tag:blogger.com,1999:blog-6324539539956832617.post2928675851750914594..comments2023-09-07T04:46:07.189+04:30Comments on دلواره ها: داریوش( قسمت سوم)Unknownnoreply@blogger.comBlogger44125tag:blogger.com,1999:blog-6324539539956832617.post-56933879239550852102013-12-23T17:38:13.815+04:302013-12-23T17:38:13.815+04:30در مورد واژه ترانه رهايى در-بچه درست است
دربچه در ...در مورد واژه ترانه رهايى در-بچه درست است<br />دربچه در كوچك داخل در بزرگتر يا دريچه اى كوچك صرفا براى ارتباط بصرى بين دو فضا است ودر حالت ايستاده نيمتنه پايينى به نگاه ميايد<br />از يه دربچه تاريك وسياه<br />پاى پير و خسته ديدن ندارهAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-6324539539956832617.post-46330483833644991462010-07-15T22:39:38.312+04:302010-07-15T22:39:38.312+04:30احسان عزیز
1- در رابطه با اعتراف گیری:
ماهیت حکومت...احسان عزیز<br />1- در رابطه با اعتراف گیری:<br />ماهیت حکومت های توتالیتر و تمامیت خواه با چنین نمایشاتی معنا پیدا می کند. هر گونه اقرارگیری در زندان ، فاقد وجاهت قانونی است . حکومت های توتالیتر معاصر خاصه در میهن بخت برگشته ی ما نیز هیچ گاه از این رویکرد روی گردان نبوده اند اما در رابطه با این بخش گفته تان:<br />« تصور کن که هیچکس انتقادی به اعترافکنندگان نکند. آنگاه آیا سرکوبگران دلیلی برای اعمال فشار جهت اعترافگیری میبینند؟ »<br />باید این نکته را مد نظر قرار داد که حاکمان سرکوبگر با توجه به حجم انتقاداز اعتراف کنندگان از عملشان پشیمان نخواهند شد . <br />اگر بخواهم از رویدادهای اخیر مثالی ذکر کنم می توان به برخورد گسترده و حتی اعتراف گیری حاکمان از اصلاح طلبان اشاره ای داشت که در واقع مدت ها بود که طبقه حاکم منتظر چنین روزی نشسته بود تا بدان جا که حتی به ترانه سرایی چون نیلوفر لاری پور نیز که ترانه ی مردی با عبای شکلاتی را در رابطه با آقای خاتمی سروده بود نیز رحم نکرد.<br />اما اگر به بحثمان برگردیم من از چهره هایی که در فضای آزاد بیرون از چهاردیواری گفته های روشنفکرانه و آزادیخواهانه ابراز می دارند توقع بیشتری در زمان حبس دارم چرا که تصور نمی کنم گفتن حقیقت چندان دشوار باشد بلکه پرداخت هزینه آن گفته می تواند ماندگار باشد.<br />2- در رابطه با جنتی عطایی نیز غرضی در کار نیست. <br />به هر روی من نیز به مانند شما منتظر می مانم که روزی شاید ژورنالیستی از این مملکت از ایشان بپرسد که جناب ترانه سرای بزرگ سرزمین من<br />ترانه ی طلایه دار را به چه مناسبت سرودید؟<br />طلایه دار روز ، چه کسی است؟<br />چه کسی در قرن دود و آهن برای شما به منزله ی رسول گل و نور معنا یافته؟<br />و اگر این ترانه در مدح حاکم وقت و بالاجبار، سروده شده چرا در این مدت منکر این قضیه بودید؟<br />پس می بینی رفیق ، غرضی در کار نیست. پرسش های یک جوانی است در این سوی آب که بدجوری ذهن پرسشگری دارد ولی پاسخی از برای آن نمی یابد.<br />3-طرح موضوع همکاری گسترده سال 55 نیز از ابتدا برای من ذهنیتی سیاسی ایجاد نکرده بود. بلکه در واقع همان قدردانی از دوست ترانه سرا توسط خواننده مد نظرم بود. تصادفی بودن این شکل همکاری را نیز باور ندارم.<br />همانگونه که داریوش پس از گرفتن کار نون و پنیر و سبزی یک آلبوم کامل با شهیار قنبری با نام امان از کار کرد ولی پس از آن ...حمیدhttp://delvareha.blogspot.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-6324539539956832617.post-62392750138054903002010-07-15T16:14:58.988+04:302010-07-15T16:14:58.988+04:30حمید عزیز!
1- من نظرم در باب "ترکیب" را...حمید عزیز!<br /><br />1- من نظرم در باب "ترکیب" را نگفتم که چنین واژگانی را از شما بشنوم و شرمنده شوم. شما لطف بیحد نسبت به من داری. تا جایی که من میدانم "ترکیب" در ادبیات فارسی بیشتر برای واژگان جدید که از ترکیب دو یا چند واژهی موجود ساخته شده باشند میگویند. به عنوان مثال "شیرآهنکوهمرد" و "شهرگور" و "غزلگریه" و "مردمگداز" ترکیب هستند.<br />در زبانشناسی نیز "ترکیب" یا compounding یکی از روشهای واژهسازی محسوب میشود و واژگان ساخته شده از این روش را "ترکیب" یا compound مینامند.<br />از سویی برای چند واژهی پشتسرهم ِ بدون فعل، میتوان از کلمهی "عبارت" استفاده کرد. لذا میتوان گفت "عبارت رسول رستاخیز".<br />اما یک مسئلهی دیگر:<br />در ادبیات، "ترکیب وصفی" و "ترکیب اضافی" هم داریم که مقولههای دیگری هستند. مثلاً "مادر مهربان" ترکیب وصفی است و "کتاب من" و یا همین "رسول رستاخیز" ترکیبهای اضافی هستند. لذا در ادبیات میتوان چنین هم گفت: "ترکیب اضافی رسول رستاخیز".<br /><br />2- من این طرز فکر را نمیپسندم. مشخص است که برخی در زندان بیشتر دوام میآورند و فداکاری میکنند و برخی کمتر. اما همین خرده گرفتن به اعترافکنندگان باعث میشود سرکوبگران احساس سرفرازی کنند. تصور کن که هیچکس انتقادی به اعترافکنندگان نکند. آنگاه آیا سرکوبگران دلیلی برای اعمال فشار جهت اعترافگیری میبینند؟ و مگر این اعترافگیریها به دلیل سادگی برخی مردم (گیرم تعدادی اندک) در پذیرفتن این اعترافات نیست؟ <br /><br />این جملهات هم به نظر من مغرضانه است:<br />"حالا تصور کن ترانه بگویی برای آزادی همراه دربندت و سپس آن را نیز منکر شوی!!"<br />و با توجه به اینکه میدانم نسبت به ایرج مغرض نیستی، از این جملهات تعجب میکنم!<br /><br />اگر شما معتقدی که مغرضانه نیست، با توجه به طولانی شدن گفتوگویمان دربارهی این موضوع و مطرح شدن نظریاتمان، باشد، من اشتباه میکنم!<br /><br />3- در باب همکاری گستردهی سال 55 هم ابتدا که این مسئله را مطرح کردید، به گونهای و در زمانی مطرح کردید که گویا معتقدید ارتباطی "سیاسی" میان ترانهی سفارشی و این همکاری گسترده وجود دارد. اینک اما میگویید شواهد بیانگر این هستند که علت این مسئله قدردانی داریوش از ایرج بوده است. با توجه به اینکه این مسئله محتمل است و همانگونه که شما فرمودید طبیعی است، اما من گمان میکنم این اتفاق در ادامهی سیر عادی همکاریهای هنری ایرج و داریوش افتاده است و ربطی به قدردانی نداشته است. با این حال اصراری بر این نظرم ندارم. شاید بهتر باشد علت را از داریوش و ایرج جویا شد.<br /><br />در آخر، چشمانتظار بخش چهارم مطالبت هستم.<br />پیروز باشی حمید جان.احسانhttp://taraaneyenovin.blogfa.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-6324539539956832617.post-76045952965828161602010-07-13T17:44:40.484+04:302010-07-13T17:44:40.484+04:30سلام.
