترانه های محزون رونقی نداشتند و همه به فکر قر کمر بودند .. چرا داریوش دوباره در جو قرار نگرفت و آثار قر کمری را نخوانده است؟... داریوش غنیمتیست برای موسیقی ایران
پاسخحذفدرود
پاسخحذفعجب عکسهای تک و شوک برانگیزی از داریوش گذاشتید!
آقا حمید سلام خسته نباشید بابت زحماتی که میکشید
پاسخحذفآقا حمید این پرونده داریوش در چند قسمت منتشر میشه؟
آقا حمید سلام شما بسیار برای وبلاگ زیباتون زحمت میکشید که زبان من از تشکر به شما قاصره
پاسخحذفشماهر پرونده ای از هر هنرمند رو خیلی دقیق منعکس میکنید ممنونم از زحمات شما
فقط حمید جان ببخشید که فضولی میکنم شما در خارج از ایران تشریف دارید؟
مهدی عزیز
پاسخحذفبا توجه به این که این پرونده تا زندگی امروز داریوش خواهد پرداخت و هم چنان در حال تکمیل کردن آن هستم نمی توان دقیقا تعداد قسمت های آن را ذکر کنم اما طبیعتا از ده قسمت بیشتر خواهد شد.
فریدون عزیز
نه من ساکن درون میهن هستم.
آقا حمید مثل همیشه عالی بود دستت درد نکنه
پاسخحذفمنتظر قسمت های بعدهستیم
با تشکر یه سوال : فرق "مهمان ناخوانده" در آلبوم "به من نگو دوست دارم" با "عشق بی حاصل" در آلبوم "ندیم"؟
پاسخحذف