برای کار بزرگ و کم نظیری که انجام داددید و ا...سلام.<br />برای کار بزرگ و کم نظیری که انجام داددید و از اینکه مطالب را بی طرفانه و دور از تعصب و ملاحظه نوشتیداز شما صمیمانه تشکر می کنم.<br />خسته نباشید.Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-6324539539956832617.post-88843786796281086732010-07-12T11:55:46.557+04:302010-07-12T11:55:46.557+04:30با درود
برای آپ مطلب جدید چندین بار تلاش کردم. متا...با درود<br />برای آپ مطلب جدید چندین بار تلاش کردم. متاسفانه عکس ها آپلود نمی شود. از کافی نت هم استفاده کردم اما باز هم نشد . تصور می کنم مشکل از سرور باشد.پس ظاهرا تا حل مشکل باید صبر کرد. البته خود مطلب آپ می شود تنها عکس ها امکان آپلود نمی یابند.خواهشا دوستانی که در بلاگ اسپات وبلاگ دارند در صورت روبرو با این مساله مرا خبردار کنند.حمیدhttp://delvareha.blogspot.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-6324539539956832617.post-82918655086227971632010-07-12T10:22:41.205+04:302010-07-12T10:22:41.205+04:30کیارش عزیز
نخست این که کامنتتان را تایید کردم نمی ...کیارش عزیز<br />نخست این که کامنتتان را تایید کردم نمی دانم سر از کجا درآورد.<br />در پاسخ به پرسشتان:<br />سازنده ملودی سقوط منوچهر چشم آذر است و نه ناصر چشم آذر.<br />در زمان انتشار سقوط، آقای واروژان زنده نبودند.<br />دلیل شروع ملودی سقوط با اورتور آهنگ بوی خوب گندم در واقع تداعی کردن مضمون ترانه بوی خوب گندم بود.<br />آنگونه که علی گزرسز روایت می کرد مفهوم بیت <br />وقتی که گل در نمیاد سواری اینور نمیاد کوه و بیابون چی چیه؟<br />در واقع انتقاد از برگزاری جشن های دوهزار و پانصد ساله و هم چنین ثروت اندوزی حاکمان است در <br />حالی که مردم در فقر زندگی می کردند.( می توانید به مصاحبه من با علی گزرسز در آرشیو وبلاگ مراجعه فرمایید)<br />پس آوردن اورتور آهنگ بوی خوب گندم به نظرم بسیار هوشمندانه بوده اما سانسورچیان متوجه استعاره موجود در ترانه نشده اند.<br />ضمنا ترانه گل خزان ندیده با صدای ویگن از جنتی عطایی نمی باشد.حمیدhttp://delvareha.blogspot.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-6324539539956832617.post-67166393695562420862010-07-12T00:52:55.948+04:302010-07-12T00:52:55.948+04:30حمید عزیز,پرسش دیگر من در باب ترانه ی "بوی خو...حمید عزیز,پرسش دیگر من در باب ترانه ی "بوی خوب گندم"است.آیا ارتباطی از نظر معنای کلامی و مهمتر از آن از نظر"ملودی" بین این ترانه و ترانه ی "سقوط" وجود دارد؟ درست مانند ترانه های"جمعه" و "هفته خاکستری" که در انتهای "هفته خاکستری" ساخته زنده یاد واروژان آن ملودی و ریتم معروف "جمعه" ساخته اسفندیار منفرد زاده شنیده میشود و بعد هم دکلمه زنده یاد فرهاد که "جمعه حرف تازه ای برام..."<br />به همین ترتیب در مورد "سقوط" هم که در ابتدای ترانه, ملودی "بوی خوب گندم" ساخته واروژان شنیده میشود,تا جایی که خود من به این گمان افتاده بودم که آهنگساز "سقوط" واروژان است تا در یکی از کامنتهای وبلاگتان فهمیدم که آهنگساز این ترانه ناصر چشم آذر است,آیا شما اطلاعی دارید که انتشار ترانه سقوط مربوط به قبل از درگذشت زنده یاد واروژان است یا مربوط به بعد از آن؟<br />آیا ممکن است که ناصر چشم آذر کار ناتمام واروژان را به نام خود تمام کرده باشد؟؟ در ضمن اگر اشتباه نکنم ترانه سرای هر چهار ترانه شهیار قنبری است و شهیار پس از سقوط تا چند سال با داریوش همکاری نداشته است.<br />پرسش دیگر من در مورد خود آهنگساز و تنظیم کننده ی اسطوره ای کشورمان واروژان است,در زندگینامه ها و کارنامه های هنری که از واروژان میبینیم از ترانه ای به نام "بدرود" با شعر ایرج جنتی عطایی و صدای زنده یاد ویگن به عنوان اولین کار واروژان به عنوان آهنگساز نام برده شده است,آیا این ترانه همان ترانه ی "خدا نگهدار" با مطلع : "گل خزان ندیده بهار نو رسیده ..." است؟؟؟<br />و آیا این ترانه براستی اولین کار واروژان است؟<br />چرا که ظاهرا در همان سالها "منوچهر سخایی" ترانه ای را با نام "بدرود" با مطلع : "ای خاطره های رنگ و وارنگ بدرود بدرود..." اجرا کرده است.Kiyaarashnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-6324539539956832617.post-14684120287393127272010-07-11T20:52:52.088+04:302010-07-11T20:52:52.088+04:30احسان عزیز
1- از آنجایی که اصلا خود را شایسته اظها...احسان عزیز<br />1- از آنجایی که اصلا خود را شایسته اظهارنظر در حوزه ادبیات و مفاهیم کلیدی آن نمی دانم پیرامون ترکیب ، عبارت اظهار نظر نمی کنم که در این حوزه حتی انگشت کوچک شما هم نمی شویم.شما اگر بفرمایید اشتباه است ما سر تعظیم فرود می آوریم.<br />2-در باب دستگیری و مقاومت در زندان:<br />نمی دانم نوشته ی چند ماه پیش امیرفرشاد ابراهیمی در گفتنی ها را خواندید یا نه، پیرامون یکی از نیروهای حزب مشارکت در 10 سال پیش که در زندان چه نقش آفرینی هایی کرده بود. بسیاری از این نیروها به مجرد این که پایشان به زندان می رسد ایدئولوژی شان نیز دگرگونه می شود.<br />خاطرم هست زمانی که مصطفی تاج زاده را دستگیر کرده بودند نمی دانم به چه کسی بود گفتم محال است از او اعتراف بگیرند. اما مقایسه کنید با محمد علی ابطحی که با دو تا چک به تمام کارهای نکرده اعتراف کرد.<br />حالا فرض بفرمایید در فردای ایران محمد علی ابطحی بیاید و از جانفشانی هایش بر وطن بگوید و مقاومتش برای آزادی و ..<br />آن زمان است که من مخاطب چه باید بگویم.<br />در باب هنرمندان نیز این موضوع صدق می کند. به هر روی فعالیت سیاسی دارای هزینه ای است که هرکس که در این وادی وارد می شود باید متوجه پرداخت آن باشد . حالا تصور کن ترانه بگویی برای آزادی همراه دربندت و سپس آن را نیز منکر شوی!!<br />این جاست که دیگر من نمی توانم ساکت بمانمم.<br />خواننده نیز به نظر من اگر شرایط عادی زندگی یک موجود زنده را می داشت نمی بایست اینگونه می شکست.( به دلیل وابستگی به مواد مخدر)<br />3- در رابطه با همکاری گسترده این دو در سال 55 <br />نقش ساواک را در این میان نمی دانم چرا که هیچ اطلاعی ندارم.<br />اما شواهد و قرائن حکایت از این دارد که داریوش به پاس قدردانی از دوست ترانه سرایش چنین عملی انجام داده که البته به نظر من نیز کاملا طبیعی است.<br />شاید هر کس دیگر نیز بود چنین می کرد.حمیدhttp://delvareha.blogspot.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-6324539539956832617.post-65311523045861769922010-07-11T15:52:48.113+04:302010-07-11T15:52:48.113+04:30حال به بخشهای دیگری از گفتوگویمان میپردازم:
1-...حال به بخشهای دیگری از گفتوگویمان میپردازم:<br /><br />1- در مورد علت همکاری گستردهی داریوش با ایرج در سال 55 اگر امکان دارد نظرتان را بیشتر توضیح بدهید. منظورتان این است که داریوش برای تشکر از لطف ایرج همکاریاش با وی را در سال 55 گستردهتر کرده است؟ یا منظورتان این است که ساواک به داریوش گفته باید به خاطر خوشخدمتی ایرج، بیشتر از ترانههای وی استفاده کنی؟ البته میدانم که شما در این زمینه حکم صادر نکردهاید و فقط مسئله را مطرح کردهاید تا دربارهاش بحث شود. منتها میخواهم بدانم باید دنبال پاسخ دادن به چه پرسشی باشیم!<br /><br />ضمناً: خیر، منظورم این نیست که ایرج ممنوعالفعالیت شد. منظورم این است که شهیار تنها با داریوش همکاری کمی داشت، وگرنه ممنوعالفعالیت نبود و با سایرین همکاری میکرد.<br /><br />2- حتماً با من موافقی که صرف به زندان افکندن افراد برای بیان عقایدشان غیرانسانیست، چه باشکنجه و چه بیشکنجه. اگر منظورتان این است که داریوش باید بیشتر مقاومت میکرد باید عرض کنم که میزان مقاومت در زندان چندان قابل بررسی و نتیجهگیری نیست. زیرا ما به درستی نمیدانیم بر هر زندانی سیاسیای چه میرود و با کدامشان به چه شکلی برخورد میشود. برخوردها با زندانیان سیاسی متفاوتند. تهدیدها نیز متفاوتند. ظرفیت افراد نیز متفاوتند. مسلماً همهی کسانی که وارد فعالیتهای سیاسی میشوند (چه از طریق ارائهی آثار هنری-سیاسی و چه از سایر طرق) کمابیش از عواقب آن آگاهند. اما باز نمیتوان انتظار داشت که همه به یک اندازه تاب زندان یا شکنجه را بیاورند. به هر روی به نظر من سرودن ترانهی سفارشی (و طبیعتاً پذیرفتن تبعات آن) برای رهایی شخصی دیگر از زندان، عملی ستودنیست.<br /><br />3- خرسند میشوم اگر نظرتان را در مورد استفاده از اصطلاح "ترکیب" برای عبارت "رسول رستاخیز" بدانم. در کامنتهای پیشین در موردش نوشته بودم که دربارهاش صحبت نشد.احسانhttp://taraaneyenovin.blogfa.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-6324539539956832617.post-63720419553720737752010-07-11T15:52:48.112+04:302010-07-11T15:52:48.112+04:30حمید عزیز!
تکرار میکنم: اشتباه در بخشی از یک مصا...حمید عزیز!<br /><br />تکرار میکنم: اشتباه در بخشی از یک مصاحبه "الزاماً" نشانهی عدم صحت سایر بخشها نیست. مسئله بسیار ساده است. نمیدانم چرا دارد کش پیدا میکند. اگر داریوش سال 1982 را دروغ گفته باشد، پس "ممکن است" سایر صحبتهایش هم چه در مصاحبه با آرش و چه در سایر مصاحبهها دروغ باشد. پس مصاحبه با امیرقاسمی و مصاحبه با گزرسز و فلان و بهمان مصاحبهی داریوش هم ممکن است دروغ باشد. از سویی پرسش اینجاست که فرض کنیم داریوش سال خروجش را درست گفته بود، آنوقت مگر این دلیلی بود برای صحت سایر گفتههای داریوش؟ پاسخ مسلماً منفی است. هر انسانی ممکن است برخی از سخنانش دروغ باشد و برخی دیگر راست. جای تعجب است که چرا این 1982 باعث شده که شما نسبت به مصاحبه با آرش کماعتماد شوید. مشکل من با گاردی بود که شما در مقابل مصاحبهی مکتوب با آرش گرفتید. چه بخواهید و چه نخواهید 2 نظر از داریوش در این زمینه وجود دارد. یکی در تأیید سخنان ایرج (مصاحبه با آرش) و دیگری در تناقض با آن (مصاحبه با امیرقاسمی). هر دو هم تا مورد تکذیب داریوش قرار نگیرند، نظرات داریوشاند. این که یکی تصویری بوده و دیگری مکتوب هیچ چیزی را عوض نمیکند.<br /><br />ضمناً من نگفتم چون ایرج دروغ نگفته است پس در مورد طلایهدار هم راست میگوید. عرض من این بود که در مورد طلایهدار تحقیقات کافی انجام نشده است. اما بنا بر دلایلی که دارم اطمینان من به سخنان ایرج بسیار بیشتر از سخنان شهیار است. و این یعنی اینکه تا وقتی که برایم ثابت نشود، حساب طلایهدار را از حساب رسول رستاخیز جدا میدانم. امیدوارم سخنانم واضح بوده باشد.<br /><br />تردید نکن حمید عزیز، که لزومی بر مواقفت نظر میان ما نیست. این که مسئلهای بدیهیست.احسانhttp://taraaneyenovin.blogfa.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-6324539539956832617.post-35456475486211050012010-07-11T10:45:38.423+04:302010-07-11T10:45:38.423+04:30احسان عزیز
1- بگذار صورت مساله را یک بار دیگر مرور...احسان عزیز<br />1- بگذار صورت مساله را یک بار دیگر مرور کنیم .<br />شما فرموده اید:<br />«اولاً داریوش یکبار در مصاحبهای عنوان کرد که سخنان ایرج را که در کتاب "مرا به خانهام ببر!" پیرامون ماجرای "رسول رستاخیز" و آزادی از زندان آورده شده است را قبول دارد.»<br />و من نیز پاسخ داده ام:<br />«شاید اصلا داریوش در آن مصاحبه سخن دیگری گفته باشد و خروجی مصاحبه نیز متن دیگری بوده باشد»<br />خب مگر نه این که در همین مصاحبه ، سخنی خروجی آن بوده که هیچ گاه توسط داریوش بیان نشده آیا نمی توان این فرض را گرفت که امکان دارد بخش های دیگری نیز از مصاحبه تغییر کرده باشد.<br />من کجا کلیت تمام مصاحبه های مکتوب را انکار کرده ام. مصاحبه های مکتوب ، غیر مکتوب ، نکات مطرح شده در مصاحبه های تلویزیونی ، همه و همه داده ها و دیتاهایی هستند که محقق از آنها جهت رسیدن به یک نتیجه ی مناسب استفاده می کند. <br />اصلا بگذار یک بار دیگر همین مثال پیشگفت را تکرار کنم:<br />شما فرض کن که مصاحبه ی داریوش با آرش را خواندی و داریوش در این مصاحبه گفته ( یا حداقل در متن نوشته شده اینگونه آمده) که ایشان در سال 1982 از کشور خارج شده آیا باید این موضوع را به عنوان یک واقعیت باور کرد که حتما ایشان سال 1982 از کشور خارج شده چرا که در مصاحبه با آرش اینگونه آمده.<br />شما مصرانه می خواهید ثابت کنید که طلایه دار ارتباطی به ماجرای زندانی شدن داریوش ندارد چرا که ایرج گفته.<br />من شما را به تامل بیشتر در این زمینه وانهاده ام که حداقل موضوع را از دریچه های دیگر نیز بررسی فرمایید شاید هم به همین نتیجه برسید . شاید من اشتباه کنم اما اینقدر زود پیشداوری نکنید.<br />این که من از ایرج دروغی نشنیده ام ، مگر شما دستگاه دروغ سنج دارید که تشخیص می دهید ایرج دروغ می گوید یا نمی گوید؟<br />شما از کجا می دانید که ایرج در رابطه با طلایه دار راست گفته یا نه خلاف واقع گفته .<br />حداقل من می توانم ثابت کنم که ایشان بسیاری از تاریخ های ترانه هایشان را اشتباه عنوان کرده اند . آیا نمی توان فرض کرد که در رابطه با طلایه دار نیز دارند آدرس غلط می دهند؟<br />من را به اتهام زنی نیز متهم نکن که دارم تنها فرضیه ها را با تو در میان می گذارم.<br />راستی یک چیز دیگر که فراموش کردم این است که توقع نداشته باشید که حتما بین من و شما یک وحدت نظری و هم اندیشی مشترک وجود داشته باشد.هر کدام از ما از یک دریچه ی متفاوت به جهان پیرامونمان می نگریم و بلاشک برداشتمان نیز شاید متفاوت باشد.حمیدhttp://delvareha.blogspot.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-6324539539956832617.post-82419278608280593782010-07-10T18:14:44.520+04:302010-07-10T18:14:44.520+04:30حمید جان!
1- من آن "شاید" را در کامنت ش...حمید جان!<br /><br />1- من آن "شاید" را در کامنت شما دیده بودم. اما چنین "شاید"ی را یحتمل برای نسبیسازی هر سخنی بتوان به کار بست. یعنی میتوان گفت مصاحبهی شما به مسعود امینی هم "شاید" جعلی باشد. چنین شایدی را در مورد همهی مصاحبههای مکتوب و غیرمکتوب جهان میتوان به کار بست. حتی مصاحبههای غیرمکتوب (صوتی و تصویری) نیز "شاید" جعل شوند یا بریدهبریده و دستکاریشده منتشر شوند. مانند مصاحبهی امیرقاسمی با شهیار قنبری که برخی بر این باورند که پارهای از آن برخلاف ادعای امیرقاسمی، بعد از دریافت بازخورد قسمتهای پیشین ضبط و منتشر شد. یا مصاحبههایی که در آنها مصاحبهشونده مدعی میشود که بخشهایی از صحبتهایش بریده شدهاند، که نمونههایش را حتماً دیدهاید. پس "شاید" شما صورت مسئلهی ما را تغییر نخواهد داد. مهم این است که شما ارزش مصاحبهی مکتوب را پایین آوردهاید. من با خواندن سخنانی نظیر "در یک مصاحبهای که هیچکس صدای او را نشنیده" و "تصور نمیکنم چندان سندیتی داشته باشد" اینگونه درمییابم که شما برای مصاحبههای مکتوب ارزش لازم را قائل نیستید. حال اگر هدفتان از آوردن چنین جملاتی، پایین آوردن ارزش نبوده و منظور دیگری داشتهاید، من بیتقصیرم!<br />در کل همانگونه که گفتم مصاحبه چه مکتوب باشد و چه غیرمکتوب تا وقتی تکذیب نشود قابل استناد است.<br /><br />از سویی نمیتوان به صرف مخدوش بودن یک تکه از یک مصاحبه (مانند ذکر سال 1982 در مصاحبه با "آرش") الزاماً رأی به بطلان همهی آن مصاحبه داد. کمااینکه خود شما هم بخشهایی از مصاحبهی داریوش و امیرقاسمی را زیر سؤال بردید، اما به بخشهای دیگری از آن استناد کردید.<br /><br />فرمودهاید: "پس این نظریه که هر چه از مصاحبه های مکتوب بیرون بیاید عین حقیقت است برای من قابل قبول نیست".<br />من هم با شما موافقم. من هم نگفتهام هر چه از مصاحبههای مکتوب بیرون بیاید "عین واقعیت" است. این مسئله در مورد مصاحبههای غیرمکتوب هم صدق میکند. تکرار میکنم که مصاحبهها (به طور انتزاعی) قابل استناد هستند تا وقتی که تکذیب شوند.<br /><br />2- آنچه هم که من در مورد مطالب نشریات پیش از سال پنجاه و هفت گفتهام در مورد مصاحبهها نبود. به طور کلی خدمت شما عرض کرده بودم که همهی مطالب آن نشریات (همانند مطالب نشریات امروزی) الزاماً منطبق بر واقعیت نیست، لذا تطبیق و تدقیق شما را میطلبد. واضح است که این ربطی به ماجرای مورد بحثمان ندارد.<br /><br />لطفاً موافقت یا مخالفت خود را با موارد فوقالذکر ابراز بفرمایید تا پس از آن در مورد سایر مطالب مطروحه بنویسم.احسانhttp://taraaneyenovin.blogfa.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-6324539539956832617.post-20743368430017954452010-07-10T17:44:01.851+04:302010-07-10T17:44:01.851+04:30فرزانه تائیدی در سایتش در جواب یکی از کامنتها از آ...فرزانه تائیدی در سایتش در جواب یکی از کامنتها از آزاد شدن زود هنگام ایرج جنتی در آن قضایا به کنایه صحبت کرده است .<br />جنتی عطایی بعد این جریانات وامی جهت خرید خانه از وزارت فرهنگ آن زمان گرفت .وبعد هم بورسیه وزارت فرهنگ و هنر برای تحصیل تاتر به انگلیس رفت .<br />در ضمن روزنامه های کیهان و اطلاعات در زمان شاه حکومتی نبودند و متعلق به بخش خصوصی بودند .اطلاعات مال خانواده مسعودی وبنیانگزارش عباس مسعودی بود.Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-6324539539956832617.post-54537045416387456332010-07-10T11:04:23.388+04:302010-07-10T11:04:23.388+04:303- در رابطه با عدم همکاری گسترده داریوش در سالهای ...3- در رابطه با عدم همکاری گسترده داریوش در سالهای نخست فعالیتش با مثلا اردلان سرفراز شاید بتوان مدعی شد که دلیل آن همکاری گسترده اردلان و حسن شماعی زاده با گوگوش باشد. یعنی یک تیم هنری که در سال های 51و 52 به شکل گسترده با گوگوش همکاری داشتند.عین این می ماند که بگوییم چرا زمانی که مهرداد آُسمانی با گوگوش به شکل گسترده همکاری داشت با داریوش یا ابی همکاری نداشتند.<br />اما در سال 55 داریوش حتی آنجایی که فرید زولاند نیز برایش ملودی ساخت ترانه سرایش ایرج جنتی عطایی بود.( یاور همیشه مومن) پس چرا این همکاری در سال 56 و 57 به شکل گسترده ادامه دار نبود. چرا ایرج در سال 56 و 57 تمام ترانه های اجرا شده ی داریوش را نسرود .مگر نه به قول شما ایرج پیش از زندان نیز اکثر ترانه های اجرا شده ی داریوش را سروده بود.<br />4-اما موضوع پرچالش دیگر در رابطه با اعتقاد من نسبت به زندانیان سیاسی در زمان دستگیری و اعترافات شکرخوردم گونه :<br />در این که این افراد اقرارهای خود را در وضعیتی غیرانسانی بیان می دارند که جای هیچ گونه شکی نیست.<br />اما تصور نمی کنم داریوش تحت شکنجه می بوده که حتما برایش ترانه بنویسند تا آزاد شود. آیا داریوش نمی دانسته وارد چه بازی شده ؟ نمی دانسته ترانه ای که می خواند شاید او را به زندان بکشاند؟<br />نکته دیگر که فراموش کردم این است که فرموده اید که:شهیار پس از ننوشتن ترانهای باب میل رژیم، ممنوعالفعالیت نشد.<br />آیا منظورتان این است که ایرج ممنوع الفعالیت شد؟حمیدhttp://delvareha.blogspot.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-6324539539956832617.post-7384912559532106512010-07-10T10:46:02.099+04:302010-07-10T10:46:02.099+04:30احسان عزیز
از بند انتهایی نوشته تان آغاز می کنم:
د...احسان عزیز<br />از بند انتهایی نوشته تان آغاز می کنم:<br />در جمله ی من ، واژه شاید آمده یعنی احتمال . قانون احتمالات را که خوانده اید.تمام مصاحبه های مکتوب که عین واقعیت نیست. چند مورد از مصاحبه های مختلف را ، در طول ماه ها و سال ها خوانده اید که پس از چندی بی اعتباری آن توسط مصاحبه شونده اعلام شده . چندین شخص مشهور در جامعه ورزشی و هنری را نام ببرم که پس از انتشار مصاحبه ای جنجالی با یک جمله ، مهر بی اعتباری بر آن گفته ها می زنند.البته بسیاری از آنها نیز عین واقعیت بوده.<br />راستی چگونه است که شما چند سال پیش در ایمیلی به من گوشزد کردید که تمام آنچه در نشریات پیش از انقلاب آمده حتما عین واقعیت نیست و امکان دارد بسیاری از نوشته ها خلاف واقعیت باشد اما امروز هر آنچه در یک مصاحبه می آِید را عین واقعیت می دانید.<br />در آن مصاحبه( داریوش با آرش) دقیقا خاطرم هست حتی موضوعی مطرح شد که برای شخص شما نیز پرسش برانگیز بود.<br />داریوش در آن مصاحبه گفته بود که در سال 1982 از کشور خارج شده. یا بهتر بگوییم خروجی مصاحبه اینگونه بود. در حالی که در تمامی مصاحبه هایی که من از داریوش پیش از آن دیده بودم همیشه ایشان اشاره می داشتند که به واسطه ماجرای اسیدپاشی جهت معالجه در سال 57 از کشور خارج گشته و زمانی هم که انقلاب شد اصلا در لندن بود. پس احتمال این که داریوش در آن مصاحبه گفته باشد سال 1982 از کشور خارج شده به نظر من به زیر صفر می رسد.<br />اگر آن مصاحبه دارای روایی و پایایی بود که نمی بایست برای شما پرسش ساز باشد؟!<br />پس این نظریه که هر چه از مصاحبه های مکتوب بیرون بیاید عین حقیقت است برای من قابل قبول نیست . همان طور که در یک مصاحبه ی شفاهی و تلویزیونی نیز نمی توان گفته های ردوبدل شده را عین حقیقت دانست.<br />2- فرموده اید:<br />«چرا باید هر چیزی را زیر سؤال ببریم تا درستی حرف خود را اثبات کنیم؟»<br />اتفاقا موضوع خوبی را مطرح کرده اید.<br />اگر منظورتان من هستم که تصور می کنم اینگونه نباشد.چرا که اگر اینگونه بود وقتی شما بیت واقعی ترانه رهایی را عنوان کردید من می توانستم مدعی شوم که نه ، رو خاک و خونا کشوندن نداره درست نیست و به گوش من رو خاک و خلا ؟! است.اما وقتی ترانه را شنیدم دیدم حرف شما صحیح است و من اشتباه شنیدم . چرا باید بر یک حرف اشتباه پافشاری کرد.<br />اما در رابطه با طلایه دار چرا این موضوع مطرح شده ذهن شما را به تردید وا نمی دارد که از خود بپرسید شاید ایرج دارد واقعیت را کتمان می کند.حمیدhttp://delvareha.blogspot.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-6324539539956832617.post-43722632999767010772010-07-10T03:03:37.887+04:302010-07-10T03:03:37.887+04:304- به نکتهی عجیبی هم اشاره کرده بودید که از خاطر...4- به نکتهی عجیبی هم اشاره کرده بودید که از خاطر بردم در کامنت قبلیام بدان بپردازم. فرموده بودید:<br /><br />"روایت داریوش در یک مصاحبهای که هیچ کس صدای او را نشنیده ( مصاحبه منتشر شده در مجله آرش) که شما نیز از آن بارها یاد کرده اید تصور نمی کنم چندان سندیتی داشته باشد.شاید اصلا داریوش در آن مصاحبه سخن دیگری گفته باشد و خروجی مصاحبه نیز متن دیگری بوده باشد.پس به نظر من نمی توان چندان به این مصاحبه منتشر شده تکیه ای کرد."<br /><br />حمید عزیز! این صحبت از شما بعید بود. در طول روز هزاران مصاحبهی مکتوب از افراد مختلف در نشریات جهان منتشر میشود. از کی سندیت مصاحبههای مکتوب زیر سؤال رفته است؟ چرا باید هر چیزی را زیر سؤال ببریم تا درستی حرف خود را اثبات کنیم؟ اگر مصاحبههای مکتوب چندان سندیتی ندارند، پس خود شما چرا با مسعود امینی مصاحبهی مکتوب انجام دادید؟<br />در باب مصاحبههای مکتوب، حمید عزیز، در تمام دنیا رسم بر این است که چنین مصاحبههای سندیت دارد، مگر اینکه مصاحبهشونده تکذیب کند. حتی بر مبنای مصاحبههای مکتوب از یکدیگر شکایت میکنند و افراد به دادگاه فراخوانده میشوند. داریوش اگر در مصاحبه با آرش چیزی را گفته و در مصاحبه با امیرقاسمی چیز دیگری را، مشکل از خود اوست وگرنه وضعیت مصاحبه با آرش کاملاً واضح است و تاکنون هم تکذیبیهای از جانب داریوش در مورد همه یا بخشی از آن مصاحبه صادر نشده است.احسانhttp://taraaneyenovin.blogfa.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-6324539539956832617.post-31393440382141796372010-07-10T02:51:11.620+04:302010-07-10T02:51:11.620+04:30حمید عزیز!
1- در باب طلایهدار معتقدم تاکنون تحقی...حمید عزیز!<br /><br />1- در باب طلایهدار معتقدم تاکنون تحقیقات کافی صورت نگرفته است.<br />من به طور کلی نسبت به نقل خاطرات از جانب شهیار بیاعتمادم. علتش هم گمان نمیکنم نیازی به توضیح داشته باشد. از سویی تا این لحظه از ایرج دروغی نشنیدهام.<br /><br />2- من نگفتم شهیار ترانهای ننوشته است. گفتم ترانهای که شهیار و بهروز بهنژاد را "رها سازد" ننوشته است. <br />این که گفتهاید: "به بینش و جهانبینی او مربوط است" که مسئلهای واضح است نیاز به گفتن ندارد. من نظر شما را دراینباره پرسیدم. یعنی تلویحاً خواستم بدانم اگر شما در موقعیتی مشابه قرار داشتید چه میکردید! شما هم البته در کامنت اخیرتان به نوعی از من همین پرسش را کردهاید. پرسیدهاید که آیا شهیار خطا کرده است و ایرج مستوجب پاداش است؟ در پاسخ باید بگویم اگر من در موقعیتی مشابه قرار داشتم، به رهایی یک زندانی سیاسی میاندیشیدم. شما چطور حمید جان؟<br />ضمناً نکتهی مهم اینجاست که ایرج نه برای رهایی خود، که برای رهایی فردی دیگر ترانه نوشته است، که اگر برای رهایی خود مینوشت هم ایرادی بدان وارد نبود. مانند اعترافات تلویزیونی زندانیان سیاسی، که نزد همگان ِ آگاه، فاقد ارزش است.<br />و نکتهی مهمتر این است که ایرج در همان "رسول رستاخیز" هم رژیم وقت را آسوده نگذاشته است:<br /><br />دفتر کهنهی پدر اما<br />پرسؤال و گلایه و تردید<br />حرف اگر هست، حرف تنهایی<br />حرف آیا و حسرت و امید<br /><br />با پدر آرزوی باغی بود<br />روی خاکی که شکل مردن داشت<br />بس که تنتشنه بود خاک من<br />پدرم شوق جان سپردن داشت<br /><br />و طبق گفتهی ایرج، ادارهی رکن دو ارتش به جرم نوشتن همین "رسول رستاخیز" دوباره وی را دستگیر کرد.<br /><br />3- در باب آن هفت ترانه از ده ترانه باید عرض کنم که شهیار پس از ننوشتن ترانهای باب میل رژیم، ممنوعالفعالیت نشد و ترانههای بسیاری به خوانندگان سپرد. گرچه سهم چشمگیری در میان اجراهای داریوش نداشت. منتها نباید از یاد ببریم که داریوش پیش از زندان نیز تنها در "بوی خوب گندم" با شهیار همکاری داشت (و با اردلان هم تنها در "دستای تو" و "چشم من"). در حالی که هفت ترانه از ایرج اجرا کرده بود. پس به نظر من ارتباطی میان سرودن "رسول رستاخیز" و آن همکاری گسترده وجود ندارد.احسانhttp://taraaneyenovin.blogfa.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-6324539539956832617.post-12304601688396105332010-07-09T20:53:37.749+04:302010-07-09T20:53:37.749+04:30کیارش عزیز
در رابطه با ترانه رهایی اطلاع دقیقی ندا...کیارش عزیز<br />در رابطه با ترانه رهایی اطلاع دقیقی ندارم. حدس خود من این است که کلام را نخست مسعود امینی نوشته باشد.<br />اما در رابطه با موزیک ویدئو : آن چیزی که اینک از ویدئوهای پیش از انقلاب موجود است مربوط به سال های 55 و 56 است. یعنی تصاویر داریوش در ویدئوهای گل بارون زده و جشن دلتنگی مربوط به 55 و 56 است ولی مطمئنامی بایست در آرشیو تلویزیون ویدئوهای قبل از آن نیز موجود باشد خصوصا تصاویر او در برنامه شش و هشت و چشمک.<br />کارهایی چون بن بست و خونه پس از انقلاب ویدئو شده.<br />موزیک ویدئو در معنای خاص خود پس از انقلاب و توسط کسانی چون علیرضا امیرقاسمی ، کوچی زادوری و دیوید ویکتوری معنا و مفهوم پیدا می کند. <br />چرا که ویدئوهایی که پیش از انقلاب گرفته می شد همه در استودیو ضبط می شد و خواننده هم بر روی آهنگ لب می زد .اگر منظورتان تنها وجود تصویر از خواننده باشد که از زمان تاسیس تلویزیون ملی در ایران 1345 و البته قبل از آن تلویزیون خصوصی ثابت پاسال از سال 1340 چنین تصاویری گرفته شده است.حمیدhttp://delvareha.blogspot.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-6324539539956832617.post-11052819269585093502010-07-09T19:42:03.999+04:302010-07-09T19:42:03.999+04:30حمید عزیز در باب ترانه ی "رهایی",آیا &qu...حمید عزیز در باب ترانه ی "رهایی",آیا "منصور ایران نژاد" ملودی را بر روی شعر "مسعود امینی" ساخته و تنظیم کرده,یا بر عکس "مسعود امینی" ترانه را بر روی ملودی نوشته؟<br />پرسش دیگر من در باب ویدیو های کارهای اجرا شده توسط داریوش است,آیا موزیک ویدیویی از اجراهای داریوش قبل از دستگیری و مربوط به همان سالها(53 و قبل از آن) وجود دارد؟ چون داریوش ویدیوی کارهایی مثل "بن بست" و "خونه" را چند سال بعد از اجرا ضبط کرده؟ و اینکه ساخت و ضبط موزیک ویدیو برای ترانه ها و پخش از تلویزیون از حدود چه سالی در ایران رایج شد؟Kiyaarashnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-6324539539956832617.post-38237608515475472572010-07-09T19:42:03.998+04:302010-07-09T19:42:03.998+04:30با سلام خدمت دوستان نازنین
من با همه ارادتی که به ...با سلام خدمت دوستان نازنین<br />من با همه ارادتی که به داریوش اقبالی نازنین دارم معتقدم داریوش گاهی حقیقت را نمی گوید به عنوان نمونه موضوع اعتیادش که آن را مربوط به زمان اسیدپاشی میداند<br />به هر حال گویا ابتدا قرار بوده طلایه دار وثیقه رهایی باشد اما در نهایت رسول رستاخیز اجرا می شود<br />حتی من از یکی از طرفداران قدیمی داریوش شنیده ام که داریوش را در دوران زندانش به تلویزیون آوردند<br />که رسول رستاخیز را بخواند <br />به هرحال من تا اندازه ای به او حق می دهم چراکه ممکن است در پشت پرده چیزهایی باشد که ما نمیدانیم فرزانnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-6324539539956832617.post-29749126687377110932010-07-09T18:57:25.663+04:302010-07-09T18:57:25.663+04:30مهدی عزیز
1355- ایرج جنتی عطاییمهدی عزیز<br />1355- ایرج جنتی عطاییحمیدhttp://delvareha.blogspot.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-6324539539956832617.post-8292703302461555242010-07-09T14:36:50.087+04:302010-07-09T14:36:50.087+04:30سلام آقا حمید گل
آقا حمید آهنگ یاور همیشه مومن که ...سلام آقا حمید گل<br />آقا حمید آهنگ یاور همیشه مومن که توسط داریوش اجرا شده برای چه سالیه ؟ و ترانه سرای این آهنگ ماندگار چه کسی هست؟<br />اگر میشه در همین کامنت یک مقدار توضیح بدین مرسی....مهدیnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-6324539539956832617.post-3690296476106131372010-07-09T09:22:59.927+04:302010-07-09T09:22:59.927+04:30احسان عزیز
1- من آخر متوجه نشدم که شما ترانه طلایه...احسان عزیز<br />1- من آخر متوجه نشدم که شما ترانه طلایه دار را نیز جز ماجرا می دانید یا نه ؟ چرا که شما کلا حضور این ترانه را در ماجرای زندانی شدن داریوش البته به نقل از ایرج انکار می کردید. حالا با توجه به جمیع جهات دو ترانه را قبول دارید یا یک ترانه را ؟<br />2- پیرامون بهروز به نژاد :<br />نخست این که بهروز به نژاد ربطی به موضوع مورد تحقیق ندارد.داریوش مدعی است در روزی که او دستگیر شده همراه یک کارگردان و بهروز به نژاد در منزلی در حال رایزنی و صحبت بوده اند.<br />داریوش و بهروز را نیز علی الظاهر همراه یکدیگر دستگیر کرده اند. شهیار قنبری نیز در مصاحبه اش در آنکات اشاره داشت که بهروز آن روزها به داریوش بسیار نزدیک بوده و با هم دوست بوده اند. حالا این که اصلا بهروز چه مدت زندان بوده این را ما نمی دانیم . البته می شود این موضوع را از خود بهروز به نژاد پرسید . <br />من روایت شهیار در سرایش دو ترانه توسط ایرج در زمستان 53 را پذیرفتم ( یعنی رسول رستاخیز و طلایه دار) نه این که اصلا بهروز به نژاد در این میان کی به زندان آمده و کی از زندان خارج گشته.<br />شاید اصلا همان روزها بهروز را آژاد کرده باشند. پس بهتر است تا زمانی که اطلاعات دقیقی در این رابطه کسب نکرده ایم اظهار عقیده هم نکنیم.<br />3- در پاسخ به پرسشتان نیز شما را به پاسخ خود شهیار وا می نهم . شهیار می گوید در پاسخ به خواسته ی بازجویان گفتم من اصلا سرودنویس نیستم اگر هم بنویسم بد می نویسم. شهیار البته ترانه ای در عشق به میهن نیز نوشته بود . همان ترانه ای که با صدای گوگوش تحت نام اتاق من چند سال پیش منتشر شد . پس این گونه هم نیست که شهیار چیزی ننوشته باشد . همانگونه که مسعود امینی نیز ترانه ی خاک را نوشت که سال بعد فریدون فروغی آن را خواند.<br />پس در این که چرا حاضر شد داریوش در زندان باشد و او ترانه ای ننویسد به بینش و جهانبینی او مربوط است. <br />حالا یک سئوال من از شما می پرسم:<br />به نظر شما شهیار با ننوشتن ترانه ای خطایی، مرتکب گشته که داریوش در زندان هم چنان باقی بماند و آیا ایرج جنتی با سرودن آن دو ترانه مستوجب پاداش است؟<br />راستی این نکته ظریف را نیز اشاره کنم که در اولین سال حضور مجدد داریوش در عرصه خوانندگی پس از ماجرای زندان از حدود 10 ترانه ی اجرا شده توسط وی ، هفت ترانه سروده جنتی عطایی بود. <br />جالب است نه؟<br />چرا این هفت ترانه نمی بایست از آن شهیار یا اردلان باشد.<br />به نظرتان ارتباطی بین طلایه دار و رسول رستاخیز و آزادی از زندان با این همکاری گسترده وجود نداشت؟حمیدhttp://delvareha.blogspot.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-6324539539956832617.post-22375404534524325292010-07-08T20:40:08.894+04:302010-07-08T20:40:08.894+04:30حمید نازنین!
روایت ایرج: یک ترانه برای آزادی داری...حمید نازنین!<br /><br />روایت ایرج: یک ترانه برای آزادی داریوش<br />روایت شهیار: دو ترانه برای آزادی داریوش و بهروز بهنژاد<br />روایت داریوش: دو ترانه برای رفع ممنوعالفعالیتی.<br /><br />با این حساب شما نظر شهیار را معتبرتر از نظر ایرج و داریوش دانستهاید.<br /><br />اما:<br /><br />1- ای کاش مسائلی مانند اینکه ابتدا طلایهدار اجرا شد و مورد پسند واقع نگردید و سپس ایرج رسول رستاخیز را سرود را نیز در داخل مقاله (و نه در بخش کامنتها) ذکر میکردید. در غیر اینصورت مخاطب به فکر میرود که مگر یک ترانه برای آزادی داریوش کافی نبود که ایرج دو ترانه سرود.<br /><br />2- داریوش چون اجراکنندهی آهنگی سفارشی بود آزاد شد. پرسش اینجاست که بهروز بهنژاد چرا همراه داریوش آزاد شد؟<br /><br />3- دوست دارم نظر شخصی شما را بدانم: چرا شهیار حاضر نشد ترانهای که داریوش و بهروز بهنژاد را از زندان رها میسازد بنویسد؟ چرا حاضر شد این دو در زندان بمانند، اما خود ترانهای سفارشی ننویسد؟<br /><br />4- فرمودهاید: "ترکیب رسول رستاخیز".<br />رسول رستاخیز "ترکیب" نیست. "ترکیب" در ادبیات مفهوم و کاربرد دیگری دارد. میتوانید از واژهی "عبارت" استفاده کنید.احسانhttp://taraaneyenovin.blogfa.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-6324539539956832617.post-9109474018816752092010-07-08T17:42:49.318+04:302010-07-08T17:42:49.318+04:30سلام آقا حمید
آقا حمید ممنون که پاسخ علی گزرسز رو ...سلام آقا حمید<br />آقا حمید ممنون که پاسخ علی گزرسز رو با ما قسمت کردی<br />ولی به نظر من اگه داریوش کلمه دریچه رو در ، بچه هم خونده باشه باز هم چیزی از ماندگاری داریوش کم نمیکنه <br />مرسی حمید جان.....مهدیnoreply@blogger.com